بیدار شده بود، اما دوست نداشت چشمهای گرم خوابش را باز کند و به آفتابی سلامی کند که از پنجره تکاتاق خانه روی صورتش میتابید. محمدحسن بیشتر دلش میخواست که چشمبسته به زمزمه قرآنخواندن بابا گوش کند و لذتش را به ذهن بسپارد.
چه میدانست که در نهسالگی باید از پدری که بیمار شده بود، خداحافظی کند و دیدارشان به قیامت موکول شود. پسربچه روستایی آن روزها و حاجآقارمضانی این روزها که امام جماعت این سالهای مسجد امامحسنعسکری (ع) در محله رده است، هر آنچه را دارد، مدیون تشویقهای بابا میداند، وقتی با «شیخاوغلوم» (به گویش ترکی به معنی «پسرک شیخ من») گفتنهایش، محمدحسن را به طلبهشدن تشویق میکرد.
او میخواهد پدر را در ثواب همه کارهای خیر رنگارنگش برای اهالی محله، شریک کند؛ از نمازهای جماعت گرفته تا خطبههای عقدی که بهرایگان میخواند، اصلاح موی سر هممحلهایها، اصلاح سبک تغذیه مردم، تلاش برای ترک اعتیاد معتادان، تدریس برای دانشآموزان، ماساژ درمانی و طرحهای دیگری که این مسجد را پویا و شاخص کرده است.
درمیان همهمه دانشآموزانی که مسجد امامحسنعسکری (ع) محل تحصیلشان شده است، خودش را تلگرافی معرفی میکند؛ «متولد۱۳۶۱ در روستای خواجهآباد از توابع بخش سرولایت نیشابور و فرزند ششم از خانوادهای دوازدهنفره هستم.
پدرم آدمی باتقوا و نمازشبخوان بود که با کشاورزی و نان حلال سیرمان میکرد. بعداز فوتش بار زندگی روی شانه مادرم افتاد و من جدیتر از قبل، درکنار درسخواندن به کار مشغول شدم. سال ۷۶ به حوزه علمیه رفتم تا به آرزوی خودم که رؤیای پدر مرحومم نیز بود، جامه عمل بپوشانم. هفدهساله بودم که ازدواج کردم و از آن زمان تا حالا در زندگی سادهمان جز خوشی و برکت چیزی ندیدهام.»
زندگی سادهای که مصداقهایش را میگوید، باور کارهای خیر و عامالمنفعهای را که انجام میدهد، سادهتر میکند؛ مثلا فرشهای گلقرمز خانهاش که یادگار ابتدای زندگی مشترکش است و آنها را از یک سمساری در فلکه شیرمحمد (میدان عسکریه) خرید. همچنین اجاق گازی قدیمی و کمددار که متعلق به همان دوران است و هنوز بنای بازنشستگی ندارد.
داشتن همسری همراه و همسنگر را از نعمتهای خدا در زندگیاش برمیشمارد و از ایدههایی برایمان میگوید که خدمت به بندههای خدا، وجه مشترک آن است؛ فارغ از اینکه دیگران این کارها را در شأن لباس و کسوت روحانیت بدانند یا خیر.
«بندپایان به چند دسته تقسیم میشوند؟ نام دیگر سلول چیست؟ کار قلب و کلیه را توضیح دهید.» حاجآقا پای تختهسفید ایستاده است و سؤالات را یادداشت میکند. زنگ سوم است و پسربچههای پایه چهارم که از صبح، کلاسهای احکام و نهجالبلاغه را گذراندهاند، حالا باید امتحان علوم بدهند. امتحان شروع میشود، اما خبری از فاصلهگذاریهای رایج بین دانشآموزان در امتحانات مدارس نیست.
برخی بچهها بهاختیار خودشان از همکلاسیها فاصله گرفتهاند و به یکی از ستونهای شبستان مسجد تکیه زدهاند تا با تمرکز بیشتری جوابها را روی برگه بیاورند. برخی دیگر، اما نزدیک یکدیگر نشستهاند و برای بیرونکشیدن جوابها از حافظهشان، غرق در فکر هستند.
در مدارس، آموزش بر پرورش مقدم است، درحالیکه در آیات قرآن مثل آیه۲ سوره جمعه، تزکیه بر تعلیم مقدم شمرده شده است
حاجی با آسودگی، بچهها را به حال خود میگذارد و برای صحبت درباره طرح «مسجد، مدرسه» که پنجسالی میشود به ابتکار او در مسجد امامحسنعسکری (ع) درحال اجراست، رو به ما و پشت به ۱۰دانشآموزانش روی زمین مینشیند. آسودهخاطر است از تقلبنکردن بچههای کلاس. آنها را «امین» میخواند، چون میداند دانشآموزانش در این مقطع، دیگر بهخوبی فهمیدهاند که تقلب، مصداق دزدی و رفتاری حرام است.
پیش از اینکه صحبتش را با ما شروع کند، رو به دانشآموزانی که درنهایت ادب و حرفشنوی از حاجآقا رفتار میکنند، یک نکته تربیتی را با ادبیاتی ساده میگوید: بچهها! آخرت هم مثل همین امتحان است. آن روز هرکس تکلیفش را خوب انجام داده باشد، خوشحال است و هرکس فرصتهایش را خراب کرده باشد، از نگرانی دست و پایش میلرزد.
او تمایز تحصیل در این فضا نسبتبه شیوههای رایج در مدارس را توجه دوچندان به تربیت دانشآموزان میداند و میگوید: همه میدانند در مدارس، آموزش بر پرورش مقدم است، درحالیکه در آیات قرآن مثل آیه۲ سوره جمعه، تزکیه بر تعلیم مقدم شمرده شده است.
حاجآقا محمدحسن رمضانی میگوید که این صحبتها به معنی پایینبودن سطح علمی ۵۶دختر و پسری که در دو نوبت صبح و عصر برای تحصیل به این مسجد میآیند، نیست. محمدحسین، یکی از دو فرزند حاجآقای رمضانی، از ثمرات این شیوه آموزشی است.
او با یازدهسال سن، پایه هفتم درس میخواند، معدل نیمه اولش ۱۹.۴۴ است و امسال در طرح حفظ کامل قرآن کریم طی چهاردهماه نیز ثبتنام کرده است.
درمیان صحبتهایمان، سجاد یکی از دانشآموزان حاجآقا، با راهرفتن روی زانو، برگه امتحانیاش را تحویل میدهد و بیسروصدا برمیگردد سر جایش. میداند که آن سوی شبستان مسجد پایههای پنجم و سوم نزد معلمانی که طلبه هستند، دارند درس میخوانند.
پیشدبستانی و پایههای اول و دوم ابتدایی هم در اتاقهای اطراف حیاط مسجد، مشغول یادگیری هستند. دلیل راهرفتن سجاد روی زانو را حاجآقا برایمان توضیح میدهد و میگوید که به یکی از قوانین کلاس برمیگردد؛ اینکه کسی نباید بیاجازه از جایش بلند شود و راه برود، وگرنه جریمه نقدی میشود.
ساعت۱۰ صبح است و همزمان با نواختن زنگ تفریح، به یکباره سروصدای پسربچهها جایگزین سکوت حاکم بر فضای مسجد میشود.
«آدمهای مثبت، مشتری ما هستند. آنهایی که دلشان میخواهد سالم زندگی کنند و پولی را که با زحمت به دست میآورند، خرج دوا و دکتر نکنند.»
گوشمان صحبتهای حاجآقا را که پشت دخل ایستاده است، میشنود و چشممان قفسههایی را برانداز میکند که دورتادور فروشگاه طیبات قرار دارد و مملو از خوراکیهای رنگارنگ است؛ از سهشیره و اردهکنجد تا کره بادامزمینی، عسل آویشن، آبلیموی تازه، گلاب سنتی، خشکبار، اسپند، روغن زرد، انواع دمنوش و خیلی چیزهای دیگر.
او در این یک دربند مغازه که در همسایگی مسجد امام حسنعسکری (ع) واقع است، از سبک تغذیه سالم به مردم میگوید. امیدش این است اتفاقهای خوبی که با تغییر عادات غذایی برای خود و خانوادهاش رقم خورده است، برای اهالی محله و سایر همشهریان نیز رخ دهد.
میگوید: «پانزدهسال است که بایدها و نبایدهای تغذیه را در خانه رعایت میکنیم. جز خوشی و سلامتی، چیزی ندیدهایم. سال میآید و میرود و یک بار هم گذرمان به دکتر نمیافتد. سنگ کلیهای را که بهخاطر نوع آب آشامیدنی، گرفتارش بودم، با همین نکات درمان کردم و امسال هم خدا را شکر توانستم همه روزههایم را بگیرم.»
آدمهای مثبت، مشتریما هستند. آنهاکه دلشان میخواهد پولی را که با زحمت بهدست میآورند، خرج دوا و دکتر نکنند
اینها را میگوید تا باورمان شود دانشی که با طیکردن دورههای آموزشی متعدد اعم از طب فشاری، حجامت، ماساژدرمانی، مزاجشناسی و... فراگرفته و مشتاق نشر آن میان مردم است، همان گمشدهای است که همه بهدنبالش میگردند و برای بهدستآوردنش هزینههای هنگفت میکنند.
حاجآقا تلاش برای سالم زندگیکردن مردم را یک جور جهاد میداند و با تبلیغ پیوسته در این زمینه، توانستهاست خانوادههای متعددی درمیان فامیل و هممحلهایها را به این سمتوسو ترغیب کند.
گروهی که با بیشاز هزار عضو در یکی از پیامرسانهای داخلی تشکیل داده و اعضایش مشتریان پر و پاقرص این نکات و محصولات هستند، یکی از نشانههای آن است. دلگرمی آنها این است که میدانند بخش عمدهای از عواید حاصل از فروشگاه طیبات، صرف تحصیل دانشآموزان بیبضاعت و بقیه، برای امورات مسجد هزینه میشود.
شنبه، دوشنبه، چهارشنبه ساعت۱۷ تا اذان مغرب، برنامه هفتگی حاجآقا رمضانی برای پیرایش موهای هممحلهایهایش است. هرچند برای این کار، کلاس آموزشی نرفته، تجربه دهساله در اصلاح موی سر خود و فرزندانش، او را در آرایشگری خبره کرده است.
استفاده او از هنر دستش برای کارهای خیر از این قرار است: برای اصلاح موی سر از هر نفر ۲۰هزارتومان دستمزد میگیرم. این مبلغ به صندوق نذر سلامتی امامزمان (عج) واریز میشود. البته اگر کسی چنین پولی نداشته باشد، اشکالی ندارد و رایگان، موهایش را کوتاه میکنم.
از ماجرای این صندوق که امسال شکل گرفته است و مصارف آن که میپرسیم، میگوید: مبالغی که جمع شود، در هر راهی که به نفع مردم و موردرضایت امامعصر (عج) باشد، صرف میشود، مثل برنامههای ترویج مهدویت، تهیه جهیزیه برای دختران نیازمند، همچنین برای کمک به ترک اعتیاد معتادان بیبضاعتی که به آخر خط رسیدهاند و عزمشان برای بیرونآمدن از مرداب اعتیاد، جزم است.
روش کار اینطور است که معتاد واجد شرایط به یکی از رفقای طلبه حاجآقا معرفی میشود تا با شیوهای متفاوت مبتنیبر طب ایرانی، سمزدایی شود. ماه نخست صرف بهبود شرایط جسمی و ماه دوم و سوم صرف مهارتآموزی و بازپروری معتاد بهبودیافته میشود.
مبالغ جمعشده در صندوق نذر سلامتی امامزمان (عج) نیز برای حمایت از خانواده معتاد درحالترک هزینه شده یا بهعنوان هدیه پاکی او پساز ترخیص، اهدا میشود. از ابتدای امسال چهارنفر از مبتلایان به اعتیاد در محله رده واجد شرایط بهرهمندی از این طرح شدهاند و درحال گذران دوران بهبودی خود هستند.
حاجآقا رمضانی حال دل هممحلهایهایش را میفهمد. میداند که خیلی از آنها، دوست دارند به نیت عزیزان ازدسترفته خود، کار خیری انجام بدهند؛ مثلا مراسم جزءخوانی کلام وحی برگزار کنند.
با تشریفات زاید و مرسوم، امکان برگزاری چنین دورهمیهای پرهزینهای برای بسیاری از اهالی محله رده وجود ندارد. امام جماعت مسجد امامحسنعسکری (ع) برای پاسخ به این نیاز اهالی، ایده قرآنخوانی برای درگذشتگان را بهشکلی متفاوت طراحی و اجرا کرده است.
او صحبتش درباره این طرح را با آسیبهای مراسم رایج شروع میکند و میگوید: خودم بارها به این میهمانیها دعوت شدهام و اشکالاتش را میدانم؛ مثلا اینکه رسم است به میهمانان شام بدهند. هم خرج دارد و هم باید حرفهای برخی مهمانها را بشنوی که غذا ایراد داشت.
گروهی از مهمانها زود میآیند و برخی دیر. برای همین صاحبخانه همه را چندساعت معطل نگه میدارد برای اینکه سفره شام را پهن کند. این کار، اسراف در وقت و حقالناس است. در یکیدو سال نخست بعداز فوت متوفی، میبینی که بازماندگان، آه در بساط ندارند، اما برای حفظ آبرو هم که شده است، زیر بار قرض میروند و به برگزاری آن تن میدهند.
او ادامه میدهد: بهجای اینجور مراسم به اهالی محله اعلام کردیم با نیت کمک به مسجد، مبلغی را به حساب مسجد واریز کنند. امسال، این میزان مبلغی در حد ۵۰۰هزارتومان است. به مدت یک سال هر چهارشنبه شب بعداز نماز جماعت عشا، به یاد آن میت و اموات جمع حاضر در مسجد، قرآن میخوانیم.
تصور کنید با مبلغی ناچیز که شاید در حد هزینه چای و میوه یک دورهمی باشد، حداقل چهل چهارشنبه شب، مراسم قرآنخوانی در مسجد برگزار میشود؛ مراسمی که قرآنخوانهایش نمازگزارانی باوضو و نشسته روبهقبله هستند که بلافاصله بعد از فراغت از نماز و گفتگو با خدا قرآن میخوانند. این مراسم رنگی از ریا و تشریفات ندارد و راه رسیدن ثواب آن به روح اموات، کوتاهتر است. مبلغ یادشده نیز صرف برنامههای مسجد میشود که کاری خیر و خداپسندانه است.
بهگردشدرآوردن امکانات راکد به نفع اهالی محله و برنامههای فرهنگی مسجد، ابتکار حاجآقا رمضانی است که مصداقهای آن بیش از یکیدو مورد است؛ مثلا یکی از طرحهایی که از بدو ورودش به این مسجد در سال۱۳۹۱ اجرا میشود، اجارهدادن حیاط بهعنوان پارکینگ خودروست.
این فضای جمعوجور که در آن حداکثر چهار خودرو را میتوان پارک کرد، دلخواه برخی از اهالی محله است که منازلشان پارکینگ ندارد و میخواهند وسیله نقلیه خود را شب تا صبح، نه در کوچه و خیابان، بلکه در محیطی امن پارک کنند. براساس طرح حاجآقا رمضانی، با انعقاد قراردادی یکساله که امسال مبلغ آن ماهیانه ۴۰۰هزارتومان تعیین شده است، خواسته یادشده محقق میشود.
کسانی که متقاضی شرکت در این طرح هستند، خوشحالاند از اینکه این هزینه، راه دوری نمیرود و برای برنامههای عامالمنفعه مسجد هزینه میشود. ساخت سه دربند مغازه در همسایگی مسجد و کرایهدادن آنها برنامه دیگری است که در دوره خدمت حاجآقا در مسجد امامحسن عسکری (ع) انجام شده است.
او درباره اجرای طرح جمعآوری پسماندهای خشک اهالی محله نیز اینطور برایمان میگوید: هستند برخی هممحلهایهای ما که دلشان میخواهد با مالشان در راه خیر قدم بردارند، اما دستشان تنگ است. به آنها بایدها و نبایدهای جمعآوری پسماند خشک را گفتیم و پیشنهاد کردیم زبالههای قابل بازیافت خود را تقدیم مسجد کنند. ما هم اینجا با رعایت نکات بهداشتی و سرعت در ارسال بازیافتیها به شرکتهای مربوط، کار خیر اهالی را کامل میکنیم.
خودکفایی مسجد در تأمین هزینههای جاریاش ثمره این برنامههاست، بدون آنکه برخلاف برخی مساجد شهر، هر روز بهدلیلی از نمازگزاران درخواست کمک مالی شود. بخش عمده درآمد یادشده نیز برای توسعه مسجد در سالهای آتی ذخیره میشود.
* این گزارش یکشنبه ۱۶ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در شماره ۵۶۶ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.