
سال ۹۴ بود که کتابخانه محله خاتمالانبیا (ص) افتتاح شد؛ کتابخانه استانداردی که بههمت بدری محتاجخراسانی و به یاد پسر مرحومش، دکتر رهبر لطیفیان در این محله راهاندازی شده است. رهبر لطیفیان، همان پزشکی است که نهتنها اهالی محله خاتمالانبیا (ص)، که بسیاری از ساکنان بولوار توس، خاطرههای فراوانی از او در زمان حیاتش و به هنگام طبابتش دارند.
این کتابخانه که در بولوار آزادی ۱۰۱، ابتدای خیابان شهیدثنایی و در طبقه سوم مسجد حضرت فاطمهالزهرا (س) قرار دارد، با مساحت ۱۲۵ مترمربع، به بیشاز ۲۰ صندلی و چند ده قفسه کتاب تجهیز شده است.
بهانه شکلگرفتن این محیط فرهنگی، دغدغههای مادری بوده که چند سال پیش، فرزندش را ناگهان از دست میدهد و چندی پیش، با نیت ادامهدار شدن کارهای خیر فرزندش، کتابخانهای را در محله خاتمالانبیا (ص) راهاندازی میکند تا بهصورت رایگان به علاقهمندان، خدمات ارائه دهد.
درست سوم آذر سال ۹۴ و همزمان با سالگرد فوت دکتر لطیفیان، خانم خراسانی با همکاری دکتر علیاکبر منیریپور و حجتالاسلام محمدی، امامجماعت مسجد حضرت فاطمهالزهرا (س) موفق شد این کتابخانه را افتتاح کند؛ کتابخانهای که از سالها قبل، مطالبه مردمی بود.
افتتاح این کتابخانه در ادامه کارهای خیر مرحوم دکتر لطیفیان انجام گرفته است؛ او که در کمتر از یک سال بعداز فارغالتحصیل شدنش، نخستین مطب خود را در حاشیه شهر راهانداخته و بعداز مدت کوتاهی از افتتاح مطبش با کمک و همکاری دکتر منیریپور، اولین درمانگاه شبانهروزی را در بولوار توس در سال ۱۳۷۸ به بهرهبرداری رسانده است.
بدری محتاج خراسانی، معلم بازنشسته شهرمان، «رهبر» را نخستین فرزندش معرفی میکند که در سال ۱۳۴۵ به دنیا آمده و سال ۱۳۷۲ نیز بهعنوان پزشک عمومی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شده است. وقتی قرار است از پسرش صحبت کند، بهمرور خاطرات سالهایی میپردازد که فرزندش تازه لباس پزشکی را بر تن میکرده؛ «زمانی که درسش تمام شد، در مرکز شهر زندگی میکردیم.
باوجوداین یک روز آمد و گفت مادر میخواهم اولین مطبم را در یکی از منطقههای محروم مشهد راه بیندازم؛ چون مردم آنجا مجبورند برای معالجه، مسافت زیادی را تا مرکز شهر بیایند. مدتی نگذشت که مجوز مطبش در محدوده نوده داده شد و از سال ۱۳۷۳ تا زمانی که فوت کرد، در همین محدوده و به عشق خدمترسانی به محرومان طبابت کرد؛ حتی باوجود اینکه فرصت و موقعیت جابهجایی مطبش به بهترین جای شهر را داشت.
یادم میآید خودش میگفت ما، در من تنها دکتر نوده هستم و اگر به فکر این بیماران نباشم، چهکسی میتواند دستشان را بگیرد. او خیلی از بیماران نیازمند را بدون دریافت ویزیت درمان میکرد و بنا به گفته بعضی از دوستانش، گاهی حتی هزینههای دارویی آنها را نیز میپرداخت.»
افتتاح این کتابخانه در ادامه کارهای خیر دکتر لطیفیان انجام گرفت؛ او نخستین مطب خود را در حاشیه شهر راهانداخت
رهبر لطیفیان، بعداز چندسال طبابت در نوده، با همفکری و همکاریهای دکتر منیریپور از دوستان دوران تحصیلش، به فکر راهاندازی درمانگاه شبانهروزی در محدوده کمبرخوردار بولوار توس میافتد؛ چراکه آن زمان، در این محدوده هیچ درمانگاهی وجود نداشته است.
آنها در سال ۷۸، بعداز اجاره ساختمانی در سهطبقه با متراژ کلی ۱۶۰۰ مترمربع، درمانگاه را بهصورت شبانهروزی در سه نوبت، در خیابان توس۶۲ افتتاح میکنند؛ درمانگاهی که نخستین درمانگاه شبانهروزی آن محدوده بوده است. «فدک» نام انتخابی آنان برای درمانگاه بود که برگرفته از نام زمینهای اهدایی پیامبر (ص) به دخترش حضرت فاطمه (س) است.
دکتر لطیفیان بههمراهی دکتر منیریپور در درمانگاه فدک نیز مطابق روال کاریشان در مطب، بیماران نیازمند را با کمترین هزینهها درمان میکردند. حالا بعد از فوت دکتر لطیفیان، هنوز این بیماران به درمانگاه مراجعه میکنند و سالگرد او نیز در همین محل برگزار میشود.
خراسانی میگوید: «پسرم رهبر، همیشه در کارهای خیر پیشقدم بود و بههمین دلیل، مورد اعتماد بیمارانش. زمانیکه آذر۸۸، ناگهان بعداز خواندن نماز صبح، براثر سکته قلبی فوت کرد، ۴۳سال داشت و صاحب یک دختر بود. با فوتش، نهتنها ما بلکه بیمارانش نیز داغدار شدند؛ داغی که هنوز هم فراموش نشده است. چند وقت پیش، وقتی بر سر مزارش در حرم رفتم، دیدم چند خانم آنجا نشسته و درحال خواندن فاتحه هستند. وقتی نسبتشان را با پسرم پرسیدم، گفتند ما از بیماران مطبش بودیم و کارهای خیرش را هیچوقت فراموش نمیکنیم.»
مادر دکتر لطیفیان میگوید: «رهبر چندوقت پیشاز فوتش، تقاضای کشیک افتخاریِ حرم را داده بود و دقیقا یک روز بعداز فوتش، از حرم تماس گرفتند که لباس کشیکش آماده تحویل است تا خدمتش را آغاز کند.»
مادر مرحوم لطیفیان، با ناباوری از کارهای خیر پسرش صحبت میکند؛ چون بعداز فوت او تازه پی به بسیاری از این کارها برده؛ «از کارهای خیرخواهانه پسرم اطلاع نداشتم و بعداز فوتش بود که متوجه آنها شدم. به همین خاطر بود که تصمیم گرفتم برای زندهنگهداشتن یاد او و در ادامه اقدامات خیرخواهانهاش، به پیشنهاد دکتر منیریپور، کتابخانه را راهاندازی کنم.»
خراسانی میگوید: «ماجرای افتتاح کتابخانه به این صورت است که آقای محمدی، امامجماعت مسجد حضرت فاطمهالزهرا (س) از دکتر منیریپور درخواست میکند که خیّری را برای راهاندازی کتابخانه در طبقه سوم این مسجد پیدا کند و ازآنجاکه دکتر منیریپور از قصد من برای زنده نگهداشتن یاد فرزندم باخبر بود، با من تماس گرفت و گفت اگر موافق هستید، طبقه سوم مسجد را که فاصله چندانی هم تا درمانگاه ندارد، تبدیل به کتابخانه کنیم.
من با اینکه پیشنهادهایی از همکاران فرهنگیام داشتم تا در مدارس آنها کتابخانه احداثکنم، مکان مسجد را خیلی مناسبتر دیدم و از سال گذشته بعداز تکمیل ساختمان مسجد، تجهیز آن را شروع کردم.»
«وقتی ساختمان کتابخانه کامل شد، بههمراه خانم متقی که بهعنوان کتابدار انتخابش کردیم، به چندین کتابخانه سرزدیم تا تجهیزات آنجا را از نزدیک ببینیم و نیازسنجی انجام دهیم. بعداز آن هم، بهترین وسایل را برای کتابخانه خریدم و حتی از کتابخانه شخصی همسر مرحومم، محمدعلی که فرهنگی بازنشسته بود، ۴۰۰ عنوان کتاب را به این محل هدیه کردم که با کتابهای اهدایی خود مسجد و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تعداد نسخهها به ۳۵۰۰ جلد رسید. آنجا را در سالگرد رهبر افتتاح کردیم و خدماترسانی آن نیز رایگان است و حق عضویت هم ندارد.»
خراسانی با گفتن این جملات ادامه میدهد: «ما آماده پذیرش کتابهای اهدایی مردم هستیم. درحالحاضر سه دبیرستان در این محدوده، اعلام آمادگی کردهاند که ۲ هزار جلد کتاب اهدا کنند و درقبالش، ما دانشآموزان آنان را عضو کنیم.»
خراسانی که این کتابخانه را با هزینههای شخصیاش راهاندازی کرده، دو روز در هفته را به این مکان میآید و دوست دارد این فضا، بهعنوان باقیاتالصالحاتی برای پسرش، همیشه پابرجا باشد؛ کار خیری که در به سرانجامرسیدن آن، نقش دکتر منیریپور و حجتالاسلام محمدی را مهم میخواند و از آنان تشکر و قدردانی میکند.
سابقه دوستی دکتر علیاکبر منیریپور با مرحوم رهبر لطیفیان، به دوران قبل از طبابتشان برمیگردد. بهخاطر این رفاقت دیرینه بوده که بعداز فارغالتحصیلی از دانشگاه، تصمیم میگیرند کنار یکدیگر و در حد توان خود، دست محرومان را گرفته و در حوزه درمانی به آنان کمک کنند.
دکتر منیریپور درباره گذشته کاریاش با مرحوم لطیفیان میگوید: «ما آشنایی قبلی با محدوده نوده و توس داشتیم و وقتی که تصمیم گرفتیم درمانگاهی در این محدوده احداث کنیم، از آرامگاه فردوسی تا میدان شهدا هیچ درمانگاه شبانهروزی نبود و بیماران مجبور بودند برای درمان بیماریشان به مرکز شهر بروند.
بعداز اینکه ما نیازسنجی را انجام دادیم، تصمیم گرفتیم درمانگاهی به نام فدک را در توس ۶۲ با حدود ۲۵ نیرو راهاندازی کنیم. بعد از افتتاح آن، چون محدوده توس امکانات چندانی نداشت و برای رفتوآمد به آن، وسیله نقلیه نبود، در گرفتن نیرو مشکل پیدا کردیم و مجبور شدیم در همان ابتدای کار به برخی از آنان، چندبرابر معمول، حقوق بدهیم تا حاضر به همکاری شوند.»
منیریپور بهعنوان مدیرعامل و لطیفیان بهعنوان مدیر فنی کار خود را در درمانگاهی که دو بخش پزشکی و دندانپزشکی داشته، شروع میکنند و با مراجعان زیادی مواجه میشوند؛ «حتی شبهایی پیش میآمد که برای لنگ نماندن کار مردم، خودمان تا صبح، شیفت میماندیم. بهخاطر وضع نامناسب مالی مردم، از همانگذشته تا همین امروز، با تخفیفاتی که گاهی به ۵۰ درصد هم میرسد، درمان را انجام میدهیم.»
به گفته منیریپور، مرحوم لطیفیان، به همه بیماران و بهویژه آنان که نیازمندتر بودهاند، توجه خاصی داشته؛ «یک روز شخصی از اهالی توس را به من معرفی کرد و گفت: حتما او را در درمانگاه بهکار بگیر؛ حتی اگر شده، بیکار روی یک صندلی بنشیند تا خاک نگیرد.
من برای استخدام آن مرد، کمی تعلل کردم و دکتر بعد از مدتی آمد و گفت این بیمار، زن و پنج بچه دارد. وضعیت کلیه و ریههایش هم مناسب نیست، باید حتما از محلی بیمه شود و، چون بندهخدا جایی ندارد، ما باید از درمانگاه بیمهاش کنیم. همینطور هم شد و آن آقا از همین محل بازنشسته شد و درحالحاضر درکنار خانوادهاش زندگی میکند.»
* این گزارش چهارشنبه، ۷ بهمن ۹۴ در شماره ۱۸۲ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.