هنرش از معدود یادگاریهای باقی مانده از عصر صفوی است که امروز کمتر به چشم آشنا میآید. چنانکه وقتی نام سوزن دوزی به میان میآید ناخودآگاه ذهن سمت سوزن دوزیهای بلوچی و زنان ظریف کار خطه سیستان و بلوچستان میرود.
حال آنکه «سوزن دوزی مینیاتوری» که یادگار دوران پرشکوه هنر ایرانی است، امروز در آستانه فراموشی قرار گرفته و تنها فردی که چراغ این هنر را در ایران زنده نگاه داشته، پیرمردی بود که چراغ خانه اش سوسو میزد.
نام «محمود پسران قصابان» امروز پای آثار هنری چشم نوازی ثبت شده که دور دنیا را گشته و زینت بخش نمایشگاهها و موزههای داخلی و خارجی بی شماری بوده، اما خودش از کنج اتاق و خانه دورتر نرفت. او نیم قرن از عمرش را صرف سوزن دوزی کرد و سرانجام در ۲۷ بهمنماه ۱۴۰۱ دار فانی را وداع گفت.
این گفتوگو بهمنماه ۹۸ از استاد پیشکسوت مرحوم قصابان انجام شد و در صفحه گردشگری روزنامه شهرآرا به چاپ رسید که اکنون در سایت مشهدچهره بار دیگر بازنشر میشود. روحش شاد.
زندگی اش بی شباهت به تابلوهایش نیست. نمایی زیبا دارد که هر تماشاگری را به تحسین وامی دارد، اما به محض اینکه روی تابلو را برگردانی، انبوه گرههایی را میبینی که نشانگر سختیهای راه رسیدن به این تصویر زیباست. نقش زندگی محمود قصابان نیز همچون نمای پشت تابلوهایش پر از گره بود. دستان پینه بسته و قرمز رنگش هم به روشنی نشان دهنده سختیهای فراوانی است که او در طول زندگی متحمل شده است.
از دور این گونه مینماید که سوزن را در پارچه دو لایه تترونِ چهارهزار فرو میبرد و نقش میزند، اما در واقع معاش او و خانواده چهارنفره شان به سر سوزنی گره خورده که هنری را بر بومی، ماندگار میکند. او در آستانه هفتادوپنج سالگی و با بیش از نیم قرن سابقه کار، آن هم کاری که در جهان بی نظیر است، هنوز سقفی بالای سر ندارد.
هرآنچه که تا کنون سوزن زده، نان شده برای تأمین معاش خانواده. چنانکه قدم در خانه اش که بگذارید جز یک نمونه که زیر دست دارد، چیز بیشتری روی در و دیوار خانه نصیبتان نمیشود، حال آنکه معمولا خانه هنرمندان پر است از آثار هنری شان.
او تنها بازمانده هنر اصیل سوزن دوزی مینیاتوری ایران است که گرچه ارزش کارهایش از چند صد میلیون فراتر میرود، خود روزگار چندان خوشی ندارد. در این سن و سال، ادامه این مسیر برای «محمود پسران قصابان» دشوار است، اما چارهای نیست، میگوید: «تحمل بلند کردن بوم برایم دشوار شده، اما ناگزیرم. منبع درآمد خانواده مان از همین تابلو است.» (اشاره میکند به تنها تابلویی که در دست انجام دارد.)
«من با رنگ نمیتوانم اثر را این گونه با ظرافت در بیاورم، اما ببینید این آقای قصابان با نخ چه کرده است. ایشان از من هنرمندتر است. من به کسی که چنین اثری را خلق کرده سجده میکنم.» این سخن را استاد محمود فرشچیان هنگام مشاهده آثاری، چون «عصر عاشورا» و «ضامن آهو» که محمود قصابان سوزن دوزی کرده و در موزه آستان قدس رضوی به نمایش گذاشته، به زبان رانده است.
این نشان از ظرافت هنر فردی دارد که حتی استاد فرشچیان نیز او را میستاید، اما جز این تعریف و تمجیدها چیز بیشتری نصیب محمود قصابان نشده است. او حتی تا کنون استاد فرشچیان را هم از نزدیک ندیده، تنها این سخن با واسطه برایش نقل شده است.
استاد فرشچیان گفتند من به کسی که چنین اثری را خلق کرده سجده میکنم
محمود پسران قصابان سال ۱۳۲۴ در قوچان متولد میشود. هشت ساله است که خانواده چمدان میبندند و هجرت میکنند به پایتخت و همان «تهران» هم، مادر و پدر را از او میگیرد تا یک تنه خود را در مواجهه با زندگی و سختی هایش ببیند: «در آن شهر همسایهای داشتیم که کارش سوزن دوزی بود. الفبای کار را، او به من آموخت. بعدها کلاس نقاشی و رنگ آمیزی را زیر نظر استاد محمد تجویدی گذراندم و هنر مینیاتور را از او آموختم، بعد از آن به سوزن دوزی مینیاتوری علاقهمند شدم و دوره پیشرفته آن را استاد فراهانی به من آموخت.»
از وضعیت کاری استادش که میپرسیم میگوید: «تابلوهای استادم طرف داران زیادی داشت، کافی بود تا پارک سرکوچه برود و همه تابلوهایش را گردشگران اروپایی با قیمت خوب خریداری کنند. خاطرم هست برخی از مسافران خارجی تنها با هدف خریداری تابلوهای استادم مسافتهای طولانی را میپیمودند و به ایران میآمدند. آن اشتیاق، مرا هم شیفته هنر سوزن دوزی مینیاتوری کرد.»
در شرح هنرش چنین بیان میکند: «سوزن دوزی مینیاتوری یک هنر منحصر به فرد است. در سبک کار من که در اصطلاح به «سبک صفوی» مشهور است، هنرمند دیگری باقی نمانده است. آنهایی که تابلوهای مرا دیده اند، میدانند که ظرافت این هنر چقدر زیباست و چطور تفکیک یک اثر سوزن دوزی را از نقاشی، دشوار میکند» به واقع هم همین طور است گاه تشخیص اینکه یک اثر نقاشی است یا سوزن دوزی تا زمانی که به تابلو نزدیک نشدی و رد نخها را دنبال نکردی غیرممکن است.
با فوت پدر و مادر، خواهر و خانواده او تنها همدم محمود قصابان میشوند، به ویژه اینکه همسرخواهرش هم رفیق صمیمی اوست. اما متأسفانه یک تصادف وحشتناک دو پای داماد خانواده را میگیرد و همین امر محمود را تنها حامی خانواده خواهرش میکند. در آن روزها (حدود ۲۵ سال پیش) او برای تأمین معاش خانواده خواهرش هرکاری را قبول میکند. حتی وقتی کاری که به او ۶۰۰ هزار تومان پیشنهاد میشود و بعدها متوجه میشود همان کار ۸۰ میلیون تومان ارزش گذاری شده چندان به دل نمیگیرد، زیرا هدف او گذران زندگی بوده است.
روزگار به همین منوال سپری میشود و او سفارشهایی را میپذیرد که تنها رقم ناچیزی به او پرداخت میشود و اصل آثار به دلیل قرار گرفتن در روزگار جنگ و کم بودن تعداد گردشگران اروپایی و به روایتی متقاضی در داخل کشور، زیر اپل مانتوهای زنانه به خارج از کشور قاچاق میشده و پول کمی دست قصابان را میگیرد.
این اوضاع تا زمانی که شوهر خواهرش بتواند چوب زیر بغل بزند و با پیدا کردن شغلی به عنوان نگهبان ساختمان زندگی همسر و ۴ فرزندش را بچرخاند ادامه مییابد. بعد از آن خواهر برای محمود چهل وشش ساله هم دستی بالا میزند و دختری از دیار مشهد به همسری برمی گزیند.
قصه «محمود پسران قصابان»، به همین جا ختم نمیشود، خودش تعریف میکند: «۲۶ سال پیش بود که مجموعه آستان قدس برای اولین بار اثری از من خریداری کرد. بعد از آن به صورت قراردادی در مرکز آفرینشهای هنری این مجموعه مشغول به کار شدم. آن سالها امید داشتم که شاید در آستان قدس، بیمه شوم و برای آینده و روزهای سخت کهن سالی، آسوده خیال باشم، اما نشد که نشد. چند صباحی حاج آقای فرزانه، یکی از مدیران آن دستگاه برایم بیمه رد کرد، اما متأسفانه روزی که من برای پیگیری درمان یکی از فرزندانم در بیمارستان بودم، خبر دادند یک پیکان زیر تریلی رفته است و یک خانواده فوت شده اند، آن خانواده کسی نبود جز خانواده فرزانه.
با درگذشت او، دوباره همه چیز به شکل قبل بازگشت و من دیگر دستم به جایی بند نبود.» در تمام این سالها زندگی قصابان با دریافت سفارشهایی از طرف آستان قدس میگذرد، «طرح را آنها سفارش میدهند نخ را هم آنان تأمین میکنند و من در نهایت تابلو را به ایشان تحویل میدهم.»
تابلویی که اکنون زیر دست دارد در قطع ۱۰۰ در ۷۰ سانتی متر است، دوخت این تابلو نیازمند حدود ۶ ساعت کار مداوم هر روزه، در طول یک سال است و رقم قراردادی که اکنون برای این تابلو بسته شده، ۱۲ میلیون تومان است. یعنی هر ماه به طور میانگین یک میلیون تومان. این را بگذارید کنار رقم اجاره هشتصد هزار تومانی و تأمین معاش یک خانواده چهار نفری، با یک فرزند مبتلا به تالاسمی، او میگوید: «۲۰ میلیون از پول رهن خانه را تولیت آستان قدس رضوی محبت کرده و پذیرفته است. حدود ۵ میلیون تومان هم خودم روی آن گذاشتم. اما با توجه به رقم اجاره و خرج زندگی، کفاف نمیدهد.»
به گفته این هنرمند، برای تولید هر تابلو از ۴ تا ۱۲ ماه زمان نیاز است. البته آن روزها که جوانتر بوده است و دستانش قوت بیشتری داشته اند تابلوها هم سریعتر تمام میشده اند. «اکنون تابلوهای ۴۰ در ۶۰ و ۵۰ در ۷۰ سانتی متر حدود ۶ الی ۷ ماه زمان میبرد. البته با توجه به اینکه دیگر توان گذشته را ندارم احتمالا این آخرین تابلویی خواهد بود که با اندازه بزرگ قبول کرده ام و بعد از این باید تابلوهای کوچکتر کار کنم.»
به طور متوسط در هر کدام از تابلوهایش ۵۰۰ کلاف نخ به کار میرود. این موضوع علاوه بر اینکه نشان دهنده نیاز به سرمایه دست کم چهار میلیون تومانی برای تأمین نخ و شروع کار یک تابلوست، بیانگر ظرافت بسیار زیاد تابلوهای او نیز هست.
میگوید: «در تابلوهای سوزن دوزی مینیاتوری حتما باید با نخ ابریشم کار کرد که هر کلاف کوچک ۶۰۰۰ تومان میشود و هر تابلو دست کم ۵۰۰ کلاف نیاز دارد. زیرا اول باید رنگهای روشن را کار کرد و بعد کم کم رنگهای تیره دوخت، گاهی یک جا آن قدر رنگ خورده تا رسیده به مشکی که صورت را نشان دهد.
در نقاشی با قلم میتوان به راحتی دو رنگ را نشان داد، اما با نخ باید ۲۰ رنگ کار کنی تا به رنگ دلخواه برسی.» انبوه گرههای خورده شده پشت تابلوهایش، بی هیچ حرفی تأیید کننده صحبت هایش است.
۵۰ سالی میشود که زندگی قصابان به سوزن گره خورده است. خودش میگوید: «یک دستم معلولیت دارد، اما ناگزیر برای لقمه نانی، با همان هم که شده سوزن میزنم. ۵۰ سالی میشود که من و این هنر به هم گره خورده ایم. در کشورهای خارجی، بیشتر از ایران من و آثارم را میشناسند، ولی تعجب میکنم چه شد که این هنر گران بها در ایران قدر دانسته نشد بلکه گرهی از احوال ما گشوده شود.»
بر روی هنر نمیتوان قیمت گذاشت، اما کارهای او خیلی بیشتر از چندمیلیون تومان دستمزدی که دریافت میکند، در ایران و آن سوی مرزها ارزش گذاری میشود و به فروش میرسد. با این حال بیشترین دستمزدی که او تا کنون برای یک سال وقت و انرژی اش دریافت کرده از ۱۵ میلیون تومان فراتر نمیرود، حال آنکه تابلوهایش ۲۵ سال پیش ۸۰ میلیون تومان ارزش گذاری میشد.
قصابان صاحب ۳ فرزند بوده است، پسرش چندی پیش بر اثر ناراحتی قلبی فوت میکند. حالا او و همسرش با دو دختر جوانشان که یکی از آنها هم مبتلا به تالاسمی است در خانهای استیجاری زندگی میکنند که از پس هزینه کرایه آن برنمی آید.
با اینکه دختر بزرگش یکی از بهترین شاگردان اوست میگوید: «دوست نداشتم این هنر را به فرزندانم آموزش دهم. رنجهای زیادی بابت این هنر متحمل شدم، اما نتیجه اش برای من غربت و بی مهری بود. دلم نمیخواهد آنها هم این مسیر دشوار را از نو طی کنند و به همین نتیجه برسند. با این حال دختر بزرگم استعداد بسیار خوبی در این هنر دارد و حال که ادامه کار برای من دشوار است او کمک حال من است.»
حرف هایمان تمامی ندارد، جایی، اما مکث میکند، نفس عمیقی میکشد و میگوید: «با وجود همه سختیهایی که از سر گذرانده ام، اما شاکرم که سالها در خانه امام رضا (ع) خدمت کرده ام.» اکنون چند اثر از او در موزه آستان قدس رضوی به نمایش گذاشته شده، دو تابلویش در خانه ملک است و چندین اثر هم به خارج از کشور رفته و در نمایشگاههای کشورهای مختلف چون: قطر، پاکستان، بنگلادش، ترکمنستان، عمان و... به نمایش درآمده است.
قصابان از کودکی همواره درگیر تأمین معاش و گذران موقت زندگی بوده است، به همین دلیل هیچ گاه وقت آن را نداشته تا با فراغ بال طرحی را به میل و سلیقه خود کار کند و بعد از سر فرصت نمایشگاهی بگذارد یا به دنبال مشتری بگردد.
اما حالا «حسین زاده» فردی خیر است که قصد دارد این موقعیت را برای او فراهم کند. چند سال پیش او مبلغی از آستان قدس طلب داشته است. وقتی متوجه میشود آستان قدس کارهای قصابان را به حراج گذاشته است، به ازای مبلغ طلبش ۸ تابلوی او را خریداری میکند و حالا قصد دارد با نیت کمک به او و تأمین سقفی برای زندگی اش این آثار را به فروش بگذارد.
حسین زاده میگوید: «کارهای سوزن دوزی استاد قصابان تکرارناشدنی است و با توجه به زمان بسیار زیادی که برای دوختن یک اثر صرف میشود، قیمت گذاری آن بسیار سخت است، با این حال در نمایشگاههای خارجی آثار به دلار قیمت گذاری میشود و بعید میدانم در داخل کشور کسی بتواند آن را بخرد، مگر اینکه حراجیهایی مانند حراجیهای تهران که گاه آثار نقاشی در آن میلیاردی به فروش میرسد.
فروردین امسال آثار استاد قصابان را در نمایشگاهی در عمان به فروش گذاشتم، اما از آنجایی که وزارتخانه میراث فرهنگی همکاری نکرد و مترجمی برای بازاریابی در اختیار ما نگذاشت، بیشتر بازدیدکنندگان به خیال اینکه این آثار کار ماشین است به سادگی از کنار آن گذشتند. وزارتخانه این بار قول داده است برای شرکت در نمایشگاه اروپا، حمایت کند.»
۳۰ بهمن که میراث فرهنگی مراسم نکوداشتی برای این هنرمند عالیقدر تدارک دید تابلوها در «موزه خراسان بزرگ» به نمایش گذاشته شد.