
ترویج ورزش همگانی با دویدن از ۲۰ متری طلاب تا گلشور
خیابان شهیدعلیمردانی امروز کجا و بیستمتری طلاب سال۱۳۵۷ کجا! حسین مرصعی، در پسِ ساختمانهای بلند و مجلل این خیابان و فروشگاههای وسیع و نونوار امروز آن، تصویر سیاهوسپیدی از خانههای خشتی و کوچههای خاکی قدیم را به یاد میآورد.
آن زمان، جوانی بیستوهفتساله، گمنام و تازهانتقالیافته از ژاندارمری تهران بود که بنا داشت در این محدوده ساکن شود و امروز، پیشکسوتی هفتادوسهساله و شناختهشده میان اهالی ورزش همگانی مشهد به شمار میرود.
او سالهای متمادی، صبحها پیشاز رفتن به سر کار، فاصله خانه تا قبرستان گلشور قدیم (بوستان بهشت کنونی) را با لباس ورزشی دویده است تا هم سلامت جسم خود را حفظ کند و هم فرهنگ ورزشکردن را میان اهالی محله ایثار جا بیندازد.
قدیم اینطور نبود که در هر محله چند مطب دکتر باشد. ابتدای خیابان شهیدعلیمردانی فعلی، درست در همسایگی مسجد مجید، مطب یک پزشک عمومی بود به نام دکترعبادی که همیشه غلغله بود. آخرین مبلغی که از ویزیتش به یاد دارم، ۷ هزار تومان است. تا جایی که میدانم، چندین سال است که به خاطر کهولت سن، طبابت را کنار گذاشته است.
سرتاسر بیستمتری طلاب را نگاه میکردی، حتی یک خانه دوطبقه نبود. از روی پشتبامها گنبد حرم آقا دیده میشد. خانهها همه ویلایی و همکف بود. رسم بود که خانهها زیرزمین هم داشته باشند. مردم خودکفا بودند؛ توی باغچههایشان سبزی میکاشتند، مرغوخروس داشتند و بعضیها هم گوسفند.
دنیایی داشتم با مرحوم علیاصغر غفوریمقدم، صاحب بستنی «دقت». عصرها که از سر کار برمیگشتم، میرفتم کمکش. بستنی میبردیم به تالارها، باغها و جاهایی که سفارش داشتند. حین کار، برایم تعریف میکرد از روزگاری که روی گاریدستی شیر و بستنی میبُرد به تهپلمحل، کوچه سیابون و... هنوز هم با بچههایش ارتباط دارم و روزهای شلوغ، میروم کمکشان.
امروز کوچههای شهیدعلیمردانی «فرد» به خیابان مجلسیشرقی متصل میشود. قدیم، نه خبری از این کوچهها بود و نه بولوار مجلسی. بهجای آن قلعه شادکن بود که میگفتند کار اصلی مردمش، گاوداری بوده است. سال۵۷ که من آمدم مشهد، بقایای روستا و طویلههایش هنوز پابرجا بود.
قدیم، از کوچه مسجد صاحبالزمان (عج) (علیمردانی۲۷) به بعد خاکی بود و بنبست و محدوده کورههای آجرپزی. گُلهبهگُله میلکورهها را میدیدی. الان فقط دو تا باقی مانده است. تماشای آن آدم را به تعجب میاندازد که با امکانات قدیم، چطور اینقدر زیبا و دقیق ساخته شدهاند.
حاجعلی بخشی، لبنیاتی محله است. قدیمها مغازهای خیلی کوچک به اندازه یک پراید داشت. سطل خالی را میبردی، روی آن شماره میزد، توی آن شیر را مایه میکرد و فردا سطل پر از ماست را تحویل مان میداد. پسرش، آقا اسدا... درکنار حاجعلی، کار لبنیاتی را بهصورت فروشگاهی بزرگ در همانجا و به همان نام ادامه میدهد.
* این گزارش یکشنبه ۲۲ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۲۲ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.