کد خبر: ۹۶۴۱
۱۰ تير ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۱

آقا طیبی تکنیک فوتبال و زندگی را با هم می‌آموزد

این مربی حاشیه شهر برای پسربچه‌هایی که در رعایت چارچوب‌هایش، تخلفاتی جزئی دارند، اغماض‌ها و ترفند‌هایی درنظر می‌گیرد، حتی شده از آنان شهریه‌ای کمتر بگیرد فقط برای اینکه پایشان از این دوره‌ها قطع نشود و در این فضای سالم، رشد کنند.

«یک، دو، سه! یک... یک، دو، سه! دو...». سرگروه شماره می‌دهد و بچه‌هایی که با لباس‌های ورزشی قرمز‌رنگ، مشغول گرم‌کردن خود در زمین چمن میثم هستند، با انرژی پاسخ می‌دهند. کنار زمین، مردی میان‌سال روی نیمکت فلزی نشسته است.

با سوتی در گردن، اوضاع را برانداز و مدیریت می‌کند. این چندمین نسل است که درس فوتبال و اخلاق را نزدش یاد می‌گیرند، نمی‌داند. همین‌قدر می‌داند که نوزده سال صرف عمرش برای سالم‌ماندن کودکان و نوجوانان محلات فجر، وحید و تلگرد، از «احمد طیبی» نامی شناخته‌شده و چهره‌ای مورد‌اعتماد برای اهالی منطقه‌۴ ساخته است.

آقای طیبی هم تکنیک فوتبال می‌آموزد و هم زندگی کردن


تمرین در زمین‌های خاکی راه‌آهن

ساعت حوالی‌۷:۳۰ صبح است و جنب‌و‌جوش، کم‌کم دارد جایگزین سکوت حاکم بر کوچه‌پس‌کوچه‌های میثم جنوبی می‌شود. اینجا در مجموعه ورزشی میثم با حضور پسربچه‌هایی سرحال، زندگی زودتر و پرشورتر از دیگر نقاط محله فجر، شروع می‌شود. نیم‌ساعتی می‌شود که نرمش را شروع کرده‌اند و حالا با پوشیدن کاور‌های رنگی، به دو تیم تقسیم شده‌اند تا آموخته‌های ورزشی‌شان را به‌صورت عملی تمرین کنند.

صدای سوت ممتد سرگروه، آغاز نیمه اول مسابقه و شروع گفت‌وگوی ما با این مربی کهنه‌کار ورزشی می‌شود. زمان را به شصت‌سال پیش برمی‌گرداند، وقتی با به‌دنیا‌آمدنش به‌عنوان نخستین فرزند، خانواده طیبی به‌معنی واقعی خانواده شدند؛ «پدرم در سرولایت نیشابور کارآفرین بود. دار قالی داشت و خانم‌ها برای آموزش و کار می‌آمدند نزدش. سال‌۱۳۶۷ بود که به مشهد مهاجرت کردیم.

پدرم شغلش را به سراجی در خیابان دریا که الان اسمش شده است خیابان وحید، تغییر داد. چه آن زمان که در نیشابور بودم و چه وقتی که به مشهد آمدم، عاشق ورزش بودم و از هر فرصتی برای دور‌هم‌جمع‌کردن بچه‌ها، تشکیل تیم فوتبال و بازی در زمین‌های خاکی حاشیه شهر استفاده می‌کردم.

پنجشنبه‌ها و جمعه‌ها پاتوقمان در زمین‌های خاکی راه‌آهن، بود. غلغله می‌شد از بچه‌هایی که مثل من با فوتبال عشق می‌کردند. یادش به‌خیر... خیلی سال است اطراف این زمین را راه‌آهن دیوار کرده است و دیگر مردم، اجازه استفاده از آن زمین‌ها را ندارند و بدون استفاده مانده‌اند.»

توپ، از خط دروازه تیم نارنجی عبور می‌کند و آسمان آبی زمین چمن میثم در خنکای صبحی تابستانی، آکنده از صدای دست و هورای بازیکنان می‌شود. شاید همین غریو شادی و شیرینی رقابت سالم در مستطیل سبز بود که نگذاشت احمد طیبی حتی پس‌از تأهل و فرزنددار شدن، از وادی پرنشاط ورزش کنار بکشد.

 

‌شما به شهریه کاری نداشته باش

«در تیم‌هایی که بازی می‌کردم، چه در سطح باشگاهی و چه بازی‌های دوستانه میان محلات، آچارفرانسه بودم. گاهی هافبک بودم، گاهی در خط حمله و گاهی هم در دفاع. برای فعالیت در عرصه آموزش فوتبال تصمیمم را گرفتم و در دوره‌های مربیگری هیئت فوتبال استان ثبت نام کردم. سال ۱۳۷۸ مدرک مربیگری درجه D و سال ۱۳۹۳ مدرک مربیگری رده C فوتبال آسیا را گرفتم.»

کلام آقای طیبی با حضور بازیکنان یا والدینشان، بار‌ها قطع می‌شود. پیش‌پای تک‌تک مراجعانش بلند می‌شود و دست به سینه، احوالپرسی می‌کند. بچه‌ها را به اسم کوچک می‌شناسد و از وضعیت زندگی، شرایط درسی، شغل والدین و دیگر جزئیات زندگی هرکدامشان خبر دارد. مثلا می‌داند مرد جوان و بلندقامتی که برای سفارش درباره پسرش، سینا، آمده و او را «آقاطیبی» خطاب می‌کند، نگهبان ساختمانی است که چند‌کوچه بالاتر دارد ساخته می‌شود. با گویش مشهدی، خاطر پدر را آسوده می‌کند از اینکه چهارچشمی مراقب پسرش خواهد بود؛ «آقا‌سینا طلاست! خاطرتان جمع! خودم تمرینش می‌دهم.»

 

چه آن‌زمان که در نیشابور بودم و چه وقتی که مشهد آمدم، عاشق ورزش بودم و از هر فرصتی برای دور‌هم‌جمع‌کردن بچه‌ها، استفاده می‌کردم

علی مراجعه‌کننده بعدی است؛ پسرکی یازده‌ساله که از امروز به تمرین فوتبال در زمین چمن میثم پیوسته است. با رفتاری مردانه، از شهریه کلاس می‌پرسد و اینکه آیا پدرش هزینه لباس ورزشی را حساب کرده است یا نه. پسرک اینها را می‌پرسد، درحالی‌که خودش هم می‌داند پدر، هنوز با آقای طیبی حساب‌و‌کتاب نکرده است.

آقای طیبی نمی‌گذارد شرمندگی علی ادامه داشته باشد؛ «شما به شهریه و این مسائل کاری نداشته باش پسرجان. من و پدرت خودمان با هم توافق می‌کنیم. شما برو از دفتر یک دست لباس ورزشی بگیر و تمرینت را شروع کن. هم نوبت صبح کلاس داریم و هم شیفت عصر. هر‌کدام را که بخواهی، می‌توانی انتخاب کنی.»

پیداست که پسربچه از لطف مربی‌اش غافلگیر شده است، از اینکه می‌بیند در این دوره و زمانه، هنوز هستند کسانی که پول برایشان حرف اول را نمی‌زند. به‌ویژه وقتی می‌بیند که آقای طیبی دارد او را این‌طور به ما معرفی می‌کند: «این علی‌آقای ما را که می‌بینید، کارش درست است. پارسال تابستان به کلاس فوتبال می‌آمد و الان دوباره، قصد کرده تمرین‌هایش را از سر بگیرد.

علی‌آقا یک بچه درس‌خوان و همه‌چیزتمام است. من به بچه‌ها گفته‌ام که اگر معدل درسی‌شان بالای ۱۸ باشد، جایزه دارند.» علی با غرور و لبخند عازم دفتر می‌شود تا شهریه‌نداده، لباس ورزشی‌اش را تحویل بگیرد. او پر است از حس‌های خوبی که شاید کمتر بتواند جای دیگری، نظیرش را پیدا کند. همین‌هاست که از کلاس‌های فوتبال آقای طیبی، سوای شهریه اندک، دوره‌هایی متفاوت برای فرزندان منطقه‌۴ ساخته است.

 

آقای طیبی هم تکنیک فوتبال می‌آموزد و هم زندگی کردن

 

خدمت به اهالی، فراتر از مرز‌ها

سال‌۱۳۸۴ که طیبی مربیگری‌اش را در محله فجر و در مجموعه ورزشی میثم شروع کرد، زمین چمنی در کار نبود. یک زمین آسفالت بود که زمین‌خوردن بچه‌ها در آن، حین تمرین‌ها به آسیبشان منجر می‌شد. او اسامی کارشناسانی را برایمان مرور می‌کند که هرچند دیگر در شهرداری منطقه‌۴، مسئولیتی ندارند، رد قدم‌های خیری که در این سال‌ها برای سامان‌دادن به وضعیت مجموعه و خدمت به اهالی برداشته‌اند همچنان در منطقه
باقی است.

ثمره این همراهی‌ها را اهالی محلات مختلف منطقه ۴ می‌بینند؛ طیفی وسیع که ایرانی و مهاجر و برخوردار یا ندار در آن یکسان هستند.

نمونه‌اش همین پسرک چشم‌بادامی که نزدیکمان شده است و برای صحبت با آقای طیبی اجازه می‌خواهد. با لهجه افغانستانی می‌گوید که بیست‌دقیقه با تأخیر رسیده است و الان که تیم‌ها سامان پیدا کرده‌اند، نمی‌داند در کدام‌یک تمرین کند. آقای مربی، با ملایمت او را توبیخ می‌کند به‌خاطر تأخیرش و از متنبه‌شدن او که مطمئن می‌شود، راهنمایی‌اش می‌کند.

می‌گوید که این پسربچه، تنها مهاجر ثبت‌نام‌کرده در کلاس‌های تابستانی امسال نیست. مربی فوتبال محله فجر، اعتقادی ندارد به اینکه بین کودکان مهاجر و ایرانی در ثبت‌نام کلاس‌ها و دریافت شهریه تفاوتی بگذارد. همین که بچه هستند و دلشان می‌خواهد فوتبال بازی کنند، ادب دارند و پشتکار، برای او به‌عنوان یک مربی کافی است.

حضور در کلاس‌های فوتبال آقای طیبی، شرط‌هایی دارد که نه‌فقط از زبان بچه‌ها می‌شنویم، بلکه نتیجه عملی آن را در رفتار فوتبالیست‌های زمین چمن میثم به‌وضوح می‌بینیم.

 

آقای طیبی هم تکنیک فوتبال می‌آموزد و هم زندگی کردن

 

باید‌ها و نباید‌های آقای طیبی

خودش را یاسین اکبری معرفی می‌کند. پایه ششم مدرسه محراب‌خان در محله وحید را تمام کرده و مهیای رفتن به پایه هفتم است. دروازه‌بان است و دو سال‌ونیم می‌شود که با آقای طیبی، سر‌و‌کار دارد. این ارتباط مستمر باعث شده است به باید‌ها و نباید‌های سفت و سخت کلاس‌های او واقف باشد؛ اینکه به هیچ عنوان نباید دشنام بدهد و به هم‌تیمی‌ها یا تیم مقابل، بی‌احترامی کند. همچنین باید منظم باشد و تمرین‌هایش را دقیق انجام بدهد.

او از مربی‌اش حرف‌شنوی دارد و این قواعد را جدی می‌گیرد، چون آقای طیبی را هم پایبند به این باید‌ها دیده است. مثلا برخلاف برخی محیط‌های ورزشی، اینجا حین تمرین‌ها و مسابقات هیچ‌وقت از مربی‌اش حتی در اوج ناراحتی، حرف نامربوطی نشنیده است.

یاسین در غیاب آقای طیبی اینها را می‌گوید، سپس می‌دود برای ادامه تمرین‌هایش در زمین چمن. فهرستی که او از اصول فرهنگی حاکم بر کلاس‌ها گفت با صحبت‌های آقای مربی تکمیل می‌شود؛ «تتو و خالکوبی، به‌همراه داشتن سلاح سرد، سیگار، شلوغ‌بازی در خیابان قبل یا بعد‌از کلاس، دعوا و پرخاشگری و رفتار‌هایی از این دست در کلاس‌های ما ممنوع است.

یکی‌دو جلسه اول هر دوره، شبیه یک معلم اخلاق و مبلغ دینی همه اینها را برای بچه‌ها توضیح می‌دهم. بچه‌های دوره من، اعم از نوباوه‌ها، نونهال‌ها و نوجوان‌ها می‌دانند که اگر بخواهند با من ادامه بدهند، باید این موارد را رعایت کنند.»

او برای پسربچه‌هایی که با وجود تلاش برای همراهی با این چارچوب، تخلفاتی جزئی دارند، اغماض‌ها و ترفند‌هایی درنظر می‌گیرد، حتی در این حد که از آنان شهریه‌ای کمتر بگیرد فقط برای اینکه پایشان از این دوره‌ها قطع نشود. بمانند و در این فضای سالم حاکم بر این محیط، به رشد جسمی و تربیتی‌شان ادامه بدهند. نمونه‌اش برخی از بازیکنان رده سنی نوجوانان که سال‌ها همراهی‌شان با دوره‌های آقای طیبی، حضور در جلسات زیارت عاشورا و دعای توسلی که او ترتیب برگزاری‌اش را می‌دهد، همچنین کتاب‌هایی که معرفی و اهدا می‌کند، از آنها آدم‌های دیگری ساخته است.

راهبرد آقای طیبی در همه این سال‌ها،انتخاب گزینه ورزشکاران بیشتر با شهریه کمتر است یا ورزشکاران کمتر شهریه بیشتر که او اولی را سرلوحه قرار داده

«تاب‌آوری» عنوان کتابی است که به تقویت مهارت‌های زندگی می‌پردازد و برای توزیع میان فوتبالیست‌های زمین چمن میثم، روی میز کار آقای طیبی قرار دارد. «شهیدان طیبی» نام باشگاه فوتبال آقای طیبی و عنوانی درج‌شده روی لباس همه هنرجویان این زمین چمن است که خاطره چهار رزمنده شهید از خاندان ورزش‌دوست و ورزشکار طیبی در جریان جنگ هشت‌ساله را زنده نگه می‌دارد؛ علی‌اصغر، مسلم، حسن
و محمدرضا.

تلاش برای جذب ورزشکاران بیشتر

اسمش عرفان است. آن‌قدر برای آمدن به کلاس فوتبال آقای طیبی ذوق دارد که از او می‌پرسد «می‌شود به جای ساعت‌۷، زودتر بیایم؟» بعد هم با صداقتی کودکانه و خواستنی می‌گوید که از صبح زود بیدار است و سختش است صبر کند تا ساعت‌۷ برسد.

بچه‌هایی مثل عرفان که برای رسیدن روز و ساعت تمرینشان در زمین چمن میثم لحظه‌شماری می‌کنند، یکی‌دو تا نیستند. اینجا هرروز در نوبت صبح دو دوره و در نوبت عصر، یک دوره کلاس آموزش فوتبال به تفکیک سه رده سنی نوباوه تا نوجوان برگزار می‌شود. در این بین، سایر رده‌های سنی نیز می‌توانند ماهیانه با پرداخت مبلغی ناچیز در حد خرید چند‌بسته چیپس، از لذت فوتبال در این زمین چمن و خنکای سایبان‌هایی که آقای طیبی در آن تمهید کرده است، استفاده کنند.

او صادقانه می‌گوید که معیشت خانواده پنج‌نفره‌اش را از راه فروش مواد اولیه کیف‌دوزی به دست می‌آورد و روی این زمین چمن و شهریه‌ای که از ورزشکاران می‌گیرد، به‌عنوان منبع درآمد حسابی باز نکرده است. برای او همین که با این دریافتی‌های ناچیز بابت شهریه بتواند هزینه‌های جاری مجموعه ورزشی میثم را تأمین کند، کافی است.

راهبرد آقای طیبی در همه سال‌های خدمتش به اهالی محلات منطقه ۴ انتخاب از میان دو گزینه است؛ یکی گزینه ورزشکاران بیشتر با شهریه کمتر و دیگری ورزشکاران کمتر با شهریه بیشتر. او همیشه گزینه اول را انتخاب می‌کند؛ چون به قول خودش، همه‌چیز پول نیست. نشان به آن نشان که از میان ۲۸ کودکی که در این ساعت از صبح، با نهایت نشاط درحال تمرین هستند، پنج‌تایشان در خانواده‌هایی بی‌بضاعت زندگی می‌کنند.

آقای طیبی با اطلاعاتی که از وضعیت معیشت آنها دارد، بدون چشمداشت مالی، آموزششان را برعهده گرفته است؛ هرچند که افزایش چهار‌برابری اجاره‌بهای زمین چمن آن هم فقط در مدت یک سال، او را برای استمرار این شیوه از ارائه خدمت به اهالی منطقه، دچار چالش کرده است.


* این گزارش یکشنبه ۱۰ تیرماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۷۴ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44