کد خبر: ۸۶۰۲
۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۳۰
علی جوریان «دلداده» شعر خراسان است

علی جوریان «دلداده» شعر خراسان است

علی جوریان به‌دلیل سکونت ۲۵ ساله در مشهد و هم‌جواری با امام‌رضا (ع) علاقه خاصی به آن حضرت دارد و شعر‌های زیادی در مدح و منقبت این امام عزیز سروده که در یک کتاب جداگانه جمع‌آوری شده است.

همه کسانی‌که با ادبیـات و به ویژه با سرودن شعر سروکار دارند، می‌دانند که شعر‌گفتن اصول و قواعد خاص خود را دارد و بدون آگاهی از این اصول و قواعد، شعرگفتن کاری سخت و غیر‌ممکن است. با این وجود همیشه استثنائاتی وجود دارد و افرادی بدون پیروی از این قواعد و اصول، شعر‌های زیبایی سروده‌اند. به دیدن یکی از این شاعران استثنایی و نابغه می‌رویم که ساکن محله مطهری است و او درباره شاعری و شعرهایش می‌گوید.


زندگی سخت کودکی

علی‌جوریان (دلداده) که اصالتی خراسانی (نیشابوری) دارد در سال‌۱۳۳۸ در گرگان متولد می‌شود. هنوز در سال‌های کودکی قرار دارد که مادر خود را از دست می‌دهد، این اتفاق ناگوار تاثیر بسیار بدی بر روحیه و سرنوشت علی می‌گذارد.
علی‌جوریان با یادآوری سال‌های سخت کودکی می‌گوید: مادرم زن بسیار مهربانی بود و این موضوع سبب وابستگی بیش‌از‌اندازه من به مادرم شده بود.

بهترین روز‌های کودکی من در کنار مادرم گذشت، اما این روز‌ها دوام چندانی نداشت و با مریضی و مرگ مادرم به پایان رسید. بعد از مرگ مادرم، پدرم همسر دیگری اختیار کرد، این اتفاق باعث اختلاف شدید بین من و پدرم شد.

به دلیل نامهربانی و بدرفتاری که پدر با من داشت، چند دفعه از خانه فرارکردم تا به نیشابور نزد عمه‌ام بروم، اما هر دفعه ماموران پلیس من را دستگیرکرده و به پدرم تحویل دادند. هر‌چه بزرگ‌تر می‌شدم، اختلاف من و پدرم بیشتر می‌شد و من هر روز تنهاتر می‌شدم.

از ۱۰ سالگی وارد بازار کار شدم. با پول اندکی که به دست می‌آوردم، خورد‌وخوراکم را تهیه می‌کردم بیشتر شب‌ها نیز در محل کار می‌خوابیدم. ۱۴ ساله بودم که در یکی از مراکز وابسته به آموزش‌و پرورش علی‌آباد‌کتول مشغول به‌کار شدم. این مرکز انبار‌مانند در جایی دور‌افتاده و خارج از منطقه مسکونی قرار داشت.

من تنها‌ ساکن همیشگی آن بودم. روز‌ها به‌ دلیل مشغولیت و کار‌هایی که انجام می‌دادم، زیاد سخت نمی‌گذشت، اما شب که فرا می‌رسید دلتنگی و تنهایی عجیبی به جانم می‌افتاد، بیشتر شب‌ها با یادآوری خاطرات مادرم و چشمان گریان به‌خواب می‌رفتم.


رویای زیبای شاعر‌شدن

در همین سال‌های تنهایی و دلتنگی است که علی موفق به سرودن اولین شعرهایش می‌شود، شعر‌هایی که بیشتر بازگو‌کننده وضعیت زندگی و شکوایه او درباره وضعیت زندگی است.

جوریان با اشاره به ماجرایی که باعث سرودن اولین شعرش شده بود، می‌گوید: در یکی‌از شب‌ها که من درباره سرنوشت و گرفتاری‌های زندگی‌ام فکر می‌کردم، در‌اثر خستگی زیاد به خواب رفتم، در عالم رویا شخصی به من گفت شعر بر روی کاغذ بنویس، آرام خواهی شد.

اولین شعرم را سرودم و در همان شب تا هنگام صبح حدود پنجاه بیت شعر نوشتم، این در حالی بود که من تا قبل از این ماجرا هیچ آشنایی با شعر‌و‌شاعری نداشتم. بعد‌ها در سنین جوانی و با هزینه شخصی خودم این شعر‌ها را در کتابی به‌نام نغمه‌های هجران به‌چاپ رساندم.

در عالم رویا شخصی به من گفت شعر بگو آرام خواهی شد همان شب تا هنگام صبح حدود پنجاه بیت شعر نوشتم

 
شاعری بداهه‌گو

 جوریان در ادامه می‌گوید: بعد از ازدواج هم به شعر‌گفتن ادامه دادم. بیشتر شعر‌هایی که من می‌گویم در قالب‌های شعر کلاسیک مانند: غزل، رباعی و مثنوی و.. است.

این در حالیست که من تا‌کنون در هیچ کلاس شاعری و آموزش شعر شرکت نکرده‌ام. با این وجود تمام شعرهایم دارای وزن مناسب و صحیح هستند. علاوه‌بر‌این من هر زمانی که بخواهم می‌توانم درباره هر موضوعی که به من بدهند شعر بگویم، این نوع شاعری که به آن بدیهه‌گویی (شعرآنی) می‌گویند، از هرکسی ساخته نیست و این یکی‌از امتیازات برجسته شاعران به‌شمار می‌رود.

 او با اشاره به داستان جالبی در این‌باره می‌گوید: دو‌سال‌قبل در یک ایستگاه اتوبوس منتظر نشسته بودم. ناگهان فردی با مو‌های بلند و آرایش غلیظ زنانه وارد ایستگاه شد و کنار من نشست. من خودم را کنار کشیدم و در حالی‌که از دیدن او تعجب کرده بودم متوجه شدم که او دختر نیست پسر است.

در همان لحظه خودکار و کاغذ را درآوردم و شعری را در ذم کار جوان نوشتم، چون مسیرمان یکی بود زمانی که شعر را تمام کردم پسر جوان هنوز در اتوبوس بود، به او نزدیک شدم، خودم را معرفی کردم، بعد از آن به او گفتم: پسر‌جان، شما جوان خوبی هستی، اما یک عیب داری که من این عیب شما را در قالب یک شعر زیبا و طنزگونه برای شما توضیح داده‌ام، امیدوارم که از خواندن آن راضی باشی و نظرت را به من بگویی. پسر جوان شعر را از من گرفت و پیاده شد.

چند روز بعد همان پسر به من پیامک زد و گفت: شعر زیبای شما را چندباری خواندم، اگر‌چه ابتدا مطالب آن را نوعی توهین به خود می‌دانستم، اما سر‌انجام معنی حرف شما را فهمیدم، من موهایم را کوتاه کرده‌ام و ابروهایم را باریک نخواهم‌کرد، سبیل‌هایم نیز در حال در‌آمدن است. من با دیدن این پیامک خیلی خوشحال شدم و تعدادی از کتاب‌هایم را به عنوان هدیه برای او فرستادم.


سرودن شعر‌های مذهبی 

علی‌جوریان در ادامه با اشاره به علاقه و محبت زیادی که به ائمه دارد، می‌گوید: من از همان کودکی علاقه زیادی به امام‌حسین (ع) و واقعه کربلا داشتم؛ حتی زمانی که دچار غم واندوه می‌شدم به زیارت امامزاده‌ای که در محلمان بود می‌رفتم و با خواندن روضه ائمه به‌ویژه روضه امام‌حسین (ع) آرامش پیدا می‌کردم، به همین دلیل خیلی دوست داشتم برای امام‌حسین (ع) مداحی کنم، اما، چون پول کافی نداشتم، نمی‌توانستم کتاب مداحی بخرم.

در یکی‌از شب‌های محرم هنگامی‌که برای عزاداری به‌سمت مسجد محله می‌رفتم، یک برگ کاغذ مداحی را که روی زمین افتاده بود پیدا کردم، برگه را برداشتم و چند روزی با آن تمرین کردم، سرانجام در یکی از روز‌های دهه اول محرم به مسجد محله رفتم و با‌اجازه از مداحان قدیمی خواستم که من هم مداحی‌کنم.

در پایان مداحی یکی‌از مداحان مسجد به‌طرف من آمد و بعد از تشکر از من یک کتاب مداحی را به من هدیه کرد. از همین دوران نوجوانی بود که من به مداحی رو‌آوردم و تا  چندسال قبل که هنوز آهنگ صدایم تغییر نکرده بود، در مسجد محله نوحه‌خوانی می‌کردم.

به دلیل همین علاقه به سرودن شعر‌های مذهبی به‌ویژه در‌مورد واقعه کربلا پرداختم. بیشتر شعر‌هایی را که درباره امام‌حسین (ع) و محرم سروده‌ام در کتابی به‌نام لاله‌های سرخ نینوا جمع‌آوری شده است که به دلیل نداشتن توان مالی تا کنون موفق به چاپ این کتاب نشده‌ام.


من عاشق امام‌رضا(ع) هستم

علی جوریان به‌دلیل سکونت ۲۵ ساله در مشهد و هم‌جواری با امام‌رضا (ع) علاقه خاصی نیز به امام‌رضا (ع) دارد و شعر‌های زیادی در مدح و منقبت این امام عزیز سروده است که در‌حال‌حاضر در یک کتاب جداگانه جمع‌آوری شده و منتظر چاپ آن است. اولین شعری که علی جوریان برای امام رضا (ع) سروده است، داستان جالبی دارد که با هم می‌شنویم.

او می‌گوید: یک شب در خواب دیدم که من در یک جمع خانوادگی حضور دارم و شعر‌هایی را که سروده‌ام برای آن‌ها می‌خوانم. در همین حالت بودم که ناگهان دو مرد سبز‌پوش نورانی وارد مجلس ما شدند. یکی از آن‌ها رو‌به‌من کرد و گفت: حالا که نعمت هم‌جواری با امام‌رضا (ع) را پیدا کرده‌ای، نمی‌خواهی درباره امام‌رضا (ع) شعری بگویی.

من با تعجب گفتم: من عاشق امام‌رضا (ع) هستم؛ اگر بتوانم حتما شعری در مدح ایشان خواهم گفت. در این لحظه یکی‌از آن دو نفر به من گفت: امام‌رضا (ع) خودش این درخواست را دارد، مطمئن باش که می‌توانی. بلافاصله از خواب بلند شدم و شروع کردم به نوشتن.تا هنگام صبح بیش‌از ۱۰۰ بیت نوشته بودم. صبح زود برای زیارت به حرم امام‌رضا (ع) رفتم و تازه آنجا متوجه شدم که یکی‌از آن دو سید، خود امام‌رضا (ع) بوده است، بعد از این ماجرا هر زمان که حال خوشی پیدا می‌کردم برای امام‌رضا (ع) شعر می‌گفتم.

 

شعر‌هایی با مضامین اجتماعی

علی جوریان علاوه‌بر شعر‌های مذهبی، اشعاری نیز پیرامون مسائل روز جامعه و با مضامین اجتماعی سروده است، بیشتر این سروده‌ها برگرفته از مشاهدات شخصی و خاطرات گفته‌شده توسط اهالی شهر، نزدیکان و آشنایان شاعر بوده است.
جوریان در توضیح بیشتر این مطلب می‌گوید: با‌توجه به‌گفته نیما یوشیج، پدر شعر نو، شاعر باید آینه تمام‌نمای جامعه خود باشد و شاعری که نتواند دردها، رنج‌ها و آرزو‌های جامعه خود را بیان کند، نویسنده و شاعر نیست.

من نیز بنا بر وظیفه‌ای که داشتم، به میان مردم جامعه و شهرم رفتم، پای صحبت‌های آنان نشستم و ماجرا‌های آنان را به‌زبان شعر بیان کردم. من بار‌ها و بار‌ها به  مناطق مختلف شهر می‌رفتم تا از نزدیک با مشکلاتشان آشنا شوم. من با آن‌ها زندگی کرده‌ام و می‌دانم که برخی به‌دلیل فقر اقتصادی و فرهنگی به کار‌های خلاف کشیده شده‌اند.

در این اشعاری که سروده‌ام سعی کرده‌ام که نسل جوان را نسبت‌به خطراتی که تهدیدشان می‌کند، آگاه کنم تا به‌سمت خلاف و اشتباه نروند. کتاب غروب آرزوها، راز‌های سنگ صبور، درد‌های پنهان و همسفران، حاصل این تلاش و حضور من در نواحی حاشیه شهر است.

البته این رفت‌وآمد‌ها خالی از خطر هم نبوده است. یک روز که برای بررسی وضعیت موادفروشان به یکی‌از مناطق حاشیه شهر رفته بودم، زمانی‌که من مشغول نوشتن برخی مطالب بودم، یکی از موادفروشان که فکر می‌کرد من مامور  یا جاسوس هستم با چند نفر دیگر با چاقو و چوب من را تعقیب کردند، اما خوشبختانه من توانستم سوار ماشین بشوم و از دست آن‌ها فرار کنم، در موارد متعدد دیگر نیز من با خطر و سختی‌های زیادی مواجه شدم، اما، چون رسالتم آگاه‌کردن مردم شهر و جامعه‌ام است، خطرات را پذیرفتم و این کار را انجام دادم.


مشکلات مالی و اقتصادی برای چاپ 

در پایان گفتگو، علی‌جوریان چند پاکت نایلونی را که شامل آثار چاپ‌نشده‌اش است به من نشان می‌دهد و می‌گوید: این آثار شامل هفت‌کتاب با موضوعات مذهبی، اجتماعی و... است که حاصل چندسال تلاش شبانه‌روزی من است، اما به‌دلیل نبود توان مالی برای چاپ، خاک می‌خورند؛ البته همه کتاب‌هایی که تاکنون از من چاپ شده است با هزینه شخصی وکمک برخی رفقا بوده است و در‌حال‌حاضر به‌دلیل بیماری صعب‌العلاجی که همسرم دارد، دیگر توانایی مالی برای چاپ این کتاب‌ها را ندارم.

با وجودی که من بار‌ها به سازمان‌ها و مراکز فرهنگی واجتماعی شهر و استان مراجعه کرده‌ام و از آن‌ها خواسته‌ام در چاپ این آثار من را یاری کنند، هیچ کس حمایت نکرده است. من حتی برای چاپ آثارم به رئیس‌جمهور قبلی نامه نوشتم و ایشان نیز به مسئولان آموزش‌وپرورش دستور داد که برای چاپ آثار به من کمک کنند.اما با پایان ریاست‌جمهوری آقای احمدی‌نژاد، مسئولان آموزش‌و‌پرورش به من گفتند: نظر ایشان هیچ ارزشی ندارد و ما نمی‌توانیم کاری انجام دهیم.

 من از همه سازمان‌ها و افراد خیّر و نیکوکار تقاضا می‌کنم برای حمایت و استفاده نسل جوان از این مطالب آموزنده و تربیتی، در چاپ این آثار من را یاری کنند؛ حتی اگر بتوانند با دادن یک وام کم‌بهره من را یاری کنند، حاضرم پول آن‌ها را به‌صورت وام گرفته و به مرور زمان پس بدهم.  


* این گزارش شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۳ در شماره ۱۲۸ شهرآرا محله منطقه دو چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44