شهید

روایت مادری که دو فرزندش را در  جنگ تحمیلی ۱۲ روزه از دست داد
خانم شکاری ثابت می‌گوید: غوغایی در ساختمان بود. از حال رفتم. نمی‌دانم چقدر گذشت. چشم هایم را با دلهره باز کردم. دوباره صدا زدم زهرا، زینب و محمدمهدی. یادم نیست خبر شهادت بچه‌ها را چه کسی و چطور به من داد.
برات شهادت «برات سعادت» در هفتمین اعزام
خاطرات فرنگیس ناظمی، همسر شهید برات سعادت در بیش از یک دهه زندگی مشترک با تلخ و شیرینی‌هایی همراه است. او هفت بار به جبهه می‌رود و سرانجام هفتم اردیبهشت سال ۶۵ در منطقه مریوان به شهادت می‌رسد.
یاد شهید اسفندیاری هنوز در محله طلاب زنده است
شهید علی اسفندیاری قبل از اینکه به جبهه اعزام شود نام بروبچه‌های محله طلاب را به شعر درآورد تا خاطره آنها را برای خود و محله زنده نگه دارد. او در زمان انقلاب جزو فعالان بسیجی بود.
عباسعلی عباسپور پشت درِ سردخانه نمازشکر خواند
آقا عباسعلی وقتی خبر شهادت پسرش را شنید، سردخانه رفت و تا سه روز که پیکر شهید در سردخانه بود، هر روز کنار پسرش نماز می‌خواند و در روز خاک‌سپاری هم او را غسل داد و کفن کرد.
اسدالله، سرباز دلیری که یک‌تنه سنگر را حفظ کرد
اسدالله شاهسونی، جوان دلیری بود که روز شهادتش، در حالی‌که پاتک خورده بودند، به هم‌رزمانش گفته بود تا او دشمن را سرگرم می‌کند، همگی سنگر را رها کنند.
پلاک‌های افتخارِ خیابان شهید‌مفتح‌۳۴
خیابان هفتصد‌متری شهید ‌مفتح‌۳۴، یکی از خیابان‌های پرتردد محله گلشور است. خیابانی که شهدای بسیاری را در تاریخ خود ثبت کرده است و اکنون پلاک‌هایی از جنس افتخار بر سردر خانه‌های این کوچه نقش بسته است.
غم فراق، سوی چشم مادر شهید سجادی‌ را گرفت
بعد از اینکه فهمیدم تعبیر خوابم شهادت فرزندم است، از شدت گریه و ناله تمام بدنم سست شد. با اصرار از او خواستم به جبهه نرود ولی او که عاشق شهادت بود قبول نکرد و اشتیاقش برای جبهه‌رفتن بیشترشد.