با کتاب میخوابیدم و با کتاب بلند میشدم. بوی کتاب را دوست داشتم. یکی بوی کتاب را دوست دارم و یکی بوی چرم. چون همه دوران کودکیام با چسب و چرم بوده. همیشه عروسکهای چینی یا کارهای چرمی درست میکردیم تا اینکه پدرم وارد کار پرورش پرنده شد و گفت دیگر نمیخواهد پشت من باشید. این اواخر که داشت پیشرفت میکرد، درگیر مریضی شد و آخر هم از سرطان کبد مرد. دکترها گفتند به خاطر اینکه مدت زیادی در محیط آلوده به میکروب بوده مریض شده است.
وجه تسمیه محله امامهادی(ع) بهدلیل مسجدی به همیننام درخیابان اصلی این محله یعنی خیابان امامهادی(ع) است که نزدیک به ۵۰ سال قدمت دارد.محله امامهادی دراراضی مزرعه بحرآباد ساخته شده است. اولینبارنام اینمزرعه در وقفنامه مدرسه نواب به چشم میخورد. معراج شهدا از مکانهای شاخص این محله است.

غلامرضا اربابی، زاده سیستان است. او میگوید: من سه بار تصادف سخت کردهام. جنگ رفتهام. قرار نبوده که 58 سال از خدا عمر بگیرم. سرنوشت من میتوانست همین معلولیت باشد، ولی به دلیل تصادف. همه معلولان قابل احترام هستند، ولی من راهم را انتخاب کردم. زخم زبان هست، ریشخند هست و سخت هم هست. جوانهای حالا تحملشان کمتر است، ولی اگر موفق شوند کارشان بینهایت از کاری که ما کردیم ارزشمندتر است.
با اینکه یک دستم آسیب دیده بود و دکتر میگفت خوب نمیشود تمرین میکردم. آنقدر تمرین کردم تا اینکه واقعا خوب شد. وقتی چیزی را از دل و جان بخواهی خدا بهت میدهد. بعد که خوب شدم رفتم پیش دکتر و گفتم یادت است یک زمانی میگفتی این دست دیگر خوب نمیشود؟! حالا ببین! گفت: حامد تو چه کار کردی؟! تو بهترین اراده دنیا را داری. شمارهام را داده بود به مریضهایش که از روند درمانشان ناامید شده بودند که بروید با این آدم صحبت کنید!
مادرم ناشر کتاب کودکان است و من را تشویق کرد به دنبال تصویرسازی برای کودکان بروم. میگفت تو تصویرگر کتابهای نشر من هستی. همین باعث شد به فکر خرید لپتاپ و قلم نوری بیفتم و از 6ماه پیش طراحی و تصویرگری برای کتابهای کودکان را شروع کردم.
قدیمیها به این ضربالمثل اعتقاد عجیبی دارند که میگوید «از تو حرکت، از خدا برکت!». موضوعی که اهالی محله بحرآباد درباره ساخت مسجدشان، آن را با پوست و گوشت لمس کردهاند. شاید در هیچ جای ذهنشان خطور نمیکرد که با دست خالی و بدون همراهی و کمک سازمانهای متولی بتوانند پا در مسیر بنا کردن مسجد بردارند، اما یاعلی گفتند و صفر تا صدش را بهصورت خودیاری ساختند.
بهترین روش یادگیری، شاگردی پیش کسی است که بهطور تجربی شغل را آموخته و به تبحر رسیده است. بعد از آن باید به دنبال مجوزهای بهداشتی و رفع سوءپیشینه بروید. مغازه اجاره کنید و بعد هم دانههای مورد نظر و دستگاههای مختلف مخصوص این کار را تهیه کنید. حالا شما روغنگیر هستید.
برخلاف تصور جامعه که رشتههای رزمی را مردانه میدانند، این رشته هیچ ارتباطی با جنسیت ندارد. برخلاف تصور خیلیها این رشته انعطافپذیری زیادی دارد. اولین نکته آموزشی در این رشته تواضع، فروتنی و احترام است. زمان ورود و خروج از کلاس کلمه «اوس» گفته می شود. هر لحظه هنرجو با بیان این کلمه به استاد احترام میگذارد و تواضع میکند. هیچوقت نمیتوان گفت کارهای هنری و یا لطیف مخصوص بانوان و کارهای سخت یا خشن مخصوص آقایان است.