در کوچه استاد یوسفی27 بسیاری از کاربریهای موردنیاز شهروندان پیدا میشود.
این کوچه از یکسو به بولوار شریعتی میرسد و با عنوان «شریعتی 11» نامگذاری شده است. غیر از کاربریهای مذهبی، خدماتی، ورزشی و رفاهی که در این کوچه وجود دارد، نزدیک بودن به دانشگاه آزاد اسلامی، وجود بانک ملی شعبه شریعتی و همچنین یک مجموعه ورزش آبی معروف، آن را به محل تردد روزانه بسیاری از شهروندان تبدیل کرده است.
محله استاد یوسفی از محلات فرهنگی مشهد است که بیشتر به واسطه حضور دانشگاه آزاداسلامی معروف است. دانشگاه آزاد مشهد از نخستین واحدهای دانشگاهی است که آذر۱۳۶۱ تأسیس شد. این محله نامش را ازاستاد غلامحسین یوسفی، پایهگذار مهمترین پایگاه ادبی مشهد گرفته است.

فرهنگ سرا در حاشیه بولوار استاد یوسفی قرار دارد. مسجد حضرت علی بن ابیطالب(ع) و آموزش و پرورش ناحیه7 نیز به فرهنگ سرا نزدیک هستند. وجود این نهادهای دینی، آموزشی و مشاوره ای، همدلی را در بین ساکنان محله افزایش داده است. عباس نظافت، مدیر فرهنگ سرا، درباره تاریخچه آن می گوید: این ساختمان سال1378 توسط شهرداری و با توجه به نیاز شهروندان برای برنامه های فرهنگی از مالکان خریداری می شود و با نام فرهنگ سرای اندیشه فعالیت خود را آغاز می کند. سال1387 اسم فرهنگ سرا به فرهنگ سرای خانواده تغییر می کند و فعالیت های آن نیز به طور تخصصی با محوریت خانواده و به صورت شهری شروع می شود.
سارا علیخجه روایت آشناییاش با همسرش حمید ارجمند را اینگونه بیان میکند: رابطه وقتی جدی شد که دو تایی رفتیم کلاس تئاتر. ما دو نفر باید مقابل هم بازی میکردیم و آنجا بود که من اول عاشق حمید شدم. مهرش عجیب به دلم افتاد. عشق در نگاه اول بود. حمید کم کم ماجرا را فهمید و بعد او هم عاشق شد. یادم هست میآمد در ایستگاه اتوبوسی که من باید میایستادم، میایستاد و وقتی مطمئن میشد که من سوار شدهام، میرفت آن طرف خیابان و در ایستگاه منتظر اتوبوسِ خودش مینشست. ما میخواستیم با هم ازدواج کنیم اما نمیگذاشتند.
بسیاری از افرادی که به ثبت وقایع انقلاب اسلامی از دریچه لنز دوربین عکاسی پرداختند، بعدها به چهرههایی مشهور در عکاسی، مستندسازی، کارگردانی و تهیهکنندگی تبدیل شدند. در مشهد هم از اولین روزهایی که آتش انقلاب اسلامی شعله گرفت، تاریخ این اتفاق مردمی با فلاش دوربینها ثبت شد. عکسهای معروفی که آن روزها از مشهد ثبت شده است را بارها دیدهایم اما اینبار بهسراغ آلبوم عکسهای شهروندان رفتیم و از آنها خواستیم تصاویری را که خود یا بستگانشان با دوربینهای شخصی ثبت کردهاند برای ما ارسال کنند. در این گزارش نگاهی به چند عکس منتخب از این افراد انداختهایم.
صبح که شد، خواهر بزرگ تقی که منزل پدرش زندگی میکرد، به من گفت بیا منزل خواهر دیگرم برویم، شاید شوهرخواهرم از تقی خبری داشته باشد. ما به منزل خواهر دیگرش رفتیم. آنجا متوجه شدیم شوهر خواهرش مریض است. قرارشد خواهر بزرگ شهید به همراه شوهرش به منزل ما بروند و از آنجا داروی قلب برای مریض بیاورند. من جرئت نکردم بروم، چون خانهمان تحتنظر ساواک بود. کمی بعد صدای فریادی از پشت در حیاط شنیده شد که میگفت: زاهدی را کشتند... زاهدی را کشتند...
از یک طرف میشود کوچه «استاد یوسفی 15» و از سمت دیگر «شریعتی 29»، اما به 16متری عدالت معروف است. اهالی میگویند آن اوایل که این خیابان هنوز اسمی نداشت، آقایی به نام «دانش عدالت» که از اولین ساکنان این خیابان بود، همه کارهای محله را رسیدگی میکرد. یکجور ریشسفید محله به حساب میآمد. بازنشسته ارتش بود و با تلاشهای او خیابان اصلی و میلانهایش آسفالت شدند. در کل آدم خیرخواهی بود و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی زیادی را در محله رهبری میکرد.
بکاییان 19سال پرستار و بهیار مراکز بهداشت منطقه قاسمآباد است. 15سال در مرکز جامع سلامت فاطمیه بود. دو سال رفت مرکز شاهد و دو سالی هم هست که به مرکز امام حسن مجتبی(ع) آمده است. میگوید: این مرکز در شروع کرونا چند ماهی خدمات 16ساعته ارائه میداد. مراکز خیلی کم بود. ما شرح حال بیمارها را میگرفتیم و برای آزمایش آنها را به مرکز فاطمیه میفرستادیم. بعدازظهر هم شیفت بودیم و گاهی تا 9شب کار طول میکشید. اصلا نمیدانستیم جمعه است یا شنبه. وقتی هم واکسن آمد اوضاع همین بود. تا روزی که 500واکسن فقط در شیفت صبح میزدیم. شرایط مثل حالت جنگی بود.