انتهای گاراژی در چهارراه مقدم خیابان طبرسی بهجای بوی روغن ماشین، عطر دلپذیر داروهای گیاهی مشامت را پر میکند؛ جایی که فلشی زدهاند و با ماژیک درشت نوشتهاند «عطاری سالمیان».
گذرمان وقتی به این گاراژ میافتد که در خیابان طبرسی بهدنبال کاسبهای نمونه هستیم. بازاریها، معرف این عطاری میشوند و تأکیدشان بر درستکاسبیکردن عطار آن است.
مهدیآقای سالمیان را در میان عطر هل و دارچین مغازه پیدا میکنیم. او بعد از گفتن از تاریخ صدساله عطارباشیبودن خاندانش در خیابان طبرسی، ما را به همسایههای نمونه بعدی وصل میکند.
بهمحض ورود، با احوالپرسی گرم و دعوت به چای صاحب مغازه روبهرو میشویم. مهدی سالمیان جوان است و با فوت پدرش، آقا علیاکبر، در سال ۱۴۰۲ این عطاری را مدیریت میکند: پدربزرگم حاج محمدباقر سالمیان از عطارهای قدیم مشهد بود که چهار پسرش هم عطار شدند. پدرم یکی از آنها بود که حدود ۸۵ سال در خیابان طبرسی همین حرفه را داشت.
او شهرت اصلی این مغازه آن هم در دل گاراژ را به مردمداری پدرش ربط میدهد و تعریف میکند: پدرم قبل از شروع کاسبی مثل تعدادی از قدیمیهای مشهد مکاسب خوانده بود. خیلی رعایت حلال و حرام میکرد؛ طوری که جنسها را سلامدار وزن میکرد (یعنی کفه ترازو به سمت مشتری سنگینتر بود).
معتقد بود کاسب باید سحرخیز باشد و با وضوی نماز صبح در محل کارش حاضر شود. قانع بود و احترام به زائر را احترام به امامرضا (ع) میدانست. به همین دلیل همیشه به زائران چای میداد، حتی اگر خرید نمیکردند. حتی یک شاگرد داشت که کارش فقط آوردن چای بود.
من هم که از کودکی شاگردی مرحوم پدرم را کردم، سعیام ادامه همین روند است تا این عطاری همچنان خوشنام بماند. یکبار به تقلید از روش پدر یک استکان چای جلو یک پیرزن گذاشتم. خریدی نکرد و رفت. آن موقع بازار کساد بود. روز بعد همان پیرزن با کاروانی از پیرزنهای شیراز آمد. آنقدر زیاد بودند که به خود حاجخانم گفتم پس شما بیا برایشان چای بریز تا من هم جنسهایشان را بدهم.
حمید طباییعقدایی را آقامهدی بهعنوان همسایه کاسب نمونه معرفی میکند. طبایی سالها شاگرد الکتریکی داییاش بوده و حالا بیستسالی است که خودش مغازه دارد. او خوشحال است در جایی کار میکند که نزدیک به حرممطهر است و یکی از وظایف کاسبان این محدوده را کارراهاندازی زائر میداند و خودش به آن معروف است.
از سر همین اعتقاد، حمیدآقا چند سالی است در حد توانش واسطه اسکان کاروان زائران است. در این راه سعی کرده است حتی به هزینه سفر آنها کمک کند. او برای اینکه یک مهمانپذیر این محدوده با زائر کنار بیاید و کمتر حساب کند، واسطهگری هم میکند.
او معتقد است در کار و زندگی باید آدم خدا را در نظر بگیرد و میگوید: تعجب میکنم از اینکه بعضی جاها نوشتهاند مجهز به دوربین مداربسته، در صورتی که عالم بسته شده به دوربین خدا.
کاسب نمونه بعدی، حسین صبوری است که در قنادی قدیمی پدرش در خیابان طبرسی کار میکند. او از سال ۱۳۴۱ پابهپای پدر و شش برادرش که یکیشان شهید شده، در تولید و فروش شیرینی تلاش کرده است.
حسینآقا صدقهدادن به نیازمندان را در اول صبح و با دست خودش، از پدر به ارث برده است. او درباره تفاوت کاسبی در اطراف حرم با دیگر نقاط مشهد چنین میگوید: ما کاسبان روزیمان را از برکت وجود امامرضا (ع) میگیریم. کمترین کار برای شکرانه این روزی، صادقانه رفتارکردن با زائر است که متأسفانه بعضیها که مغازههای این اطراف را فقط برای سود بیشتر اجاره کردهاند، از این نکته غافلاند.
طبق گفتههای حسینآقا، بیشتر کاسبهای قدیم دور حرم ابتدای صبح به زیارت آقا میرفتند و از او کمک میخواستند تا بتوانند احترام زائران را داشته باشند.
او که هر روز با شیرینی کام زائر و مجاور را شیرین میکند، آرزو دارد جایی در حرم وجود داشته باشد تا کسانی که میخواهند با کیک تولدشان به آنجا بروند و در کنار آقا جشن بگیرند، مکانی داشته باشند.
* این گزارش پنجشنبه ۳۱ خردادماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۱ شهرآرامحله منطقه ثامن چاپ شده است.