میرزا مهدی اصفهانی از عالمان تأثیرگذار در حوزه علمیه خراسان است. پس از ورود به مشهد، با شروع درسهای اصول و معارف، مبانی اصولی مرحوم میرزای نائینی را در مشهد تدریس کرد. نقدهای او به مشرب فلسفی سبب شد موج جدیدی در فضای علمی مشهد شکل بگیرد و این نقدها زمینه ساز شکل گیری مکتب معارفی خراسان شد.
مقداد نبوی رضوی، از پژوهشگران معاصر، درباره اندیشههای سلوکی و علمی میرزا تأملات جدیدی داشته است. وی در ۲ کتاب اخیرش «میرزا مهدی اصفهانی از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارف خراسان» و «مکتب شیخیه در نگاه مکتب معارف خراسان» مبانی میرزا را معرفی کرده و به نقد ناقدان مکتب میرزا پرداخته است.
- با توجه به رویکرد شما در آثار قبلی تان، چرا در ۲ کتاب مجزا به بررسی آرا، اندیشهها و شخصیت میرزا مهدی اصفهانی پرداختید؟
من از همان ابتدا که به مطالعات پراکنده درباره آنچه در آثار خودم با عنوان اندیشه اصلاح دین آوردهام، پرداختم، از سال ۱۳۷۷ هجری شمسی به شخصیت میرزای شیرازی بزرگ، بنیان گذار حوزه علمیه سامرا، صاحب فتوای تحریم تنباکو، توجه پیدا کردم. علت آن هم سید جمال الدین اسدآبادی بود، چون جایگاه مهم سید جمال الدین در اصلاح دین در ایران و جهان اسلام مورد توجهم قرار گرفت.
نقلی را در آثار آقای ابراهیم صفایی، مورخ مشهور دوره پهلوی، پیدا کردم که نگاهی بسیار منفی به سید جمالالدین داشت و در آن نقل به رابطه بسیار تیره میرزای شیرازی و سید جمال الدین اسدآبادی اشاره کرده بود. پس از آن، در مطالعاتم به صحت بیشتر نقلهای آقای صفایی رسیدم.
درست است که برخی از این نقلها به اثبات نمیرسد، اما ذهن هر پژوهشگری را به خود مشغول میکند. ولی در بسیاری از موارد، با توجه به نقلهای دیگری نظیر نقلهای میرزای نایینی که از نزدیکان ایشان نقل شده، در مجموع نگاه او را درباره این رابطه تیره و تار بین میرزای شیرازی و سیدجمالالدین صحیح دانستم.
ابراهیم صفایی نقلهایی را درباره فوت مشکوک میرزای شیرازی از یکی از کارکنان قدیمی وزارت امور خارجه ایران و ۳ تن از طلاب علوم دینی سامرا میآورد که در آن نقلها به قتل میرزای شیرازی توجه شده است. پس از مرگ میرزا در سامرا این خبر پیچید که میرزا مسموم شده است.
این نقل را آیت الله سید رضی شیرازی در گفت وگویی برای من نقل کردند و این مسئله قطعی است. ابراهیم صفایی براساس این ۴ نقل، قتل میرزای شیرازی به دست میرزا رضای کرمانی به دستور سید جمال الدین اسدآبادی را تأیید میکند. علت آن هم مخالفت میرزا با سیاست اتحاد جهان اسلامی بود که سیدجمالالدین تلاشهای بسیاری برای این امر انجام داد. به همین دلیل آنها تصمیم گرفتند میرزا را از سر راه بردارند.
بعد از آن هم ناصرالدین شاه را از سر راه برداشتند، زیرا هردو مخالف این سیاست سید جمال الدین اسدآبادی بودند، چون هدف نهایی آن سیاست انضمام ایران به عثمانی بود. سخن میرزای شیرازی این بود که ما یک کشور شیعی بیشتر نداریم و با این سیاست، این استقلال از بین خواهد رفت. در کتاب دکتر موسی نجفی با عنوان «تعامل سیاست و دیانت در ایران» نیز به این رابطه تیره و تار اشارههایی شده است.
چند سال بعد در سال ۱۳۸۳ شمسی در کتاب «تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان»، نوشته سید مصلح الدین مهدوی، دیدم که اقامت میرزای شیرازی در سامرا باعث شد اندیشه مهدویت در بین شیعیان بیشتر رواج پیدا کند و تعداد کتابهایی که در آن دوره درباره مهدویت از نظر کمی نوشته شد از دورههای قبل بیشتر بود.
سخن میرزای شیرازی این بود که ما یک کشور شیعی بیشتر نداریم و با این سیاست، این استقلال از بین خواهد رفت
میرزا مهدی اصفهانی میشناختم و از آنجایی که پس از میرزای شیرازی به تعبیر مرحوم عبدالحسین حائری، عبای میرزا به دوش مرحوم سید اسماعیل صدر افتاد و همچنین او را معلم فکری اصلی میرزا مهدی اصفهانی شناخته بودم به همین سبب توجهم به میرزا مهدی اصفهانی به دلیل فعالیتهای حوزه مهدویت بیشتر جلب شد.
در بهار سال ۱۳۸۸ به خدمت استاد محمد اسماعیل مدرس غروی، فرزند میرزا مهدی اصفهانی، رسیدم و سؤالاتی درباره میزان ارتباط میرزا با مکتب فکری سامرا پرسیدم. استادغروی از حاج شیخ محمود حلبی خراسانی که به واسطه ارتباط با اهل سلوک زمانش نظیر شیخ حسنعلی نخودکی و مرحوم میرزا مهدی اصفهانی اطلاعات زیادی در سلوک داشت، گفتند: «اساس سلوک اصحاب سامرا، یعنی پیروان سلوکی مرحوم ملافتحعلی سلطان آبادی، بر توسل زیاد به ساحت مقدس امام زمان (عج) بوده است.
آنها مرشد را در عصر غیبت، حضرتحجت میدانستند و اعتقاد داشتند که با توسل به ایشان، راه صحیح سیر و سلوک را به ما نشان میدهد.» این نکته بسیار کلیدی بود که در دیدار ایشان به آن رسیدم و نقطه شروع من برای بررسی جدی زندگی میرزا مهدی اصفهانی از حوزه علمیه سامرا بود. با این بررسیها به این نتیجه رسیدم که اقامت میرزای شیرازی در سامرا نقطه عطفی در تاریخ شیعه بوده است.
این اقامت باعث بسط اندیشه مهدویت در جامعه شیعه شد که بعد از میرزای شیرازی توسط شاگردان ایشان ادامه پیدا کرد. من در کتاب «میرزا مهدی اصفهانی از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارفی خراسان» نموداری آورده ام که جایگاه او در بسط اندیشه مهدویت در ایران را نشان میدهد.
به دلیل آشنایی با فرزند میرزا مهدی اصفهانی، در جلسات ایشان شرکت کردم و ایشان متن کتاب «الصوارم العقلیه» را که نقد میرزا بر شیخیه است برای مدرک یابی متون شیخی به من دادند به دلیل اینکه میرزا در مواضع متعددی به آثار شیخ احمد احسایی استناد کرده اند.
زمانی که مدرک یابی این متن را انجام میدادم، چون برخی محققان میرزا مهدی اصفهانی را تأثیرپذیر از شیخ احمد احسائی میدانستند، تصمیم گرفتم آن متن را به صورت کتابی منتشر کنم تا پاسخی مقدماتی به مدعای آنها باشد، اما پس از ورود به این بحث، متوجه حجم زیاد نکتههای منتقدانه تاریخی در این کار شدم و تصمیم گرفتم کتابی را به بررسی شخصیت میرزا مهدی اصفهانی از مکتب سلوکی سامرا تا مکتب معارفی خراسان بپردازم و در کتابی دیگر به صورت مجزا با عنوان «مکتب شیخیه از نگاه مکتب معارفی خراسان» به پاسخ مدعای آن ناقدان بپردازم.
- به نظر شما تأثیر سید اسماعیل صدر در رشد و نمو میرزا مهدی اصفهانی تا چه اندازه بود؟ دیگر علمای زمان میرزا در سامرا و نجف را تا چه اندازه در توسعه فکری میرزا مؤثر میدانید؟
من مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر را پدر روحانی میرزا مهدی اصفهانی میدانم و معتقدم ایشان اصلیترین جایگاه را در پرورش فکری وی داشته است. میرزای اصفهانی در دوازده سالگی به کربلا میرود و ذیل سرپرستی ایشان قرار میگیرد. این حضور زمانی است که سید اسماعیل صدر از سامرا به کربلا نقل مکان کرد و حوزه سامرا از هم پاشید.
از همان سنین نوجوانی، مرحوم سید اسماعیل صدر میرزا مهدی اصفهانی را وارد حلقه سلوکی مکتب سامرا و رویکرد معنوی ملافتحعلی سلطان آبادی کرد. پس از آن، او را به نجف برای شرکت در درس آخوند خراسانی فرستاد. آنجا با مکتب سلوکی نجف آشنا، و به حلقه سلوکی مرحوم شیخ محمد بهاری و مرحوم سید احمد کربلایی وارد میشود که هردو از بزرگترین شاگردان مرحوم ملاحسینقلی همدانی بودند و مسیر دیگری را نسبت به مکتب سلوکی سامرا داشتند. یکی از ویژگیهای بزرگان اصلی مکتب سلوکی نجف توجه به عرفان در سیر و سلوک بود.
سید اسماعیل صدر از ورود میرزا به مکتب سلوکی نجف ناراضی بود. به همین دلیل، او را برای شرکت در درس میرزا محمدتقی شیرازی به سامرا میفرستد. پس از چندین سال، میرزا مهدی اصفهانی به اجتهاد میرسد و سید اسماعیل صدر او را به نجف و نزد مرحوم نائینی میبرد و راهنمایی آخرین مرحله تحصیل او نیز توسط سید اسماعیل صدر رقم میخورد.
میرزا مهدی اصفهانی و چند نفر دیگر ۵ سال نزد میرزای نائینی دروس خصوصی داشتند و پس از آن درس عمومی ایشان آغاز میشود. پس از طی مراحل علمی نزد نائینی، به پیشنهاد استادش به مشهد سفر میکند. میرزا مهدی اصفهانی هم از نظر علمی تحت تأثیر مکتب سامرا و هم از نظر سلوک معنوی تحت تأثیر این مکتب بود.
حتی در زمانی که در مشهد مکتب جدیدی را پایه ریزی کرد خودش را ادامه دهنده راه شیخ انصاری میدانست. شیخ انصاری نیز منبع اصلی مکتب اصولی سامرا بوده است. معتقدم میرزای اصفهانی در ۲ قسمت مهم در اصول فقه و بسط اندیشه مهدویت پرورش یافته مکتب سامراست.
- با توجه به اینکه مرحوم میرزای اصفهانی ۲ مکتب سامرا و نجف را درک کرده بود، بیشتر از کدام مکتب تأثیر پذیرفت؟
ایشان از منتقدان اصول فقه آخوند خراسانی بود و در تقریرات حاجشیخ محمود حلبی که از درسهای میرزا مهدی اصفهانی نوشته شده، تاریخی از علم اصول گفته است و در آن سیر از وحید بهبهانی به علامه بحرالعلوم، از ایشان به شریف العلما مازندرانی و از او به شیخ انصاری رسیده است.
در دوره شیخ انصاری، اصول فقه به کمال خود رسیده است. بعد به ۲ بزرگ مکتب اصولی نجف، یعنی آخوند خراسانی و شیخ محمدحسین غروی، معروف به کمپانی، نقدهایی وارد میکند. این نقدها به سبب وارد کردن قواعد فلسفی در اصول فقه بوده است. البته نقلهایی مبنی بر اینکه مرحوم کمپانی نیز نقدهایی به میرزای اصفهانی داشته مطرح شده است.
پس باید توجه داشت که میرزای اصفهانی جانب دار مکتب اصولی سامرا و ناقد مکتب اصولی نجف بوده است. آن طور که نقلهای تاریخی به ما رسیده است، میرزای نائینی توانست نگاه خودش را در نجف سیطره بدهد؛ لذا او را «مجدد علم اصول» میدانند، زیرا توانست دیدگاههای آخوند خراسانی را تحت الشعاع قرار دهد.
میرزای اصفهانی در ۲ قسمت مهم در اصول فقه و بسط اندیشه مهدویت پرورش یافته مکتب سامراست
مرحوم نائینی میرزا مهدی اصفهانی را به مشهد فرستاد و این مسئله باعث شد تا میرزا در کنار حاج میرزا محمد آقازاده، فرزند آخوند خراسانی، مبانی نائینی را در مشهد رواج دهد. بزرگ مروج مکتب اصولی آخوند خراسانی در مشهد، فرزندش، حاج میرزا محمد آقازاده، مشهور به «سلطان خراسان»، بوده است. ورود میرزا به مشهد و تدریس مبانی نائینی در آنجا سبب به چالش کشیدن مبانی آخوند در مشهد شد.
- همان طور که در کتابتان اشاره کرده اید، علوم عقلی در زمان ورود میرزای اصفهانی به مشهد رواج زیادی داشته است. با ورود میرزا به مشهد تا چه اندازه تلاشهای ضدفلسفی ایشان در فضای مشهد تأثیر گذاشت؟ آیا مجادلاتی در این زمینه بین میرزا و اهالی فلسفه گزارش شده است؟
با توجه به متون تاریخی که به دست ما رسیده، علوم عقلی در حوزه علمیه مشهد در زمان ورود میرزا رواج زیادی داشته است، زیرا ۳ فیلسوف بزرگ در آن زمان در مشهد حضور داشته اند: مرحوم شیخ اسدالله یزدی، حاجی فاضل خراسانی و آقا بزرگ حکیم. ۲ فیلسوف اول در سالهای ابتدایی یا پیش از ورود میرزا به مشهد از دنیا رفته اند.
میرزای اصفهانی هم ابتدا درس اصول فقه داشته و در خلال مباحث، انتقادهای خود را به فلسفه مطرح میکرده است. به نظر میرسد در همان سالهای ۱۳۰۸ شمسی میرزا برتری علمی پیدا کرده است از آن جهت که بزرگان شاگردان آقا بزرگ حکیم به میرزا روی آوردند و از مبانی فلسفی دست کشیدند جز ۳ نفر: یکی شیخ هادی کدکنی -البته گفته شده به احترام میرزا درسهای فلسفی را تعطیل کرده است- و دیگری شیخ سیف الله ایسی که او بر مبانی خود پافشاری کرد، اما در دروس اصول میرزا شرکت کرد ولی به مبانی فکری میرزا مهدی دل نبست، و میرزا مهدی شهیدی، فرزند آقا بزرگ، که مبنای علمی قوی داشته است.
آقا بزرگ حکیم و میرزا مهدی درس خودشان را میدادند، اما برخوردی بین این ۲ گزارش نشده است. این نشان دهنده آن است که در سالهای حیات آقا بزرگ حکیم، میرزا جایگاه مهمی پیدا کرده و شاگردان بزرگ آقا بزرگ مثل شیخ محمود حلبی، شیخ مجتبی قزوینی و شیخ غلامحسین بادکوبهای به میرزا دل سپرده اند.
این انتقال شاگردان آقا بزرگ به درس میرزا نشان دهنده تأثیر گذاری بالای میرزا ست و اینکه برخی محققان میگویند میرزا از نبود تفکر فلسفی در مشهد برای رواج تفکر خود استفاده کرد سخن صحیحی نیست، زیرا در زمان حیات آقابزرگ حکیم، این استقبال اهل علم و شاگردان آقا بزرگ به میرزا اتفاق افتاد.
آقای دکتر احمد مهدویدامغانی برای من نوشتند که در تشییع پیکر آقابزرگ حکیم در اولین کالسکهای که پشت جسد حرکت میکرده میرزا مهدی اصفهانی و میرزا احمد کفایی نشسته بودند. این نکته بسیار مهمی است و نشان دهنده آن است که برخورد این ۲ هیجانی نبوده و علمی بوده است.
مرحوم آقای میرزا حسن صالحی از قول آقای خویی نقلی میکنند که ایشان به این مطلب اشاره کردند که من دوره میرزا را ندیدم، اما افرادی که در درس او شرکت میکردند و مبانی او را قبول کردند، نشان میدهد او فیلسوف پختهای بوده است.
درباره میرزا مهدی اصفهانی نیز رویکرد ضدفلسفی او بسیار بزرگ شده است. با اینکه ایشان انتقادهایی به فلاسفه داشتند و گاهی تند نیز بوده، دلیل بر تکفیر میرزا نسبت به فلاسفه نبوده است. شاگردان میرزا نیز از کسانی بوده اند که شاگردی آقابزرگ حکیم را کرده و با مبانی فلسفی آشنا بوده اند و اگر میرزا حرفی برای گفتن نداشت، به هیچ عنوان آنها جزو شاگردان میرزا قرار نمیگرفتند.
- تأثیر شیخ هاشم قزوینی در ثبات اندیشه میرزا در مشهد تا چه اندازه بود؟ با اینکه شیخ هاشم فرد مهم و تأثیرگذاری در فضای علمی مشهد بود.
فردی که درس میرزا در مشهد را توسعه داد و فضلای مشهد را برای شرکت در درس ایشان ترغیب کرد شیخ هاشم قزوینی بود. او درس مهمی در مدرسه نواب داشته و میرزا مهدی که ۶ سال از او بزرگتر بوده است به درس او میرود و اشکالاتی مطرح میکند.
وقتی شیخ هاشم او را اعلم از خود میبیند، درس را به او واگذار میکند. این خبر در حوزه علمیه مشهد میپیچد و سبب رشد فزاینده جایگاه میرزا در حوزه مشهد میشود. این ارادت علمی شیخ هاشم تا پایان عمر ادامه داشته است. شیخ هاشم قزوینی حتی در دروس عمومی ایشان که با حضور مردم عادی همراه بوده شرکت میکرده است.
نامهای که از شیخ هاشم به میرزا منتشر شده که با تعبیر «بأبی أنت و أمی» شروع میشود نشان دهنده میزان ارادت او به میرزاست. این ارادت به گونهای احساسی و ساده نیست بلکه این تأثیرپذیری به دلیل اثرگذاری بالای میرزا از نظر علمی و معرفتی بر شیخ هاشم قزوینی بوده است در حالی که اختلافات نظری نیز بین میرزا و شیخ هاشم بوده است.
شیخ هاشم بعد از وفات میرزا مهدی اصفهانی برترین عالم مشهد بود و او با اینکه از شاگردان تراز اول مرحوم آقازاده خراسانی بود، پس از پیوستن به میرزای اصفهانی، مبانی اصولی خود را بر اساس مکتب مرحوم نائینی برگزید و تا زمان وفاتش بر این امر پافشاری کرد.
در کنار ایشان، شیخ محمدکاظم دامغانی نیز از مدرسان برجسته مشهد بود و ایشان نیز مبانی اصولی نائینی را برگزید و هردو این مبانی را از میرزا مهدی اصفهانی وام گرفتند. در مبانی الهیاتی و معارفی نیز از میرزا مهدی بهره گرفتند و این ۲ از میراث داران مهم میرزا بعد از وفاتش در حوزه اصول فقه بودند.
شیخ محمود حلبی یکی از شاگردان مهم میرزا بود که نقش مهمی در اشاعه معارف میرزا در مشهد داشت. وی تا چه اندازه در بسط اندیشه مهدویت گرایی تأثیر داشت و تا چه اندازه از آموزههای میرزا در این زمینه بهره برد؟
میرزا مهدی اصفهانی با حضور در حوزه مشهد سبب شد توجه ویژهای به مسئله مهدویت و توسل به ساحت مقدس امام عصر (عج) ایجاد شود. میرزای اصفهانی در وقت فراغت در مدرسه «خیرات خان» و «نواب» طلبهها را جمع و درباره امام عصر (عج) صحبت میکرده است و این اتفاق سبب تحول شگرفی در حوزه علمیه مشهد شده است. به تعبیر شیخ محمود حلبی «آنکه یقه میدرید و چاک میکرد و امام زمان (عج) را وارد قلوب روحانیین میکرد میرزا مهدی بود. او که پیوند ولایت میان طلبهها و امام زمان ایجاد کرد میرزا بود.»
از آن طرف، آقای حلبی در خانوادهای بزرگ شده بود که رویکردهایی در این زمینه داشته اند. پدر ایشان از ذاکران اهل بیت (ع) در مشهد بوده و از سوی ابوالحسن میرزای شیخ الرئیس قاجار به «صدیق المحدثین» ملقب شده بود و پیرو یکی از روحانیون مشهد به نام جلال المحدثین شیرازی، صاحب کتاب «لمعات النور فی کیفیة الظهور»، بود.
آقای حلبی حالات پدرش را نقل کرده که در روزهای جمعه به همراه پسرخاله اش شمشیری آماده میکردند و شمشیر میزدند و دعای ندبه میخواندند، و در لحظه احتضار هم آن شمشیر را به دست گرفته و گفته بود: «من عمری با این شمشیر مأنوس بودم تا در میان شما باشم، اما توفیق نداشتم و سر روی شمشیر میگذارم و از دنیا میروم.»
با وجود این، شیخ محمود حلبی معتقد بود که میرزا مهدی ما را مشتعل کرد. این مسئله نشان دهنده توجه بالای میرزا به مهدویت بوده و این مسئله ریشه اش در مکتب سامرا و تعالیم ملافتحعلی سلطان آبادی و سید اسماعیل صدر و حاج میرزا حسین نوری بوده است.
او برای ادامه مسیر در این راه، آقای حلبی را انتخاب کرد؛ لذا در زمان حیات میرزا بعد از سقوط رضاشاه، آقای حلبی چه در مشهد چه در شهرهای دیگر، منبر میرفته و بحثهای مهدویت را مطرح میکرده است و حتی میرزای اصفهانی برخی مباحث را به او عنوان میکرده است تا در منبر بیان کند.
میرزا مهدی اصفهانی توانست آن مباحثی را که از مکتب سامرا در زمینه مهدویت گرفته بود با تکیه بر سخنرانیهای شیخ محمود حلبی در نقاط مختلف کشور توسعه دهد. مهمترین نقلی که در اینجا مطرح شده مطلبی است که از قول آیت الله واعظ زاده خراسانی درباره میرزا و نشر اندیشه مهدویت توسط شیخ محمود حلبی است.
از مزایای میرزا تأکید بر توجه به امام زمان (عج) بود. این فکر در ایران به واسطه او نشر پیدا کرد
وی میگوید: «از مزایای میرزا تأکید بر توجه به امام زمان (عج) بود. این فکر در ایران به واسطه او نشر پیدا کرد. آقای حلبی هم سخن گوی او بود و در قم و جاهای دیگر منبر میرفت. بعد بر همین اساس، مرحوم عابدزاده مهدیه را ساخت.»
حاج علی اصغر عابدزاده از شاگردان و ارادتمندان میرزا بود که با دستور او کارهای آموزشی درباره نونهالان را شروع کرد و حدود ۱۴ مدرسه در مشهد به وجود آورد. اولین مدرسهای که ساخت مهدیه نام داشت. اسم مهدیه را حاج شیخ هاشم قزوینی به او پیشنهاد داده بود. بعد یکی از شاگردهای او رفت و در تهران مهدیه ساخت. این فکر امام زمانی از یادگارهای میرزا مهدی اصفهانی بود.
آقای حلبی هم منبرهای عجیب میرفت و فوق العاده تأکید داشت. مرحوم حلبی از فضلای مشهد و از شاگردان میرزا مهدی اصفهانی بود و در معارف خاص وی و ضدیت با فلسفه و هم در توجه زیاد به حضرت حجت از میرزا مهدی پیروی میکرد.» این نقل توسط آیت الله واعظ زاده خراسانی بسیار مهم است، زیرا وی از کسانی بود که سالهای آخر حیات میرزا را درک کرده بودند، اما منتقد برخی دیدگاههای او نیز بوده و از روی دل بستگی احساسی این سخنان را بیان نکرده است.
شیخ احمد کافی نیز از کسانی بود که از میرزا تأثیر بسیاری گرفته بود. یکی از دوستان شیخ احمد کافی از خودش شنیده بود که من ۱۲ سالم بود و در مدرسه ایستاده بودم و میرزا مهدی اصفهانی عبای خود را در گوشهای گذاشته بودند و دنبال کاری بودند. من که او را دیدم، عبایش را برداشتم و در دست گرفتم. پس از بازگشت، میرزا وقتی من را دیدند به من گفتند: «جعلک الله من انصارالحجة» با این دعا، از همان لحظه من در محبت امام زمان (عج) متحول شدم.
* این گزارش پنجشنبه ۲۹ آبانماه ۱۴۰۳ در شماره ۳۲۵۳ روزنامه شهرآرا ویژهنامه «چهره» چاپ شده است.