محله امام هادی

محله
منطقه ۱۰

امام هادی

محله امام هادی(ع)

وجه تسمیه محله امام‌هادی(ع) به‌دلیل مسجدی به همین‌نام درخیابان اصلی این محله یعنی خیابان امام‌هادی(ع) است که نزدیک به ۵۰ سال قدمت دارد.محله امام‌هادی دراراضی مزرعه بحرآباد ساخته شده است. اولین‌بارنام این‌مزرعه در وقف‌نامه مدرسه نواب به چشم می‌خورد. معراج شهدا از مکان‌های شاخص این محله است.

محله امام هادی
دست‌دوزهای از رونق افتاده روایتی از کفش‌دوز محله امام هادی(ع)
کفش دست‌دوزی 6مرحله دارد. جنس‌بُر یا طراحی و برش، پستایی‌سازی، پیشکاری، دورنعل‌کن یا پاشنه‌بند، دوخت و دوز کن یا بخیه‌کشی و پرداخت. پستایی‌سازی سخت‌ترین مرحله تولید کفش است. برای تولید یک کفش دست‌دوز علاوه بر چرم مرغوب نیاز به آستر، چسب، میخ، کفی بند و سگک نیز هست. قیمت مواد اولیه بسته به کیفیت آن‌ها متفاوت است.
تجربه‌های گویندگی دانش‌آموز محله امام هادی(ع)
فکر می‌کردم صدا و سیما فقط من را کم دارد و ورود به این سازمان راحت است و حتما من را قبول می‌کنند! با همین فکر یک روز به خیابان نوفل لوشاتو و سازمان صدا و سیما می‌رود و از آن‌ها می‌خواهد به عنوان مجری با او همکاری کنند! آنجا از او می‌خواهند ابتدا کلاس‌های این حرفه را بگذراند و به او کلاس‌های گویندگی باشگاه خبرنگاران جوان را پیشنهاد می‌دهند. یگانه به همراه مادرش در کلاس‌های این باشگاه ثبت‌نام می کند. بعد از اتمام این دوره با پاتوق گویندگی مشهد هنرمند آشنا می‌شود و از این دورهمی دوستانه درس‌های زیادی می‌آموزد.
نویسنده داستان‌های «مملی»: من در کودکی مانده‌ام
با کتاب می‌خوابیدم و با کتاب بلند می‌شدم. بوی کتاب را دوست داشتم. یکی بوی کتاب را دوست دارم و یکی بوی چرم. چون همه دوران کودکی‌ام با چسب و چرم بوده. همیشه عروسک‌های چینی یا کارهای چرمی درست می‌کردیم تا اینکه پدرم وارد کار پرورش پرنده شد و گفت دیگر نمی‌خواهد پشت من باشید. این اواخر که داشت پیشرفت می‌کرد، درگیر مریضی شد و آخر هم از سرطان کبد مرد. دکترها گفتند به خاطر اینکه مدت زیادی در محیط آلوده به میکروب بوده مریض شده است.
جانباز 70 درصد محله امام هادی(ع) شهید زنده‌ لقب گرفته است
غلامرضا اربابی،‌ زاده سیستان است. او می‌گوید: من سه بار تصادف سخت کرده‌ام. جنگ رفته‌ام. قرار نبوده که 58 سال از خدا عمر بگیرم. سرنوشت من می‌توانست همین معلولیت باشد، ولی به دلیل تصادف. همه معلولان قابل احترام هستند، ولی من راهم را انتخاب کردم. زخم زبان هست، ریشخند هست و سخت هم هست. جوان‌های حالا تحملشان کمتر است، ولی اگر موفق شوند کارشان بی‌نهایت از کاری که ما کردیم ارزشمندتر است.
روایت زندگی حامد علیزاده، جودوکاری که ۲بار المپیکی شد
با اینکه یک دستم آسیب دیده بود و دکتر می‌گفت خوب نمی‌شود تمرین می‌کردم. آن‌قدر تمرین کردم تا اینکه واقعا خوب شد. وقتی چیزی را از دل و جان بخواهی خدا بهت می‌دهد. بعد که خوب شدم رفتم پیش دکتر و گفتم یادت است یک زمانی می‌گفتی این دست دیگر خوب نمی‌شود؟! حالا ببین! گفت: حامد تو چه کار کردی؟! تو بهترین اراده دنیا را داری. شماره‌ام را داده بود به مریض‌هایش که از روند درمانشان ناامید شده بودند که بروید با این آدم صحبت کنید!
تصویری از دختر تصویرگر
مادرم ناشر کتاب کودکان است و من را تشویق کرد به دنبال تصویرسازی برای کودکان بروم. می‌گفت تو تصویرگر کتاب‌های نشر من هستی. همین باعث شد به فکر خرید لپ‌تاپ و قلم نوری بیفتم و از 6ماه پیش طراحی و تصویرگری برای کتاب‌های کودکان را شروع کردم.
روایت ساخت مسجد خاطره‌ساز بحرآباد که تنها حامیانش مردم بودند
قدیمی‌ها به این ضرب‌المثل اعتقاد عجیبی دارند که می‌گوید «از تو حرکت، از خدا برکت!». موضوعی که اهالی محله بحرآباد درباره ساخت مسجدشان، آن را با پوست و گوشت لمس کرده‌اند. شاید در هیچ جای ذهنشان خطور نمی‌کرد که با دست خالی و بدون همراهی و کمک سازمان‌های متولی بتوانند پا در مسیر بنا کردن مسجد بردارند، اما یاعلی گفتند و صفر تا صدش را به‌صورت خودیاری ساختند.