محله خاتم الانبیاء

محله
منطقه ۱۰

خاتم الانبیاء

محله خاتم‌الانبیا(ص) اواخر دهه ۷۰ به‌دلیل وجود خیابان امام‌زمان(عج) در محله به نام محله صاحب‌الزمان (عج) معروف بود، اما بعد‌ها به‌دلیل وقف مسجدی به همین‌نام از سوی حاج آقای خرسند به محله خاتم‌الانبیا (ص) تغییرنام پیدا کرد. این محله جزو بافت‌های قدیمی منطقه ۱۰ است. این محله در دهه ۶۰ و پیش از آن ابراهیم‌آباد نام داشت.

محله خاتم الانبیاء
موقوفه حاج فرامرزخان؛ وقفی برای براتِ آزادی!
موقوفه حاج ملامحمد تا حدود ۲۵ سال پیش به موقوفه حاج فرامرزخان معروف بود. در حالت کلی موقوفات را به اسم واقف می‌شناسند. مثلا موقوفه گوهرشاد که به اسم واقف آن مرحومه گوهرشادآغا شناخته می‌شود. اینجا را هم می‌گفتند موقوفه حاج فرامرزخان. منتها قاعده‌ای فقهی هست که وقف بر نفس را مجاز نمی‌داند یعنی شما نمی‌توانید چیزی را برای خودتان وقف کنید. حاج فرامرزخان گفته عواید وقف تا زمان مرگم به مصارف شخصی خودم برسد و بعد از مرگم این کار‌ها بشود؛ بنابراین برای دوره‌ای عواید وقف برای مصارف خودش تعریف شده است این یعنی وقف بر نفس که در وقف این کار را نمی‌شود کرد.
بانوان کارآفرین محله خاتم الانبیا(ص) برای مردم و بیمارستان‌ها ماسک دوختند
فاطمه نورپور می‌گوید: در تهیه پارچه‌ و مواد اولیه تولید ماسک نیز خیران به ما کمک کردند که بسیاری از آن‌ها از کسبه همین محله و برخی نیز از دیگر مناطق شهری و حتی از شهرهای دیگر در این کار خیر شرکت کردند. با اینکه با شیوع ویرس کرونا کار بسیاری از اصناف از رونق افتاده است و بسیاری از آن‌ها با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، هر وقت برای کار خیر سراغ آن‌ها می‌رویم، دست خالی برنمی‌گردیم.
سحرخوانی ماه رمضان به روایت ریش‌سفیدها
30، 40 سال قبل سحرخوان‌ها یک‌وقت‌هایی، در کنار آوازهایی که می‌خواندند نقاره هم می‌زدند. رسمی که بیشتر متعلق به مشهدی‌هاست. رضا جعفرزاده تعریف می‌کند: سحرخوان محله ما اکبر آقا نامی بود که صدای خوشی داشت. نمی‌دانم چه سری بود که ماه مبارک، یکی از هم‌ولایتی‌هایش که نقاره می‌زد را صدا می‌کرد بیاید اینجا. سحرهای ماه رمضان این دو نفر در کوچه پس‌کوچه‌ها راه می‌رفتند. جعفر آقا می‌خواند و آن یکی نقاره می‌زد.
سردار شهید خادم‌الشریعه اولین یگان رزمی خراسان را تشکیل داد
مجید توکلی درباره نحوه آشنایی‌اش با فرمانده شهید سردارمحمد خادم‌الشریعه در سال ۶۰ می‌گوید: آن زمان در دفتر فرماندهی سپاه خراسان فعالیت می‌کرد. نقطه قوت شهید خادم‌الشریعه، انجام فعالیت‌های تشکیلاتی و سازمان‌دهی عملیاتی بود. عملیات طریق‌القدس به پایان رسیده بود و بستان را فتح کرده بودیم. بعد از فتح بستان همه به‌سمت چزابه رفتیم تا در آنجا مستقر شویم. هم‌زمان با فتح بستان، یگان‌ها و تیپ‌های سپاه مثل تیپ ۲۵ کربلا تشکیل شد، اما خراسان تا آن زمان، هیچ یگان رزمی نداشت. در این شرایط شهید خادم‌الشریعه اقدام به سازمان‌دهی و ایجاد تیپ رزمی برای خراسان کرد.
شهر سنگ بر گُرده‌ پهلوان حسنعلی غلامی می‌چرخید
حاج آقا برای همه ما الگو بود. یادم است پدرم یک بار معامله سنگینی با او انجام داد و قله‌ای را به پهلوان حسنعلی غلامی فروخت. بعد فهمیدیم قیمت قله‌ها گران‌ شده است. مرحوم غلامی آمد به پدرم گفت: این‌طوری ضرر می‌کنی، بیا یک چیزی بیشتر بگیر که پدرم گفت: نه دیگر، صحبت کردیم. چند نفر بیشتر نبودند در شهر سنگ که بچه‌ها قلبا دوستش داشتند. یک روز خانه یکی از کارگران شهر سنگ آتش گرفت و با خاک یکسان شد. ظرف 3 روز برایش پول جمع کرد و از نگرانی و استرس درآمد. اول خودش مبلغی می‌گذاشت، بعد می‌رفت سراغ بقیه.
مجید ایزانلو: روحیه مبارزه طلبی بچه‌های حاشیه شهر قهرمان پرور است
مجید ایزانلو فیلم‌های سینمایی رزمی دهه 70 را در ایجاد علاقه‌اش به این سبک ورزش‌ مؤثر می‌داند و می‌گوید: «فیلم‌های رزمی در دهه 60 و 70 طرف‌داران زیادی داشت. فیلم‌هایی که ورزشکاران رزمی همچون بروس لی، جکی چان و جت لی در آن‌ها بازی می‌کردند. بسیاری از هم‌سن و سال‌های من با این فیلم‌ها به ورزش‌های رزمی علاقه‌مند شدند.»
داستان تنورهای همه‌کسی
حاج غلامعلی دهقان می‌گوید که خیلی از خانه‌ها تنور نداشتند و برای همین هر 5-4 خانه، بیشتر یا کمتر، یک دانه از این تنورها سهمشان بود: یکی از این تنورها را که همیشه هم شلوغ بود، کنار مسجد امام محمد باقر(ع) ساخته بودند. استفاده از این تنور و نان پختن با آن یک رسم نانوشته داشت. مثلاً اگر یک همسایه می‌خواست فردا صبح خمیر کند و نان بپزد، می‌رفت سراغ بقیه و می‌گفت که من می‌خواهم مثل فردا روزی تنور روشن کنم و نان بپزم، اگر آرد دارید و خمیر شما هم بیایید.