اولین چیزی که در بین تابلوهای نقاشی خودنمایی میکند، چهره ارتشیهایی است که با اولین نگاه ما را یاد تمبرهای قدیمی میاندازند. نام بیشتر آنها زیر تابلوها نوشته شده است. تابلوهایی که توسط شهیدسیدمحمود امیدخدا در دهههای 30 و 40 کشیده شدهاند.
آنطور که میگویند شهید امیدخدا ذوق هنری خوبی داشته و در ایام فراغتش چهره دوستان و همرزمانش را میکشیده است.
بهشتی محلهای نوستالژی و تاریخی در حدفاصل خیابان کوهسنگی و پادگان ارتش است. یکی از مکانهای مهم محله، بیمارستان۱۷شهریور است که نام پیشین آن، ششم بهمن بود. خیابان امیرکبیر در گذشته بهنام «ثریا» و خیابان بهشتی نیز بهنام رضاشاه بوده است. باغ الندشت از موقوفات آستانقدس یکی ازنقاط مهم محله بهشتی است.
صدای خنده بچهها به گوش میرسد؛ غرق بازی با یکدیگرند. بزرگترها هم دور هم نشستهاند و مشغول خوشوبش کردن هستند، آنسو هم نوجوانها توپ کوچکی را برداشته و با آن گلکوچک بازی میکنند. این جمع دوستانه «رودمعجنیهای» ساکنان محله بهشتی است که برای چهارمین ماه در فرهنگسرای کودک و آینده بوستان کوهسنگی گرد هم جمع شدهاند.
برای مصاحبه وارد مغازهاش شدیم و علت آمدنمان را گفتیم. پرانرژی و شوخطبع است و با مشتریهایش خوش و بش میکند. حتی برخی از آنها را با اسم کوچک صدا میزند. در آن مدتی که در مغازهاش هستیم برایمان جالب است برخی مشتریها کارتشان را میدهند بدون اینکه رمز را بگویند، خودش کارت میکشد؛ او حافظه خوبی دارد حتی بهتر از خود صاحب کارت.
کوهسنگی2 یکی از کوچههایی است که بهدلیل واقعشدن در پشت ایستگاه مترو بهندرت کسی متوجه آن میشود. کوچهای پرکاربرد که یکی از درهای مجتمع زیست خاور به آن باز میشود و سرنبش آن سینما آفریقا قرار دارد. این کوچه که سنوسالش نزدیک به 50سال است در جریان انقلاب اسلامی یکی از مسیرهای تردد انقلابیون بود اما اکنون هیچ نشانی از گذشته ندارد.
امیر مهدی از کودکی استعدادش را برای یادگیری نشان داده است؛ مادر که ذوق یادگیری فرزندش را میبیند تمایل پیدا میکند آموزشهایش را بیشتر و منسجمتر کند. خانم دربر میگوید: «امیرمهدی چهار سال داشت که برای دوچرخهسواری بیرون میبردمش.
هنگامی که از خانه خارج میشدیم آیهالکرسی و دعای فرج را زمزمه میکردم. بعد از چند روز دیدم که پسرم همین دعاها را با خودش تکرار میکند. خیلی خوشحال شدم و با همفکری همسرم تصمیم گرفتیم که آموزشهای دیگری از جمله حفظ قرآن را برایش شروع کنیم.»
چند روز پیش، بنای فروشگاه لشکر در خیابان بهار تخریب شد؛ بنایی که اگرچه تاریخی نبود، یکی از ساختمانهای خاطرهدار هویتی در شهر مشهد به شمار میرفت. نام این ساختمان بیشاز هر چیز با انقلاب و روزهای خونین دیماه57 مشهد گره خورده بود. همانجا که مردم معترض جلو استانداری خراسان، بهتلافی تیراندازی ارتشیها و حرکت دیوانهوار تانکها در 9دی57، فروشگاه را آتش زدند.
شروع تخریب این بنای خاطرهانگیز و کلنگزنی عملیات احداث برج هفدهطبقه سلامت در محل آن، بهانهای شد تا به گذشته این بنای خاطرهانگیز بپردازیم. بنایی که به گفته معماران قابل جابهجایی بوده است.
او که یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی مدرسه و عضو بسیج بود، در سال1362 در عملیات خیبر به اسارت دشمن درآمد.
نزدیک به هفت سال اسارت و 45درصد جانبازی، سهم «محمد عالم رودمعجنی» متولد 1345 در شهرستان تربت حیدریه از روزهای دفاع و مبارزه است. همزمان با روز بازگشت آزادگان به وطن با این ساکن محله بهشتی که بهترین دوران جوانی خود را در اردوگاه «رمادیه» زیر بار شکنجه بعثیها گذراند، همکلام شدیم تا خاطراتش را مرور کنیم.