کد خبر: ۸۵۱۸
۰۸ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰

محمدرضاریحانی، سازنده یک «لامبورگینی‌اِوانتادور» زرد رنگ است

چندی پیش یک «لامبورگینی‌اِوانتادور» زرد رنگ در خیابان های مشهد جولان می‌داد، این ماشین نه در ایتالیا که در کارگاهی کوچک در مشهد ساخته شد.

ایتالیا بهشت خودرو‌های سوپراسپورت است و لامبورگینی قالی سلیمان ماشین‌بازها. این خودروها-سوپراسپورت‌ها- آنقدر خاص و گران قیمت‌اند و کم تولید می‌شوند که حتی دیدنش در کشور‌های اروپایی هم برای مردم هیجان انگیز و تازه است.

حتی بعضی از مدل‌های ماشین‌های سوپراسپورت به تعداد انگشتان دست و با سفارش قبلی ساخته شده‌اند و با قیمت‌هایی که سر آدم سوت می‌کشد به فروش رفته‌اند. مالکان این خودرو‌ها با آن‌ها مانند یک اثر هنری بی‌مانند رفتار می‌کنند و برای‌شان جنبه شی‌ای کلکسیونی دارد.

از طرفی این خودرو‌ها بی‌خود لقب سوپراسپورت را یدک نمی‌کشند، آن‌ها طراحی بدنه منحصر به فرد و خاص و سیستم موتوری و فنی فوق‌العاده قوی دارند، از آخرین تکنولوژی روز بهره می‌برند، توانسته‌اند رکورد سرعت ۴۳۰ کیلومتر در ساعت را هم  بشکنند و در یک کلام، آنقدر پیشرفته و متفاوت‌اند که  می‌شود گفت یا دست آدم فضایی‌ها در کار است یا این خودرو‌ها از آینده آمده‌اند.

اما با همه این تفاسیر، چندی پیش یکی از این ماشین‌ها کمیاب در خیابان‌های مشهد جولان داد؛ یک «لامبورگینی‌اِوانتادور» زرد رنگ که چشم خیلی‌ها را خیره کرد، روی خروجی خبرگزاری‌ها و سایت‌های خبری قرار گرفت و صدا و سیما هم چند لحظه‌ای نشانش داد.

چیزی که باعث شد این ماشین اینقدر سر و صدا کند، تنها خاص بودنش نبود، این ماشین نه در ایتالیا و در بهترین و مجهزترین کارخانه‌های خودروسازی که در کارگاهی کوچک در مشهد ساخته شد، تیم سازنده‌گانش هم تقریبا تنها یک نفر بود؛ محمدرضاریحانی، مهندسی ۴۴ ساله. این مصاحبه حاصل دیدار ما با او در کارگاهش است.

- اولین باری که شنیدم یک لامبورگینی اِوانتادور در مشهد ساخته شده، موجودی را در ذهنم تصور کردم که یک قلب وحشی با قدرت ۷۰۰ اسب بخار در سینه دارد و آماده است که با کمترین اشاره پنجه پا، آسفالت خیابان‌ها را بجود و صدای موتورش -که برای ماشین‌باز‌ها از لالایی مادر هم قشنگ‌تر است- شیشه خانه‌ها را بلرزاند. تو سینه لامبورگینی که شما ساختید چه قلبی می‌تپد؟
موتور ۸ سیلندر یک بیوک که حدود ۲۰۰ اسب بخار قدرت دارد.

- آن ۵۰۰ اسب دیگر را چه کردید؟
در نمونه اصلی این ماشین از موتور ۱۲ سیلندر استفاده شده، اما در تجربه اول، چون ممکن بود موفق نشوم و نتیجه معلوم نبود، نمی‌توانستم ریسک کنم و ۶۰-۵۰ میلیون تومان هزینه موتور کنم. در تجربه اول هدف این است که اصلا کار تمام شود، بعد اگر موفق شدی، در فاز بعدی با مهندسی معکوس ایراد‌های ماشین را می‌گیری.

مثلا در همین ماشین چهارتا گیربکس هم خودم طراحی کردم که نزدیک ۱۶ میلیون تومان هزینه آن‌ها شد؛ آزمون و خطا بود دیگر. مثلا آن گیربکس (به گیربکس که کناری افتاده اشاره می‌کند) سرعتی بود و این که الان روی ماشین سوار است با تغییر اندازه دنده‌ها، تبدیل به گیربکس قدرتی شده.

چرا از بین خودرو‌های سوپر اسپرت لامبورگینی را انتخاب کردید؟ چون طراحی و ساخت چنین ماشینی با توجه به ظاهر خاصی که دارد-زوایا و انحنا‌های زیاد در بدنه- سخت‌تر از بعضی مدل‌ها به نظر می‌رسد.
همه چیز از یک اسباب‌بازی شروع شد؛ ماشین اسباب‌بازی لامبورگینی. در اصل ایده اصلی را هم پسرم داد. ماشین را که برایش خریدم گیر داد که یکی مثل این بسازیم و همین شروع کار بود.

- ابعاد و اندازه خودرو مطابق نمونه اصلی است؟
بله. اطلاعاتش را از اینترنت گرفتم.

- خودتان نمونه اصلی این ماشین را از نزدیک دیده‌اید؟
نه، به نمایشگاه خودرو چند کشور خارجی هم رفتم، چین، تایلند، دبی، ترکیه، ولی این ماشین را از نزدیک ندیدم. نه تنها من، تعداد کسانی که این ماشین را دیده‌اند خیلی کم است، چون نیست. حتی اگر در کلیپ‌ها دیده باشید وقتی یک ماشین اوانتادور در خیابان حرکت می‌کند، اروپایی‌ها هم از این ماشین عکس می‌گیرند، فوق‌العاده کم‌یاب است. آن‌هایی که این ماشین را می‌خرند هم خیلی کم سوارش می‌شوند و بیشتر حالت کلکسیونی دارد.

 

محمدرضاریحانی، سازنده یک «لامبورگینی‌اِوانتادور» زرد رنگ است

 

- بدنه از چه جنسی ساخته شده؟
ماشین‌های با سرعت بالای ۲۵۰ کیلومتر در ساعت از مواد کامپوزیت ساخته می‌شوند که در ایران به آن‌ها فایبرگلاس هم می‌گویند.

- ولی من شنیده بودم که بدنه ماشین‌های سوپر اسپرت را با فیبر کربن می‌سازند که هم خیلی سبک است و هم خیلی مقاوم.
بله، فیبر کربن هم از مواد کامپوزیت است، منتها بهترین نوع آن است و بالاترین کیفیت را دارد و قیمتش ۱۰ برابر مواد ساخت این ماشین است.

- این لامبورگینی به قول معروف چقدر آب خورد؟  
برای ساخت این ماشین یک سال و نیم زمان گذاشتم، خیلی از کار‌ها را تعطیل کردم و این کار را انجام دادم. هزینه زمانی بیشتر از هزینه پولی بود، اما مبلغی هم که برای ساخت این ماشین هزینه شد، چیزی حدود ۱۵۰ میلیون تومان بود.

این‌ها البته کار هنری است و نمی‌شود رویش قیمت گذاشت. کار ما به صورت محاسبه‌ای نیست، ما به صورت آزمون و خطا کار می‌کنیم و آنقدر بر همین اساس جلو می‌رویم تا به نتیجه برسیم. در غیر این صورت نمی‌شود، به همین خاطر هم هزینه خیلی بالایی دارد و هم خیلی وقت می‌گیرد.

- با این پولی که هزینه کردید می‌توانستید ماشین خیلی خوبی بخرید.
درست است، اما تجربه‌ای که به دست آوردم خیلی با ارزش است. حالا اصلا فرض را بر این بگیریم که این ماشین از جیب رفته و ضرر کنم، عوضش تجربه دارم و می‌دانم که می‌توانم ماشین‌هایی از این مدل بسازم.

- یعنی در فکر ادامه کار و شروع پروژه دیگری هستید؟
پروژه بعدی یک لامبورگینی «وِنِنو» است که اصلا چیز دیگری است. در دنیا ۹ تا بیشتر ساخته نشده و قیمتش چهار و نیم میلیون دلار است و تا ۸ میلیون دلار هم معامله شده است، چون نیست و کلکسیون‌دار‌ها دنبالش هستند.

- شما می‌خواهید دهمین لامبورگینی وننو را بسازید؟
بله، ساختش برای من فرقی با این یکی ندارد.

- وننو را از کی می‌خواهید شروع کنید؟
مقدمات کار آماده است، به زودی سیستم زیربندی و موتور را می‌خرم و کار شروع می‌شود. می‌خواهم ماشین بعدی را با کیفیت خیلی بالاتری بسازم. در خلیج (کشور‌های حاشیه خلیج فارس) هم تشنه این ماشین‌ها هستند.

- پس قصد فروشش را دارید؟
آره، این با آن زحمتش یکی است، اما آن قیمتش چهار برابر این است و کمیاب هم هست.

- فکر می‌کنید چقدر قیمت می‌خورد؟ تا چه مبلغی می‌توانید بفروشید؟
بستگی دارد، در مزایده معلوم می‌شود، می‌خواهیم بگذاریم برای مزایده.

- این ماشینی که ساختید هم مشتری هم داشته؟
بله، اما قیمت مناسبی نمی‌دهند. قصد دارم با همکاری موسسه خیریه محک در نمایشگاه تهران که در آبان‌ماه برگزار می‌شود به مزایده بگذارم و بفروشمش و ۳۰ درصد از پول فروش را به کودکان سرطانی اختصاص بدهم.  

- احتمالا، چون پلاک نمی‌شود تو جاده هم نمی‌توانید ببرید.‌
می‌شود مجوز موقت برای تردد گرفت، اما، چون بیمه ندارد تو جاده بردن کمی مشکل و خطرناک است. حالا به کسانی هم که بفروشیم مجوز‌ها را خودشان می‌گیرند.  

- ولی ظاهرا یک بار ماشین را آورده بودی بیرون، عکس‌ها و تصاویری از آن در اینترنت دیده شده بود.
بله، قرار بود از صدا و سیما بیایند و گزارشی تهیه کنند، منتها انتقاد وحشتناکی از صدا و سیما دارم، اگر بتوانید بنویسید.

- بفرمایید؟  
از شبکه استانی آمدند فیلمبرداری کردند و کلیپی ساختند و فرستادند تهران، وقتی کلیپ پخش شد فقط یک قسمتی را نشان دادند که ماشین دود کرد. ممکن است آشغالی چیزی سر کاربرات گیر کند، خوب طبیعی است، اتفاق پیش می‌آید.

ماشین دود هم ندارد، در آن کلیپ نمی‌دانم از کجا دود آمد و آن‌ها هم همان را نشان دادند. صدا و سیما از تمام ماشین ما که به اسم خلیج فارس نام‌گذاری‌اش کردیم و قرار است در حرکتی پیام صلحی را هم در روز جهانی صلح با آن ببریم، فقط دود ماشین را نشان داد.

- داستان پیام صلح چیست؟‌
می‌خواهیم روز سی‌ام شهریور که روز جهانی صلح است در خلیج فارس (بندرعباس) باشیم. البته از ۱۶ شهریور حرکت می‌کنیم و بعد از عبور از شهر‌های مختلف، همزمان با روز جهانی صلح، با پیام صلح در خلیج فارس خواهیم بود.

البته هیچ ارگانی تا امروز برای کمک و همکاری پا پیش نگذاشته است، از جمله استانداری خراسان رضوی. در صورتی که این خبر رسانه‌ای شده و خیلی‌ها در جریان قرار گرفته‌اند. ما قدم اول را برداشتیم، قدم بعدی را باید ادارات و سازمان‌ها و... بردارند و برای انجام شدن این کار ما را حمایت کنند.

- منظورت از حمایت، حمایت مادی است یا اینکه مثلا راهنمایی رانندگی اجازه تردد بدهد.
یکی دو تا اسپانسر که لازم داریم، حمایت از لحاظ اداری را هم مسئولان باید کمک کنند و انجام بدهند تا با همکاری هم حرکتی انجام دهیم.

- برای طراحی و ساخت دیگر ماشین‌های سوپراسپرت مطرح دنیا مثل فِراری، بوگاتی، پاگانی زوندا و ... برنامه‌ای دارید؟
اگر کسی سفارشی داشت برایش انجام می‌دهم. یعنی هر شخصی، هر ماشینی که دوست داشت؛ حتی آخرین مدل سوپراسپرت‌هایی که در دنیا رونمایی می‌شود، سفارشش را به من بدهد و من قالب آن را می‌سازم و یک نمونه هم تحویلش می‌دهم. کار‌های موتوری و شاسی را دیگر به خودش واگذار می‌کنم.  

- چرا کپی؟ چرا ماشینی را به نام خودت طراحی نکردی؟
من همین الان پنج طرح ماشین اسپرت دارم، اما آن‌ها در بازار ارزشی ندارد، چون کسی مرا نمی‌شناسد. هر طرحی که بزنم ارزش این طرح کپی را به لحاظ بازاری و مردم ندارد. هدف کسب درآمد هم هست، و آن ماشین‌ها توجیه ندارد، چون بی‌نام و نشان است و مطرح نیست، برند نیست. خود همین لامبورگینی اول تراکتور می‌ساخته، بعد که پیشرفت کرده و جا افتاده سوپراسپرت ساخته.

- از شرکت‌های خودروسازی داخلی پیشنهادی نداشتی؟ آخر مثلا بعضی از این شرکت‌ها چراغ عقب یکی از تولیداتش را عوض می‌کند و با عنوان یک مدل جدید می‌دهد توی بازار، مردم هم هیچ فرقی نمی‌بینند، اما باز مجبورند بخرند.
نه، کار امثال ما به درد آن‌ها نمی‌خورد. وقتی سیستم به صورت دولتی است، پیشرفتی در کار نیست و شرکت‌ها هم خودشان را به دردسر نمی‌اندازند تا مدل جدید و متفاوتی بسازند. وقتی هم که بخش خصوصی در میدان نباشد رقابتی نیست و خودروی خوبی تولید نمی‌شود. باید رقابت باشد تا مردم بهترین و زیباترین خودرو را با بهترین قیمت انتخاب کنند.

- چرا همین کاری که شما می‌کنید را کسی در کشور‌های دیگر که امکانات بعضی‌شان از ما خیلی هم بالاتر است انجام نمی‌دهد؟
در کشور‌های پیشرفته کسی نمی‌تواند این کار را انجام دهد، چون قانون کپی رایت دارند.

- ممکن است خیلی‌ها با دیدن این ماشین ترغیب شده باشند که چنین کاری بکنند، وارد شدن به این کار شرایط خاصی می‌طلبد؟
برای ساخت چنین ماشین‌هایی باید طراحی بلد باشی، با فایبر گلاس، سیستم‌های مکانیکی، زیربندی، جلوبندی، برق خودرو و همه کار‌های دیگر آشنا باشی.

- اینطور که شما می‌گویید کسی که بخواهد این کار را بکند باید صفر تا صد کار را بلد باشد و چنین افرادی با توجه به تخصصی شدن کار‌ها خیلی کم پیدا می‌شوند.  
بله، همین‌طور است. البته مثلا خود من هم بعضی کار‌ها را ممکن است بدهم دست کس دیگری تا انجام دهد، اما اگر آن‌ها نباشند لنگ نمی‌مانم و خودم می‌توانم همه کار‌ها را انجام دهم.

- ماکت قایقی هم توی کارگاه هست، ظاهرا قصد به آب زدن هم دارید.
بله، قرار است یک قایق تفریحی از مدل‌های روز دنیا که عکسش را روی دیوار می‌بینید (به بنر بزرگ روی دیوار اشاره می‌کند) بسازم، البته هنوز مراحل اولیه کار است و در حال ساخت ماکت هستم.  

- چطور از ماشین به قایق رسیدید؟
راستش ساخت قایق برای من خیلی راحت‌تر است و سود بالاتری دارد. شرکتی هم با برادرهایم ثبت کردیم که در زمینه ساخت قایق‌های تفریحی و ماشین‌های سوپراسپرت کار کنیم.

- خوب بحثی که در زمینه ساخت قایق‌های تفریحی و ماشین‌های سوپراسپرت خیلی مهم است، علاوه بر نما و در واقع مهمتر از آن به نوعی، بحث فنی و امنیت سرنشینان است. همین ماشینی که شما ساختید، حدود ۷۰۰ اسب بخار قدرت دارد، می‌تواند ۳۵۰ کیلومتر در ساعت برود و در عین حال ایمنی سرنشینانش هم در بالاترین سطح استاندارد است. قایق همین‌طور. قایق‌های تفریحی روز دنیا-تا جایی که عکس‌هایش را دیدیم دست کم علاوه بر ظاهر بیرونی، نمای داخلی آن‌ها نیز بسیار شیک و مجلل است، امکانات رفاهی خیلی خوب، دستگاه‌های ناوبری و رادار، سیستم تعادلی مطمئن، موتور پرقدرت و هزار یک چیز دیگر دارد.
ببینید، مثلا ایران خودرو برداشته موتور پیکان را گذاشته روی وانت، مردم هم می‌خرند. در بحث فنی هم آن‌ها موتور ۱۲ سیلندر گذاشته‌اند، ما موتور ۱۶ سیلندر هم می‌توانیم بگذاریم که از آن هم بالاتر است.

- تنها موتور نیست، موتور بخشی از سیستم فنی خودرو است، شاسی مناسب، سیستم تعلیق و ترمز‌های مطمئن، جعبه دنده پرقدرت، کمک فنر‌های استاندارد و ... را هم باید داشته باشد. الان شما موتور ۱۶ سیلندر هم که بگذارید، بدنه این ماشین تحمل سرعت ۳۵۰ کیلومتر در ساعت را دارد؟  
مقاومت بدنه بالاست، البته نیازی نیست به آن سرعت برسد، در همان که ۳۵۰ کیلومتر راه می‌رود هم کسی غیر از راننده‌های حرفه‌ای با آن سرعت نمی‌روند.  

- بله، ممکن است با حداکثر سرعت نروند، ولی منظور من ایمنی خودرو است.
نه، آن استانداردی که دقیقا بخواهد ۳۵۰ کیلومتر برود را ندارد. اما در حدی هست که بتواند ۲۰۰ کیلومتر را برود.  

- در قایق چطور؟ به فکر نکات ایمنی آن هم بوده‌اید؟
قایق هم پیش از این که موتور رویش نصب شود به آب می‌اندازیم و تست می‌کنیم، اگر عیب  و ایرادی داشت برطرفش می‌کنیم و بعد از نصب موتور مجددا تست می‌کنیم.

- برای ساخت این قایق سفارش گرفته‌اید؟
قایق را می‌خواهیم به تعداد بالا تولید کنیم.

- کلا ماشین‌باز بودید یا انگیزه‌ای که پسرتان داد باعث شد سراغ ساخت ماشین بروید؟
ماشین‌باز بودم، بیشتر از حد هم بودم، وگرنه به این ماشین‌ها نمی‌شود دست بزنی اصلا. دست به فرمان هم بدک نیست و گاهی پیست هم می‌روم.

 

محمدرضاریحانی، سازنده یک «لامبورگینی‌اِوانتادور» زرد رنگ است

 

- عشق ماشین از کجا آمد؟
از همان اول، از بچه‌گی با مقوا و کاغذ ماشین می‌ساختم. پدرم نظامی بود و ما در یک روستا زندگی می‌کردیم، یادم هست کنار رودخانه با گل تراکتور درست می‌کردم، می‌گذاشتم خشک می‌شد و بعد برش می‌داشتم می‌بردم خانه.

بعد این علاقه همین‌طور ادامه پیدا کرد تا چند سال پیش که کارگاه کوچک دوچرخه‌سازی راه انداختم و ۴۰-۵۰ نفر کارگر هم داشتم و هفت هشت مدل دوچرخه هم خودم طراحی کردم و ساختم، حتی اعلام کرده بودیم هر کس هر دوچرخه‌ای با هر طرحی بخواهد برایش می‌سازیم، طرح‌های سفارشی هم قبول می‌کردیم.

اما وقتی جنس‌های چینی به بازار آمد ما ورشکست شدیم و جمع کردیم -این هم از ایراد واردات جنس خارجی است، خیلی از شرکت‌ها در شهرک صنعتی به همین خاطر ورشکست شده‌اند و می‌شوند- شروع کار به صورت جدی هم با دوچرخه بود.

ما در یک روستا زندگی می‌کردیم، یادم هست کنار رودخانه با گل تراکتور درست می‌کردم

- پس علاوه بر عشق ماشین بودن طراحی هم می‌کردی.
بله، یادم هست طراحی را هم از همان دوران کودکی انجام می‌دادم و ماشین می‌کشیدم و کم‌کم که هم بزرگتر شدم و هم واردتر، ماشین‌ها را به صوت سه بعدی طراحی می‌کردم، بعضی از آن طرح‌ها را هنوز در انباری خانه دارم.  

- الان چه ماشینی زیرپای خودتان است؟
۲۰۶.

- رانندگی را از کی شروع کردی؟
از چهارم پنجم دبستان ماشین پدرم که یک لندرور پنج در بود را گاهی برمی‌داشتم و قاچاقی سوار می‌شدم. چون پدرم نظامی بود و با جیپ هم می‌آمد و می‌رفت، عاشق این ماشین شدم و گفتم وقتی بزرگ شدم اولین ماشینی که می‌خرم جیپ است و همین‌کار را هم کردم، البته بعد تغییرات زیادی روی ماشین دادم، داشبوردش را عوض کردم، گاردبندی کردم و ماشین دیگری شد اصلا.

- از رشته‌های ماشین‌سواری به کدام بیشتر علاقه‌داری؟
عاشق «آفرود» م، لذت خاصی دارد.

- مسابقه یا پیست هم می‌روی؟
الان فرصت ندارم، از صبح که میام تا ۱۱-۱۲ شب در کارگاهم.

- به نظر می‌رسد با توجه به نوع کار که خلاقیت و ایده‌های جدید در آن است، تنوع دارد و از همه مهم‌تر به کارتان علاقه‌مندید، آنقدر‌ها خسته کننده نباشد.
همین‌طور است. این کار‌ها تنوع دارد، جدید است و تکرار ندارد، به همین خاطر خستگی ندارد.


* این گزارش پنج شنبه، ۲۲ مرداد ۹۴ در شماره ۱۵۸ شهرآرامحله منطقه ۱۱ چاپ شده است

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44