کد خبر: ۹۴۱۶
۲۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۰

تأثیر شیخ هاشم قزوینی بر شکوفایی حوزه علمیه مشهد

تأثیر شیخ هاشم قزوینی بر شاگردان خود از نظر اخلاقی و علمی بسیار زیاد بود تا جایی‌که به گفته رهبری، او نمونه‌ای از تربیت حوزه علمیه مشهد در آن نسل و دوران شکوفایی این حوزه بود.

سال‌های نخست طلبگی‌اش بود. شیخ هاشم، طلبه جوان آن روز‌های حوزه علمیه اصفهان، روز‌های سختی را پشت سر می‌گذاشت. زمانی که در اصفهان درس می‌خواند، سال سختی پیش آمد و گاهی از گرسنگی دچار ضعف شدید می‌شد. روزی شنید که در خارج شهر گوشت شتر پخش می‌کنند. او نیز به آن سو رفت و جمع زیادی چشم‌هایشان را به پخش‌کننده گوشت دوخته بودند تا اینکه در آخر فقط پنج سیر از آن گوشت نصیبش شد.

شیخ هاشم به طرف مدرسه راه افتاد. در مسیر راه در کنار کوچه‌ای دید یک زن ارمنی نشسته است و دو دختربچه‌اش از بی‌حالی و بی‌رمقی مانند مردگان روی هم بودند و آهسته‌آهسته نفس می‌کشیدند. آن زن که چشمش به این طلبه جوان افتاد، با ضعف شدید اظهار نیازمندی و به دو دخترش اشاره کرد و به او فهماند که به فریاد فرزندانش برسد. شیخ هاشم خیلی ناراحت شد. به مدرسه رفت و همان گوشت‌ها را سرخ کرد و برگشت و به آن زن داد. آن زن کم‌کم آن تکه‌های گوشت را به دخترانش داد و سر به سوی آسمان گرفت و برایش دعا کرد.

به مدرسه برگشت. در حالی که هوا گرم و ضعف گرسنگی وجودش را فراگرفته بود، دراز کشید و چیزی نداشت تا از گرسنگی نجات پیدا کند. ناگاه دید در حجره باز شد و پیرمردی نورانی که بقچه‌ای در دست داشت وارد شد. سلام کرد. حالش را پرسید و گفت: این بقچه از آن شماست. شیخ هاشم پرسید: چه کسی اینها را فرستاده است؟ گفت: کسی که روزگار به دست اوست، به یاد شماست. این را گفت و از اتاق بیرون رفت!

شیخ هاشم جوان به شک افتاد که این پیرمرد خوش‌رو و نورانی که بود. دنبالش رفت ولی او را ندید! به حجره بازگشت و آن بقچه را باز کرد. دید که نان‌های تافتون معطر و روغنی است که تا آن زمان ندیده بود. بعضی از دوستان خود را صدا زد و جریان را نقل کرد و از آن تافتون‌ها همه سیر خوردند و از حالت ضعف و سستی بیرون آمدند.

این طلبه جوان قزوینی سال‌های بعد به مشهد عزیمت کرد و با شرکت در درس بزرگانی، چون میرزامحمد آقازاده، فرزند آخوند خراسانی، و حاج‌آقا حسین قمی به درجه اجتهاد نائل آمد.


تولد و زادگاه

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ هاشم قزوینی در سال ۱۲۷۰ خورشیدی در روستای قلعه‌هاشم‌خان قزوین در خانواده‌ای کشاورز دیده به جهان گشود. وی از دوران کودکی، با محبت و عشق به اهل بیت (ع) تربیت و رشد یافت، به طوری که عمل به واجبات و پرهیز از محرمات را از همان دوران مراعات می‌کرد.


تحصیلات و استادان

وی مقدمات و ادبیات را در قزوین فرا گرفت و پس از تکمیل ادبیات عرب، نزد استادان ادبیات، در محضر استادان قزوین، که در رأس آنان حاج ملا علی طارمی و آخوند ملا علی‌اکبر بودند، سطوح عالیه فقه و اصول را خواند و در همین شهرستان فلسفه اشراق و مشاء را نزد مرحوم آیت‌الله حاج سید موسی زرآبادی قزوینی آموخت. آن‌گاه برای تکمیل مدارج عالیه استنباط به اصفهان عزیمت کرد و در آنجا نزد مرحوم کلباسی و فشارکی به کسب علم پرداخت و پس از شش سال اقامت به قزوین بازگشت.

طی این مدت، وصف حوزه علمیه مشهد را که در آن دوران سرآمد مجامع علمی به شمار می‌آمد شنید و طبع دانش پژوهش او را مایل به مهاجرت به این سامان ساخت. وی به شوق وصول به این کانون معرفت، بار سفر بست.

در مشهد از محضر آیات حاج‌آقا حسین قمی و میرزا محمد آقازاده خراسانی (فرزند آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، صاحب کفایه) کسب کمال نمود و از دو استاد اخیر به اجازه اجتهاد مفتخر شد و همین اجازه از طرف آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی به توقیع «صدر عن اهله و وقع فی محله» موشح گردید. وی پس از بازگشت از عراق با مهاجرت آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی به مشهد در سال ۱۳۴۰ قمری مدتی نیز از محضر ایشان بهره برد و مبانی اصولی میرزا نایینی را از ایشان فرا گرفت.


کوهی استوار در مقابل استبداد پهلوی

رضاخان میرپنج به حکومت رسید و طبق برنامه‌ریزی استعمار، برای رسیدن به اهداف پلیدش دستورالعملی را صادر کرد و آن استفاده‌کردن همه مردم ایران از کلاه پهلوی یا کلاه شاپو بود، به گونه‌ای که هیچ کس حق نداشت بدون کلاه یا با کلاه‌های محلی در جامعه ظاهر شود.

علمای بزرگ مشهد همچون حضرات آیات حاج‌آقا حسین قمی، حاج میرزا محمد آقازاده، شیخ هاشم قزوینی، سید علی سیستانی و سید علی‌اکبر خویی در منزل حضرت آیت‌الله سید یونس اردبیلی گرد هم آمدند و تصمیم‌های مهمی گرفته شد، از جمله نوشتن تلگراف به شاه و هشدار به وی که این نقشه‌ها در ایران اسلامی قابل اجرا نیست و باید از تصمیم خود منصرف شود.

به صلاحدید آقایان، بنا شد حضرت آیت‌الله حاج‌آقا حسین قمی تلگراف را به شاه برساند و او را برای انصراف از برنامه‌های خود قانع کند. افراد حاضر در جلسه از جمله مدرس قزوینی پای تلگراف را امضا کردند و مخالفت صریح خود را با نقشه‌های استعماری آشکار نمودند.

حاج‌آقا حسین قمی پس از رسیدن به شهر ری به دستور شاه محاصره و به عتبات تبعید شد. پس از وقوع فاجعه مسجد گوهرشاد علمایی که به رضاخان تلگراف زده بودند دستگیر و روانه زندان شدند و پس از مدتی همه آنها به شهر‌های مختلف تبعید شدند.

پس از دو ماه محاکمه علمای بزرگ اردبیل، شیراز، شاهرود، قزوین و ... حکومت پهلوی تصمیم می‌گیرد که آنها را تبعید کند. طبق امضایی که در تلگراف کرده‌اند، یکی به شیراز، دیگری به اردبیل و آیت‌الله حاج شیخ هاشم به قزوین تبعید شدند تا اینکه در شهریور ۱۳۲۰ شمسی بر اثر حوادث جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیرو‌های خارجی، رژیم طاغوت سرنگون و رضاشاه به جزیره موریس در آفریقا تبعید شد. ایشان به مشهد مقدس بازگشت و مجاورت اختیار کرد و در این شهر تا پایان عمر به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت.

ارتباط شیخ هاشم با میرزا بسیار نزدیک بود و با اینکه شیخ هاشم در جایگاه اجتهاد قرار داشت، تا سال‌های پایانی حیات میرزا مهدی اصفهانی از محضر او کسب فیض کرد.

 

عروج ملکوتی

سرانجام مدرس والامقام حوزه علمیه مشهد، آن عالم بزرگ، پس از ۶۹ سال عمر با برکت، چهل سال تدریس و تربیت شاگردان برجسته و وارسته، در تاریخ ۲۲ مهرماه ۱۳۳۹ خورشیدی هم‌زمان با بیستم ربیع‌الآخر ۱۳۸۱ قمری درگذشت و در مدخل ورودی حرم مطهر رضوی، از طرف ضلع شمالی صحن آزادی کفشداری شماره ۷، به خاک سپرده شد.

نگاهی به بینش و منش فقیه نواندیش، آیت‌الله شیخ هاشم قزوینی


رهبر انقلاب و سال‌ها شاگردی شیخ هاشم قزوینی

حوزه علمیه مشهد از دیرباز شاهد رشد و نمو اندیشمندان بزرگی بوده است. در دوره معاصر چند شخصیت، چون خورشید بر تارک حوزه خراسان می‌درخشیدند. آیت‌الله شیخ هاشم قزوینی یکی از این عالمان بزرگ این شهر و دیار بوده است.

رهبر معظم انقلاب یکی از شاگردان این فقیه نواندیش بوده و در درس‌های فقهی و اصولی و اخلاقی او شرکت می‌کرده‌اند. تأثیر شیخ هاشم بر شاگردان خود از نظر اخلاقی و علمی بسیار زیاد بود. رهبر معظم انقلاب در این باره می‌گویند: «مرحوم آقا حاج شیخ هاشم (رضوان‌الله علیه) در واقع نمونه‌ای از تربیت حوزه علمیه مشهد در آن نسل و دوران شکوفایی این حوزه بود در دوره قبل از ما. به این جامعیت ایشان کم پیدا می‌شود.»

معظم‌له پس از گذراندن دروس سطح، برای ادامه مسیر در سطوح بالا نزد شیخ هاشم قزوینی رفتند. ایشان دراین‌باره می‌گویند: «ما سال‌ها شاگرد مرحوم حاج شیخ هاشم بودیم و به درس مکاسب و رسائل، بعد هم کفایه می‌رفتیم.

در اواخر اقامت ما در مشهد، قبل از قم، ایشان درس خارج راشروع کردند. چند صباحی هم درس خارج ایشان رفتم. ایشان بسیار ملا و فقیه مبرزی بود و جزو شاگرد‌های برجسته مرحوم آقازاده فرزند آخوند. یعنی در ردیف کسانی مثل شیخ آقا بزرگ شاهرودی و مرحوم آقا میرزا حسن بجنوردی و این بزرگانی که از مشهد رفته بودند بعد‌ها نجف و نام‌آور شدند، حاج شیخ هاشم در ردیف اینها محسوب می‌شد. منتهی ایشان را در مشهد نگه داشتند.»

پس از حضور میرزای مهدی اصفهانی در مشهد فضای علمی این شهر دچار تحولی شگرف شد. تا پیش از این مبانی آخوند خراسانی توسط علما گفته می‌شد، اما میرزا با طرح مبانی میرزای نایینی در حوزه سبب شد تا نگاهی جدید به مباحث فقهی و اصولی وارد شود.

رهبر معظم انقلاب این دوره را چنین توصیف می‌کنند: «قبل از آمدن مرحوم میرزای اصفهانی به مشهد، فضای علمی مشهد فضای آخوند خراسانی بود. بعد که مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی از نجف به مشهد می‌آید، حرف‌های مرحوم نایینی را وارد میدان می‌کند که خب آن مبانی گسترده و این کار و آن حرف‌های جدید مرحوم آقای نایینی در اصول که غالبا هم ناظر به فرمایش‌های مرحوم آقای آخوند است در مشهد مطرح می‌شود و فضلا به‌تدریج دور ایشان جمع می‌شوند و درس اصول ایشان رونق می‌گیرد. مرحوم حاج شیخ هاشم علاوه بر اینکه دل‌بسته علمی مرحوم آقا میرزا مهدی شد، مروج ایشان هم شد، و به نظرم جاذبه مرحوم میرزا ایشان را در مشهد نگه داشت.»

شیخ هاشم قزوینی بیانی جذاب و اثرگذار داشت و درس‌های او با حضور پرشور طلاب برگزار می‌شد. معظم‌له نیز یکی از ویژگی‌های مهم شیخ را بیان گیرای او می‌دانستند. ایشان می‌گویند: «یکی از خصوصیات ایشان بیان فوق‌العاده بود.

بنده سال ۱۳۳۶ مشرف شدم نجف. تمام درس‌های معروف نجف را رفتم. بعد هم آمدیم قم. سال ۳۷، ۱۳ درس‌های قم را هم رفتم. هیچ کس را من به خوش‌بیانی حاج شیخ هاشم ندیدم؛ یک بیان شیوا، یک صدای مناسب و گرم برای تدریس. خصوصیت دیگر ایشان تسلط به مبانی کتاب‌های درسی بود. ایشان وقتی مکاسب را از آن کتاب‌های قدیم، نصف صفحه یا بیشتر هر روز تدریس می‌کرد، یک چند جمله‌ای از عبارت می‌خواند. بعد کتاب را می‌بست، تمام آن مطلب را بیان می‌کرد.

تمام مطالب در ذهن ایشان حاضر بود و مسلط بر مکاسب و رسائل و همین‌جور کفایه. نکته دیگری که در ایشان وجود داشت جنبه اخلاقی این مرد بود. این مرد از لحاظ معنوی و اخلاقی خوب، شاگرد آقا میرزا مهدی بود؛ یعنی واقعا آراسته و پیراسته بود. گاهی زبان نصیحتش باز می‌شد در درس، طلبه‌ها را نصیحت می‌کرد، طلبه‌ها های‌های گریه می‌کردند. در عین حال در درس شوخی‌هایی هم می‌کرد.»

شیخ هاشم قزوینی در میان شاگردان خود به روشن‌اندیشی و به‌روز بودن مشهور بود. این ویژگی سبب شده بود شاگردان او نیز از این مشی پیروی کنند. رهبر معظم انقلاب که خود نیز یکی از کسانی هستند که تأثیر بسزایی از استاد خود برده‌اند، می‌گویند: «خصوصیت دیگر ایشان روشن فکر بودن او بود. این را ما در مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی هم دیدیم. آن وقت خواندن روزنامه و مجله و اینها بین طلاب و بین علما هیچ معمول نبود.

مطلقا اصلا به فکر نمی‌افتادند. یک مقدار هم عیب محسوب می‌شد. یعنی واقعا اگر طلبه‌ای روزنامه به دست می‌آمد در مدرسه، به‌خصوص اگر مجله‌ای بود که پشت مجله‌ها هم معمولا عکس‌های زن سربرهنه بود، این واقعا یک قبح بزرگ محسوب می‌شد. در این فضا مرحوم آقا شیخ هاشم از حرم که برمی‌گشت یک مجله می‌خرید. مرد باهیبتی بود. انسان جرئت نمی‌کرد با او احوال‌پرسی کند از بس ایشان وقار و هیبت داشت.

در عین حال آن‌چنان با طلبه متواضع بود، سؤالی که انسان می‌کرد، با کمال مهربانی جواب می‌داد. مرد بسیار غیوری بود. زمانی که نماز خواندن در حرم مطهر ممنوع شده بود، خادمی با کمال اهانت به ایشان گفته بود که اینجا نماز نخوان! شیخ اول اعتنا نکرده بود. بعد خادم بنا کرده بود به حاج شیخ تهتک کردن.

حاج شیخ جانمازش را با یک دست از زمین برداشته بود با آن دستش هم یک سیلی محکم به این خادم متهتک زده و از حرم بیرون آمده بود. البته بعد با احترام ایشان را برگرداندند. این مرد شجاع و غیور در مقابل طلاب ضعیف با کمال مهربانی برخورد می‌کرد. وقتی ایشان فوت کرد ما قم بودیم، مرحوم آیت‌الله بروجردی مجلس مفصلی برای ایشان در مدرسه فیضیه گرفت و علما و بزرگان شرکت کردند.»

در دورانی که نواب صفوی به فعالیت‌های انقلابی می‌پرداخت، برخی از علما به مخالفت با فعالیت‌های او پرداختند، اما شیخ هاشم قزوینی یکی از کسانی بود که نگاه انقلابی او را برای مبارزه سودمند می‌دانست. پس از اینکه حکم اعدام برای نواب در دادگاه طاغوت داده شد شیخ هاشم نظر منفی خود را درباره این حکم به شاگردان خود اعلام کرد.

رهبر معظم انقلاب دراین‌باره چنین می‌گویند: «مرحوم آیت‌الله قزوینی تنها روحانی‌ای بود که براساس همان آزادگی و بزرگ‌منشی‌اش در مقابل شهادت مرحوم نواب صفوی واکنش نشان داد و در مجلس درس از شهادت مرحوم نواب صفوی و یارانش به دسیسه دستگاه حاکم انتقاد شدید کرد و تأثر خودش را از شهادت آنها ابراز داشت و گفت: مملکت ما کارش به جایی رسیده است که فرزند پیغمبر را به جرم گفتن حقایق می‌کشند!»

* این گزارش پنج‌شنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۴۰۱ در شماره ۳۸۰۰ روزنامه شهرآرا ویژه‌نامه «چهره» چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44