حسین مولایی در طول 10سالی که محیطبان بوده است، پستی و بلندیهای متفاوتی را تجربه کرده و سختیهای این کار را با همه وجود لمس کرده است. میگوید: بارها خودم و خانوادهام تهدید به مرگ شدهایم، یک بار شکارچیان تعقیبم کردند و اتومبیلم را درخانه به آتش کشیدند! بعضی اوقات به دلیل کمبود نیرو، 10روز زن و بچهام را ندیدهام، حتی نتوانستهام با آنها صحبت کنم، چون در جایی مأموریت بوده ام که آنتن گوشی همراه هم نداشته است! وقتهایی در هنگام مأموریت چنان با موتور بر زمین خوردهام که دست و پایم شکسته است. یکبار در درگیریها، دوربین اسلحه کلاشنیکف به پیشانیم برخورد کرد و سرم را شکافت.
اولین ساخت و سازها در مجیدیه ازسال ۸۰ کلید خورد. این محله با برخورداری از آپارتمانهای بلندمرتبه و لوکس مسکونی و تجاری یکی از زیباترین محلات منطقه ۱۲ است که به ویژه به دلیل نورپردازی متعدد شبهای زیبایی دارد. بازار خلیجفارس تنها بازارمحلی در ابتدای بولوار رحمانیه نیز در شبها جلوه زیبایی به محله بخشیده است.
24 ساله بودم که مادرم بعد از سه سال دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان از دنیا رفت، بااینکه همیشه شاگرد اول دانشگاه بودم اما دوره 4ساله کارشناسی را در 6سال به اتمام رساندم چراکه دو سه سالی را درگیر دوا و درمان مادرم بودم. هنوز داغ مادر در سینهام سنگینی میکرد که پدرم مریض شد، او هم رفت و من در 30سالگی از نعمت داشتن پدر و مادر محروم شدم. بعد از این اتفاقات تلخ دیگر پای رفتن نداشتم، بااینکه کلی زحمت کشیدم تا بورسیه تحصیلی چند دانشگاه معتبر اروپایی را به دست آورم اما ....