نهمین دهه از زندگی را پشت سر گذاشته است، اما هنوز ذوق و شوقی را که به کشتی دارد، از دست نداده و همین علاقه او را سرپا نگه داشته است. سراسر زندگیاش در تلاشی خستگیناپذیر برای این ورزش گذشته است، چه آن زمان که بهعنوان کشتیگیر جوان دربرابر حریف قرار میگرفت و چه این سالها که بهعنوان سرپرست کشتی باچوخه مشهد، تربیت و هدایت جوانان و نوجوانان مستعد را برعهده دارد.
محمد رحیمی سال ۱۳۰۹ در مهدیآباد جاده قدیم قوچان در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. ۹ سال بیشتر نداشت که در یک مجلس عروسی، مراسم کشتی باچوخه را دید و یک دل نه صددل خواست که او هم روزی وسط گود بایستد و کشتی بگیرد.
او ساکن محله نوده، با بیشاز هفتادسال فعالیت در حوزه کشتی باچوخه، از آخرین بازماندگان نسل پیشکسوتان و کشتیگیران این رشته در مشهد و خراسان است.
آقامحمد میگوید هشتنهسال بیشتر نداشته که در یک مجلس عروسی از نزدیک شاهد برگزاری مسابقه کشتی باچوخه بوده است. مردها دورتادور میدان روستا ایستاده و در وسط، دو پهلوان مشغول کشتیگرفتن بودند.
حاجمحمد رحیمی ماجرایی را که متعلق به ۸۵ سال قبل است، با چنان جزئیات و ریزهکاریهایی تعریف میکند که فکر میکنی همین چندروز پیش اتفاق افتاده است؛ «یکی از پهلوانها نماینده اقوام داماد بود که برای بردن عروسشان آمده بودند و دیگری نماینده خانواده عروس.
سایه هردو پهلوان مانند رستم پهلوان در سایه کمرنگ چراغهای فانوس نفتی روی دیوارهای کاهگلی منازل روستایی افتاده بود. هردو از حداکثر قدرت خود استفاده کردند تا برنده این میدان مبارزه باشند و پیش خانواده خود روسفید شوند. این ماجرا باعث دلبستگیام به این رشته ورزشی شد.»
او میگوید: مراسم عروسی روستایی زادگاه اصلی کشتی باچوخه است. هر زمان که عروسی در یکی از محلات اطراف شهر مثل اسماعیلآباد، نوده، مشهد قلی و... برپا بود، کشتی باچوخه نیز بهعنوان یکی از مراسم همیشگی و پرطرفدار برگزار میشد. آن سالها در مجالس بزم، اثری از وسایل موسیقی نبود و حاضران مجلس با نگاه به حرکات کشتیگیران سرگرم میشدند و از آن لذت میبردند.
به گفته رحیمی، کشتی باچوخه نهتنها در مراسم عروسی طرفداران بسیاری داشت، که بهعنوان ورزش بومی و محلی خراسان هرسال در عید نوروز در جوار آرامگاه فردوسی برگزار میشد. این مراسم به قدری بزرگ و باشکوه بود که آوازهاش تا دربار هم رسیده بود.
آقامحمد ماجرای دیگری را به خاطر میآورد؛ «چهاردهپانزدهساله بودم که همراه چند نفر از دوستانم برای تماشای مسابقات به گود کشتی فردوسی رفتیم. چون این مراسم سالی یکبار و آن هم در روز ۱۳فروردین در مشهد برگزار میشد، جمعیت زیادی آمده بودند. پهلوانهای همه شهرستانهای خراسان بزرگ هم حضور داشتند. شکوه و جلال کشتی با حضور آن همه آدم برایم جذاب بود.»
آن سالها در مجالس بزم، اثری از وسایل موسیقی نبود و حاضران مجلس با نگاه به حرکات کشتیگیران سرگرم میشدند
این پیشکسوت کشتی ادامه میدهد: متأسفانه گود کشتی فردوسی دوام چندانی پیدا نکرد و چندسال بعد بهخاطر دعوایی که منجر به قتل یکی از تماشاچیان شده بود، این مراسم تعطیل شد. بعد از آن چندسالی مراسم کشتی نوروز در چشمهگیلاس برگزار شد، اما این محل بهدلیل دوری از شهر و نبود امکانات چندان موردتوجه قرار نگرفت و به فراموشی سپرده شد.
بعد از ماجرای قتل و تعطیلی گود کشتی باچوخه فردوسی، محمد رحیمی همراه چند نفر از پهلوانان، گود کشتی دیگری در محله میلکاریز (ابوطالب) راه انداختند؛ «خانواده ما کشاورز بودند. ما در ایام تابستان، میوهها و محصولات تولیدی در مزرعه را بارگاری میکردیم و از مسیر میل کاریز برای فروش به شهر میرفتیم. در آن زمان هنوز خیابان قرنی ساخته نشده بود. مسیر اصلی روستاهای جاده قدیم قوچان به شهر همان خیابان خاکی محله میل کاریز بود.
گاهی که میوهها را زودتر از موعد به علافها که عمدهفروشهای میوه و محصولات کشاورزی بودند، میفروختیم چندساعتی وقت داشتیم. دربین این میوهفروشان که هرکدام از یک روستا آمده بودند، با جوانی به نام صفر سروری که از اهالی روستای اسماعیلآباد بود، آشنا شدم. این جوان هم مثل خودم عاشق کشتی بود.»
او ادامه میدهد: در مسیر جاده میل کاریز، دو کارخانه آرد وجود داشت. بیشتر کسانی که میوهها و محصولات خود را فروخته بودند، بعد از رسیدن به فضای باز اطراف این کارخانه برای استراحت توقف میکردند. هرکسی مشغول به کاری میشد. من و صفر، چون عاشق کشتی بودیم، با هم دوستانه کشتی میگرفتیم. بقیه جوانها هم ما را تشویق میکردند.
این ماجرا بارها تکرار شد و تعدادی از کشتیگیران جوان محلات جاده قدیم نیز با ما همراه شدند. عدهای هم ما را تشویق کردند. بهتدریج این محل سروشکل گود کشتی به خود گرفت و اسم و آوازهای پیدا کرد.
به گفته رحیمی، تعدادی از جوانان کشتیگیر مثل پهلوان احمد وفادار و عباس گلمکانی که تقریبا همسنوسال آنها بودند و بعدها جزو کشتیگیران تراز اول استان شدند، کشتی را در این محل شروع کردند. جایزه نفر اول یک قِران و نفرات بعدی نیمقران و حتی کمتر بود. این اولین گود کشتی باچوخه در مشهد بود که بهصورت هفتگی در روزهای جمعه در آن مسابقه برگزار میشد.
محمدآقا هفتسال تمام بهعنوان کشتیگیر و داور در این محل حضور داشت. بعد از آن با شروع خیابانکشی و تغییرات در میلکاریز، گود کشتی این محله تعطیل شد؛ «این تعطیلی چندان طولانی نبود. با کمک همان پهلوانهای جوان گود کشتی میل کاریز، محلی را درکنار پل روسها و میدان فردوسی که بدون درخت و دارای فضای باز بود، شناسایی کردیم و بعداز انجام کارهای آمادهسازی، گود کشتی با نام پل روسها یا فردوسی در دهه ۴۰ افتتاح شد.»
گود کشتی فردوسی در زمان خودش بزرگترین گود کشتی باچوخه در مشهد و حتی استان خراسان بزرگ بود. بسیاری از پهلوانان بنام دهه۵۰ و ۶۰ مثل حسن گرجی، احمد قادرآبادی، احمد میرزاپور، حسن کلانتر، حسین خوری، غلامرضا قشنگ و صادق پرنده از کشتیگیران بنام و پرورشیافتگان این گود بودند. تعدادی از این پهلوانان، شاگردانی بودند که فنون و رسوم مختلف کشتی باچوخه را از محمدآقا آموخته بودند و خودشان نسل بعدی کشتیگیران را پرورش دادند.
محمد رحیمی بعداز بازگشایی سالن کشتی در مجموعه ورزشی مهران در خیابان آخوند خراسانی کشتی را کنار گذاشت و بهعنوان سرپرست تیم کشتی باچوخه در برگزاری مسابقات و اعزام تیم به مسابقات در استان و کشور نقش بسیار مهمی ایفا کرد؛ «بعداز اینکه از میدانهای کشتی کنارهگیری کردم، مسئولان وقت هیئت کشتی استان از من دعوت به همکاری کردند تا بهعنوان سرپرست تیم کشتی باچوخه اعضای تیم را رهبری کنم. برای این کار باید از بهترین جوانان برگزیده تیم تشکیل میدادم و آنها را برای حضور در مسابقات آماده میکردم.»
از نظر رحیمی سرپرستی تیم مسئولیت بسیار سختی بود؛ «انتخاب بهترینها برای تیم کشتی با توجه به وجود این همه استعداد به دقت و وسواس خاصی نیاز داشت. از طرف دیگر باتوجهبه آشنایی و ارتباطی که در طول سالها با پهلوانان و پیشکسوتان این ورزش داشتم، بعضیها این انتظار را داشتند که پهلوانی را که معرفی میکنند، برای اعزام و حضور در مسابقات انتخاب کنم.
اما من این روش را قبول نداشتم و درکنار سوابق کاری و پهلوانی هرکشتیگیر، چند امتحان عملی هم از آمادگی جسمانی و روی فرمبودن هر فرد میگرفتم و بعداز موفقیت در این آزمون، بهترین فرد را انتخاب میکردم و او اجازه داشت در مسابقات شرکت کند.»
محمد رحیمی در زمان مسابقات کشتی با قرارگرفتن درکنار گود، دستورات لازم برای موفقیت و چگونگی غلبه بر حریف را به شاگردانش میداد؛ «در یکی از همین مسابقات که عضو تیم کشتی باچوخه مشهد توانست از راهنماییهای من استفاده کند و حریف را شکست دهد، طرفداران تیم مقابل که پهلوان خود را شکستخورده میدیدند، حسابی عصبانی شدند.
چندنفر از طرفداران با فحاشی قصد ورود به گود کشتی و کتکزدنم را داشتند، اما مأموران انتظامات گود اجازه ورود به آنها را ندادند. در همین گیرودار ناگهان احساس کردم شیء سنگینی به سرم خورد. دستم را که پشت سرم گذاشتم، متوجه شدم خون زیادی از سرم راه افتاده است. جلو پایم را که نگاه کردم، تکهآجری دیدم و فهمیدم چه شده است.»
بعضیها این انتظار را داشتند که پهلوانی را که معرفی میکنند، برای اعزام و حضور در مسابقات انتخاب کنم
رحیمی در دورهای که سرپرست تیم کشتی باچوخه بود، علاوهبر برگزاری مسابقات در شهرهای مختلف استان خراسان بزرگ، برای معرفی بهتر این رشته به مردم کشورمان، دورههایی از این مسابقات را در استانهای دیگر برگزار کرد.
او میگوید: مسابقات کشتی باچوخه شهرکُرد یکی از این دورههای خارج از استان خراسان بزرگ بود که در معرفی کشتی باچوخه بهعنوان کشتی محلی خراسان به کشتیگیران و دوستداران این رشته تأثیر بسیاری داشت.
در این دوران، محمد رحیمی بهعنوان سرپرست تیم کشتی باچوخه برای ثبت این رشته در مجمع بینالمللی ورزشهای بومی و محلی تلاش کرد. او میگوید: البته این تلاش در آن زمان به نتیجه نرسید و بعدها در زمان برگزاری مسابقات کشتی باچوخه در گود کشتی مهدیآباد، نمایندگانی از سازمان فرهنگی جهانی یونسکو و فیلا (فدراسیون جهانی کشتی) از این کشتی اصیل و باریشه دیدن کردند و مراحل بعدی برای ثبت جهانی آن به نام ایران ادامه پیدا کرد.
محمد رحیمی هجدهسال پیش با کمک چندنفر از دوستداران کشتی باچوخه و پهلوانان این رشته ورزشی، گود کشتی مهدیآباد را راهاندازی کرد. او میگوید: بعداز تعطیلی گود پل روسها یا همان فردوسی تلاشهایی برای احیای دوباره گودهای کشتی باچوخه صورت گرفت. گود روستای کوشک مهدی، چهاربرج، پنجتن و فردوسی چندسالی فعال بود، اما همانطورکه گفتم، این حرکتها موقتی بود و دوام چندانی نداشت، چون از چهارچوبی محکم و منظم برخوردار نبود.
در آن دوره، راهاندازی دوباره یک گود کشتی با همان حال و هوای پرهیجان و حضور باشکوه دوستداران کشتی باچوخه به دغدغه مهم زندگی آقای رحیمی تبدیل شده بود؛ «متوجه شدم که افراد دیگری نیز هستند که چنین دغدغهای دارند.
بالاخره در سال۱۳۸۵ گود کشتی مهدیآباد با کمک جواد شافعی، حسین ملایی و حاج صفر سروری افتتاح شد. بعدها پهلوان حسین زارع، اکبر مرتضوی، حسن و احمد قادرآبادی، مهدی و مجید چراغ، ناصر نیکسرشت، جواد کدخدایی، پهلوان قربان خراسانی، بهروز پرهیزگار عضو تیم ملی کوراش، علی مرادی، صادق بزنجانی و تعداد دیگری از پهلوانان و پیشکسوتان کشتی باچوخه مشهد و استان با حمایتهای مادی و معنویشان بر ماندگاری این گود کشتی تأثیر گذاشتند.»
به گفته این پیشکسوت کشتی، بعد از چندسال و در زمان اوج مسابقات کشتی بین سالهای۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ جمعیت تماشاگران به بیشاز ۵ تا ۶ هزارنفر میرسید، به طوریکه حتی جای پارک برای موتورها و خودروها پیدا نمیشد. نیروی انتظامی، راهنماییورانندگی و قوه قضائیه نیز با جدیت و پشتکار، نظم و امنیت این جمعیت چندهزارنفری را که هرروز عصر جمعه در گود مهدیآباد جمع میشدند، برعهده داشتند.
او ادامه میدهد: خوشبختانه در این سالها هیچگونه اتفاقی که مخل نظم و آسایش مسابقات باشد، رخ نداد. همه امور مانند اهدای جوایز، برنامه سازودهل و حتی داوریهای مسابقات توسط مردم و پهلوانان مردمی انجام میشد. این نظم و قانون برای من که سالها در گودهای کشتی بهعنوان کشتیگیر، داور، مربی و حتی انتظامات حضور داشتم، بینظیر و تکرارنشدنی بود.
شبها در خواب و خیال، راهاندازی دوباره گود کشتی و صدای تشویقهای چندهزارنفری تماشاگرانی را تصور میکنم
رحیمی در ادامه میگوید: جوانان و پهلوانان بزرگی مانند جواد محجوب، علی پرهیزگار، جبار غلامی از داخل همین گود مهدیآباد کشتی را شروع کردند و تا عضویت تیم ملی ادامه دادند. در بیشاز هفتادسال همراهی با کشتی چوخه، گودی به بزرگی، شهرت و محبوبیت گود کشتی مهدیآباد ندیدم، اما افسوس که با شروع کرونا همهچیز تغییر کرد و این جمع دوستانه از هم پاشید.
محمد رحیمی که عمر خود را صرف برگزاری و زنده نگهداشتن مسابقات و راهاندازی و حفظ گودهای کشتی باچوخه مشهد کرده است، این روزها حال خوبی ندارد و دلشکسته است. او میگوید: درست است که پیر شدهام و بهخاطر کهولت سن مدام پادرد دارم، اما هنوز هم شوروحال یک کشتیگیر و تماشاچی مشتاق کشتی باچوخه را در وجودم دارم؛ البته از زمانیکه گود کشتی مهدیآباد تعطیل شده، دیگر دلودماغی برایم نمانده است، انگار عزیز از دست دادهام.
هرچند با رفتن به گود کشتی طلاب و تماشای مسابقات، دلم را خوش میکنم و کمیآرام میشوم، گود کشتی مهدیآباد چیز دیگری بود. شبها در خواب و خیال، راهاندازی دوباره گود کشتی و صدای تشویقهای چندهزارنفری تماشاگرانی را که دورتادور گود کشتی ایستادهاند، تصور میکنم.
محمد رحیمی زیر لب میگوید: نمیدانم آنقدر زنده میمانم که افتتاح دوباره این گود را ببینم یا نه. گاهی که پهلوانهای جوان و برخاسته از همین گود درباره سرنوشت و احیای گود کشتی از من سؤال میکنند، احساس شرم دارم و نمیدانم چه جوابی به آنها بدهم.
این بزرگترین آرزوی تنها پیشکسوت و پهلوان باقیمانده از نسل طلایی کشتیگیران باچوخه خراسان و پهلوانانی، چون احمد وفادار و عباس گلمکانی است.
رحیمی این روزها چشمانتظار بازگشایی مجدد گود کشتی مهدیآباد است، گودی که او یکی از بانیان راهاندازیاش بوده است. متولیان آستان قدس رضوی با وعده بازسازی، این گود را از ابتدای دوره کرونا تعطیل کردند. سال گذشته، مقامات آستانه با پیشکسوتان در این زمینه گرد هم آمدند. هنوز خبری از بازگشایی نیست، اما پیشکسوتان هنوز چشمانتظارند.
* این گزارش شنبه ۲۲ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۵۵ شهرآرامحله منطقه ۱ و ۲ چاپ شده است.