کد خبر: ۹۵۵۱
۱۹ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰
نور قرآن در خانواده بهارشاهی

نور قرآن در خانواده بهارشاهی

خانواده محله فاطمیه در مسابقات قرآن و اذان سطح ناحیه تا سطح کشور برگزیده شده‌اند.هرچند خود مادر خانواده با وجود موفقیت‌هایش ترجیح می‌دهد دیگر در مسابقه‌ای شرکت نکند تا به اعتقاد خودش، فعالیت‌های قرآنی‌اش خالصانه باشد.

آرامش از در و دیوار خانه می‌بارد. خانه‌ای که در آن روی جلد چرمی قرآن لب طاقچه، خاک ننشسته است. صحبت از خانه‌ای کوچک، اما باصفا در محله فاطمیه است که اعضای آن با ذکر خدا و کلام الهی و اذان، دمساز هستند. مدیر قرآنی این گروه کوچک صمیمی، سکینه شاکر، مادر جوان سی‌وچهارساله‌ای است که خود ۲۶ جزء قرآن را حفظ کرده است.

محمدرضا بهارشاهی، پسر پانزده‌ساله اوست که قاری قرآن و موذن است و در مسابقات استانی و کشوری اذان رتبه نخست را به خود اختصاص داده. ساجده بهارشاهی، دختر شش‌ساله خانواده هم ۱۴ سوره کوچک را حفظ کرده و مانند مادر و برادرش در مسابقات رتبه به‌دست آورده است. هرچند خود مادر خانواده با وجود موفقیت‌هایش در آورد‌ها و به‌دست آوردن جوایز، ترجیح می‌دهد دیگر در مسابقه‌ای شرکت نکند تا به اعتقاد خودش، فعالیت‌های قرآنی‌اش خالصانه و بی‌چشمداشت باشد.

 

لقمه حلال

سکینه شاکر درباره خود و خانواده کوچکش می‌گوید: شانزده ساله بودم که ازدواج کردم. زندگی‌مان با دست خالی، اما عشق و صمیمیت آغاز شد. در عین حال زندگی‌ام مانند خیلی از مردم، از هر لحاظ کاملا معمولی بود. دنبال برنامه‌های مذهبی خاصی هم نبودم، اما چون در خانواده‌ای مذهبی رشد پیدا کرده بودم و باور‌های دینی داشتم، سعی می‌کردم فرایض دینی‌ام را انجام دهم.

او می‌افزاید: همسرم مرد زحمت‌کشی است که از همان زمان تشکیل زندگی مشترکمان، تلاش می‌کند لقمه پاک و حلال برای من و بچه‌هایم بیاورد؛ به همین خاطر کمتر در خانه است، اما خیلی حواسش هست که درآمدش شبهه‌ای نداشته باشد. اگر بر این نکته تاکید می‌کنم، به این خاطر است که آن را ربط دهم به وضعیت کنونی خودم و بچه‌هایم. درنتیجه همین حساسیت‌ها -خداراشکر- دو فرزندم علاقه‌مند به ارتباط با خدا و قرآن و اهل‌بیت (ع) و دوستدار فراگیری مباحث دینی هستند.

این شهروند محله فاطمیه عنوان می‌کند: محمدرضا را که به دنیا آوردم، چون سنم کم بود و آگاهی زیادی نداشتم، اقدام خاصی برای اینکه فرزندم تربیت قرآنی داشته باشد، انجام ندادم، اما برای تولد ساجده برنامه‌ریزی کردم و کتاب «ریحانه بهشتی» را خواندم و به جزئیات آن عمل کردم.

 

حافظ و مربی

مادر نمونه ساکن منطقه ما بیان می‌کند: حدود ۱۳، ۱۲ سال پیش، پسرم محمدرضا دوسه‌ساله بود که به آموختن روخوانی و روان‌خوانی قرآن کریم علاقه‌مند شدم و کمتر از چهار سال پیش هم حفظ آن را آغاز کردم. این علاقه بدون اتفاق خاصی در من ایجاد شد؛ یعنی واقعا مقدمه‌ای در کار نبود و این خواست خدا بود که مرا به این وادی بکشاند. صبح که برای اقامه نماز بلند می‌شدم، قرآن هم تلاوت می‌کردم. با خودم فکر می‌کردم چنین کتاب آسمانی‌ای در خانه‌ام هست و چرا فقط سالی یک‌بار در ماه مبارک رمضان به‌صورت جدی سراغ آن بروم؟

او ادامه می‌دهد: برنامه حفظ را که شروع کردم، یک جزء، دو جزء و... پیش رفتم و تا الان ۲۶ جزء را حفظ کرده‌ام. ترتیل قرآن کریم را با قرائت استاد محمدصدیق منشاوی گوش می‌دهم. دارالقرآن حرم مطهر هم برای آموزش قرآن، برنامه‌های خوبی دارد که من هم از آن بهره برده‌ام. الان در مرحله تثبیت هستم تا یادگیری کامل شود. ازآنجاکه مربی قرآن نیز هستم، در دو مدرسه به علاقه‌مندان، تلاوت صحیح و حفظ قرآن را آموزش می‌دهم. برای آموزش قرآن به بچه‌ها، شیوه استاد احمدرضا محسنی را که در نوآوری مدرسی شناخته‌شده است، انتخاب کرده‌ام.

با هدف قرار دادن موفقیت در مسابقات و کسب جایزه، اصل موضوع حفظ و تلاوت قرآن زیر سوال می‌رود

 

مسابقه، نَه

شاکر با بیان اینکه اصلا تمایلی به شرکت در مسابقات مختلف قرآنی نداشته است، می‌افزاید: دوسه‌بار به اصرار و تشویق‌های مکرر همسرم که در شرکت نفت مشغول کار هستند، در مسابقات حفظ شرکت کردم و در سال‌۹۱ در حفظ پنج جزء در سطح ناحیه (مشهد)، اول و در استان دوم شدم. سال بعد هفت جزء برای آن مسابقات درنظر گرفته شده بود که همان مقام‌ها را کسب کردم و سال گذشته هم که در ۱۰ جزء شرکت کردم، در سطح مشهد و استان اول شدم و دیگر قصد شرکت در هیچ مسابقه‌ای را ندارم.

او توضیح می‌دهد: دلیل این بی‌علاقگی یکی استرس زیادی است که به من وارد می‌شود و دیگر اینکه به‌نظر خودم با هدف قرار دادن موفقیت در مسابقات و کسب جایزه، اصل موضوع حفظ و تلاوت قرآن زیر سوال می‌رود.

 

نور قرآن در خانواده بهارشاهی

 

فرزندان صالح

این حافظ قرآن درباره چگونگی تربیت فرزندانش می‌گوید: مثل بعضی پدر و مادر‌ها نیستیم که هرچه بچه بخواهد، در یک چشم به‌هم‌زدن برایش فراهم کنیم. معتقدیم فرزند ما باید حد خودش را بشناسد که خداراشکر هم پسر و هم دخترم حرف‌شنوی خوبی از من و پدرشان دارند. برای نمونه با اینکه محمدرضا از پس‌اندازش می‌تواند گوشی خوبی بخرد، تا من اجازه ندهم، چنین کاری نمی‌کند.

 

کابوسی که به خواب خوش تبدیل شد

ساجده تازه از مدرسه آمده است. خیلی خسته به‌نظر می‌رسد. او در پاسخ به پرسش ما که چند سوره از قرآن را حفظ کرده است، می‌گوید: ۱۴ سوره و آیه‌الکرسی را هم حفظ کرده‌ام؛ چون مامانم گفته مهم‌ترین آیه قرآن است.

مادر خانواده در ادامه صحبت دخترش اظهار می‌کند: آموزش حفظ را از دوسالگی ساجده با او آغاز کردیم. امسال دخترم در مسابقات دانش‌آموزی حفظ در ناحیه اول شده است.

این مدرس قرآن کریم از موضوع جالبی هم یاد می‌کند: چند وقت پیش ساجده پیش من آمد و گفت: «مامان، من شب‌ها خواب بد می‌بینم و می‌ترسم.» به او گفتم از همان سوره‌های قرآنی که حفظ کرده، بخواند. چند شب همین کار را انجام داد و دوباره پیش من آمد و گفت: «مامان، خواب‌های بد به خواب‌های خوب تبدیل شده است.»

 

نور قرآن در خانواده بهارشاهی

 

اذان‌گوی درس‌خوان

بازیگوشی البته از نوع مثبت آن از سرورویش می‌بارد؛ ویژگی‌ای که نشان‌دهنده هوش سرشار محمدرضاست. نوجوان شانزده‌ساله‌ای که صدای زیبای خود را در راه اذان گفتن خرج کرده و در این زمینه رتبه نخست را در سطح کشور به خود اختصاص داده است. در جشنواره‌های تئاتر دانش‌آموزی هم شرکت کرده و وقتی که ۱۰ سال داشته است، مقام آورده و مهم‌تر از همه اینکه تابستان سال گذشته برای اینکه بازار کار را تجربه کند و هنری یاد بگیرد، در نمایندگی کولرگازی یکی از برند‌های مشهور تعمیرات انجام می‌داده است. اکنون محمدرضا در کلاس نهم درس می‌خواند و شاگرد اول کلاس است.

این نوجوان قرآنی می‌گوید: از چهارسالگی مادرم مرا در کلاس‌های صوت و لحن و تجوید قرآن ثبت‌نام کرد. این برنامه سه سال طول کشید. از زمانی که به مدرسه رفتم، دیگر فرصت کمتری برای یادگیری قرآن مجید داشتم، با این حال در کنار توجه به درس‌هایم، در مدرسه قرآن می‌خواندم. کلاس اول و دوم در مسابقات قرآنی سطح ناحیه اول شدم. سال سوم دبستان، مدیر مدرسه ما به من پیشنهاد داد که موذن شوم. تمرین‌هایم را در خانه شروع کردم. گاهی با سی‌دی تمرین می‌کردم. همین ماه رمضان امسال موذن ثابت مسجد فاطمه‌الزهرا (س) در محله خودمان بودم.

موذن نوجوان محله فاطمیه عنوان می‌کند: در نشان دادن مسیر درست، معلم ادبیاتم هم نقش مهمی داشتند. ایشان سال گذشته از بچه‌های کلاس امتحان اذان گرفت. به من گفت: صدایت خیلی خوب است و حتما سبک استاد «راغب مصطفی غلوش» را دنبال کن. از وقتی این کار را انجام داده‌ام، اذان‌گفتنم هم نظم و ترتیب پیدا کرده است و به دل خودم می‌چسبد.

 

درس‌هایم را بهتر می‌فهمم

«وقتی نماز می‌خوانم، وقتی قرآن می‌خوانم و اذان می‌گویم، درس‌هایم را بهتر می‌فهمم.» این را محمدرضا می‌گوید و می‌افزاید: می‌خواهم دکتری شوم که موذن بین‌المللی است و صدای اذانش در همه دنیا پخش می‌شود.

او ادامه می‌دهد: من هم با مامان در مسابقات شرکت نفت شرکت کردم؛ البته در بخش اذان که سال‌۹۲ در استان، اول و در کشور، دوم شدم و سال بعد از آن در هر دو مرحله، دوم و امسال هم که در مرحله استانی و کشوری اول شدم.

محمدرضا به موضوع درخورتوجهی هم اشاره می‌کند: من اگر اذان می‌گویم یا در مسابقه‌ای شرکت می‌کنم و مقام می‌آورم، بدون کمک مربی بوده است. خدا صدای خوب به من داده است و می‌خواهم در راه خدا استفاده کنم؛ البته مادرم دوست دارد که من مداح شوم.

او درباره چگونگی تمرین‌هایش می‌گوید: گاهی با صدای بلند می‌خوانم یا به اذان‌های استاد غلوش به‌دقت گوش می‌دهم و خودم هم می‌خوانم. بعضی‌وقت‌ها هم صدایم را ضبط می‌کنم و صدای ضبط‌شده‌ام را گوش می‌دهم و متوجه ایراد‌های کارم می‌شوم.

 

*این گزارش یکشنبه ۲۷ دی‌ماه ۱۳۹۴ در شماره ۱۸۵ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44