
سیدرضا هاشمی قدیمیترین پارچهفروش طلاب است
سیدرضا هاشمی قدیمیترین پارچهفروش بولوار شهید مفتح است. او درسال ۱۳۳۰ اولین پارچهفروشی محله طلاب مشهد را افتتاح کرد و هنوز هم بعد از گذشت ۵۰ سال و در ۸۰ سالگی به فروش پارچه مشغول است.

الکسازی الکی نیست!
علیاصغر تاتاریوان ۳۸ سالهای که حرفه الک سازی را در پیش گرفته است. او میگوید: بهترین چوب، از درخت چنار تهیه میشود. ۱۱نوع الک استاندارد داریم.

کاسبهای این مغازه به سحرخیزی معروفند
جواد صادقی میگوید: رعایت انصاف، حق مردم است. اگر کاسب به سود کم قانع باشد، اما کالای خوب به مشتری بدهد، مشتری برمیگردد. مشتری راضی، خودش یک سرمایه است، دعایش و رضایتش هم.

دوچرخه ساز ۸۶ ساله خیابان مسلم هنوز مشغول تعمیر است
علی محمد شرف دینان صدایش رساتر از آن است که ۸۶ سال داشته باشد! وقتی میپرسیم در این مغازه چه میکنی، میگوید: «هر چیزی را تعمیر میکنم؛ طیاره هم اگر خراب باشد، درستش میکنم!»

تصادف شبانگاهی باز هم جان یک پاکبان را گرفت
نیمهشب چهاردهم خرداد امسال، وقتی محمود اقبالی، کارگر خدماتشهری، طبق وظیفه و شیفت کاریاش در تاریکی خیابان شهیدفکوری مشغولبهکار بود، یک خودرو عبوری او را زیرگرفت و خانوادهاش داغدار شدند.

«علی حیدرنیا» در محله رده به «علی اطلاعاتی» شهرت دارد
خیلی از اهالی او را «علی اطلاعاتی» و «خبرنگار محله» صدا میزنند. اما «علی حیدرنیا» نه روزنامهنگار است و نه خبرنگار، فقط یک آرایشگر قدیمی است که سعی میکند از اخبار روز و حال همسایهها خبر داشته باشد.

۴۰ سال جاروبافی ابراهیم تبادکان درمحله بهمن
ابراهیم تبادکان میگوید: ۴۰ سال است که جارو میبافم. اوایل این کار را در خانه انجام میدادم و بهصورت سیار آن را میفروختم، تا اینکه حدود ۲۰ سال پیش مغازهام را در محله بهمن راه انداختم.

کفاش قدیمی محله بهمن هوای مشتریانش را دارد
حاج عباس حاجیزاده، میگوید: میدانم بیشتر مشتریانم که کفشهایشان را برای تعمیر میآورند اوضاع مالیشان خوب نیست، اگر خوب میبود حتما کفش نو میخریدند. هر مشتری هر قدر دلش بخواهد میدهد.

فلافل را جنوبیها به مشهد آوردند
در منطقه ثامن مشهد میتوان افرادی را پیداکرد که برای راهاندازی فلافلفروشی از جنوبیترین شهرهای ایران به جوار بارگاه منور رضوی آمدهاند و افتخارشان هم این است که اصیلترین فلافل و سمبوسه عرب را میپزند.

محضردار نوغان خطبه عقد بیش از ۱۵۰ هزار نفر را جاری کرد
حاج احمدآقا شریفی، محضردار قدیمی نوغان با خنده تعریف میکرد: توی محل، تقیبهتوقی که میخورد و از خانهای صدای زن و شوهری بلند میشد، فردایش من جوابگوی صدنفر بودم.