
آرام است و متین؛ ساکت و سربهزیر. آنقدر که حتی زمان تمرین شاگردانش به صورتشان نگاه نمیکند که از نتوانستنهایشان شرمنده نباشند و دوباره تلاش کنند.
زهرا صمدی، بانوی ۳۰ ساله محله شیرودی که با اراده بعد از ازدواج با داشتن ۲ فرزند ورزشهای رزمی را بهطور حرفهای ادامه داده است و امروز بهعنوان تنها بانوی کماندو محله ما در باشگاههای مختلف مشغول تدریس و مربیگری فنون رزمی به بانوان است. بانوانی که همچون خودش از سد مشکلات زیادی گذشتهاند و با نگاههای ضعیف و منفی باز هم به راه خود با اراده ادامه میدهند.
این بانوی کماندو دارای مدرک مربیگری تکواندو و هاپکیدو ksb است. همچنین دارای مقامهایی، چون قهرمانی لیگهای سال ۹۵ و ۹۶ با دو مدال طلا، مدال نقره استانی در سال ۹۶ و مقام سوم مسابقات بین باشگاهی با مدال برنز در سال ۹۶ است. با او درباره موفقیتهایش گفتگو میکنیم.
از بچگی به ورزشهای رزمی علاقه داشتم. سبک شیتوریو شیتوکای کاراته کار میکردم؛ سبکی که در آن توجه خاصی به نیرو و سرعت ورود آن و مرکز ثقل نیرو میشود. مشوقم خدابیامرز مادرم بود. سوم راهنمایی بودم که این سبک را شروع کردم، اما با فوت پدر و مادر دیگر نتوانستم ادامه دهم. سوم راهنمایی بودم که پدرم فوت کرد و ۳ سال بعد هم مادرم بهخاطر وابستگیای که به پدرم داشت فوت کرد. روزگار سختی در نبود آنها داشتم.
۱۹ ساله بودم که ازدواج کردم. خانواده همسرم از همسایههای مادربزرگم بودند. خدا را شکر شرایط من را خیلی خوب درک میکردند و ازدواج خوبی داشتم. بعد از مدتی که همسرم متوجه شد به ورزشهای رزمی علاقه دارم با وجود تمام نگاههای منفی که به حضور خانمها در رشتههای رزمی بود زمینه را فراهم کرد به کلاسهای کاراته فرهنگسرای غدیر بروم. باوجود اینکه فکر نمیکردم بتوانم تا مرحله مربیگری و مسابقات بیایم، اما همسرم پشتم ایستاد و حمایتم کرد.
۲ سال و نیم در فرهنگسرا کلاس رفتم، اما بعد از آن مربیام از آنجا رفت و، چون مسیرم دور شد دیگر کاراته را ادامه ندادم و همانجا رشته تکواندو را ادامه دادم. استادم خانم شارعی بودند که هرچه الان دارم، مدیون ایشان هستم. خیلی با من کار کردند. باوجود اینکه کمربند زرد ۳ ماه زمان میبرد، اما من توانستم با کمکهای ایشان یک ماهه کمربند زرد بگیرم. استادم عالی بودند. البته هنوز هم تکواندو پیش ایشان کار میکنم.
حدود ۲ سال پیش یکی از آشنایان شیرازیمان به من زنگ زد که کمربند شما چیست؟ گفتم قرمز. گفت یک سبک جدید به نام کماندو آمده است و بیا مربیگریاش را بگیر. کلاسها تهران برگزار میشد و آن موقع من یک دختر دوساله داشتم که البته اکنون چهار ساله است و یک پسر نهساله.
همسرم را راضی کردم به این کلاسها بروم. دوره ۲ روزه بود. تینا، دخترم را هم با خودم برده بودم و بهعنوان نماینده کماندو استان در این دوره شرکت کردم. دخترم آنقدر همهجا همراهم بوده که خودش الان یک پا کماندو شده و همه فنها را یاد گرفته است. حتی جالب است اینکه «تینا» حریف تمرینی من هم هست و، چون خیلی از تمرینها را باید در خانه و از روی کتاب یا سیدی انجام بدهم با این حریف خیالی کار میکنم.
بعد ۴-۵ ماه مدرک مربیگریام آمد و ۲ سال برای نمایندگی کماندو کار کردم. دوتا باشگاه کلاس دارم؛ یکی سمت مهریز است و یکی سمت چهارراه شیرودی. الان در کنار تکواندو، مربیگری هاپکیدو در رشته ksb را هم قبول کردهام و حدود یک ماه است این رشته را هم مربیگری میکنم.
البته همه اینها بهخاطر حمایتها و کمکهای استادم و همراهیهای همسرم بوده است. از بین شاگردانم خانمهای زیادی مقامهای استانی و کشوری کسب کردهاند و تعداد زیادی هم برای داوری و مربیگری هاپکیدو شرکت کردهاند. از شاگردان خودم الان ۳ نفر دان یک دارند و ۸ نفر هم مربیگری و داوری انجام میدهند.
علاقه خانمها در این منطقه به ورزشهای رزمی خیلی زیاد است؛ آن هم بهخاطر اینکه بتوانند در مواقع بروز حادثه از خودشان دفاع کنند. خیلیها هم به خاطر همین لباس من میآیند. چند وقت پیش یکی از شاگردانم میگفت روز اول عاشق لباست شدم و برای همین ادامه دادم.
من خودم دان ۲ دارم و برنامهام این است که تا دان ۱۰ بروم. بیشتر رشتههای رزمی، کار با سلاحهایی مانند شمشیر، خنجر، لانچیکو و تونفا را آموزش میدهند که از کمربند مشکی به بعد است. من خودم باوجود اینکه تمام این فنون را میدانم ولی هیچوقت پیش نیامده که درگیری داشته باشم.
فقط یکبار در یک حادثه رانندگی چند نفر سر برادرم ریخته بودند که با یک مشت دعوا را خاتمه دادم. در کنار رعایت اخلاق حرفهای و ورزشی من از اینکه یک وقت بخواهند فیلمم را بگیرند و در شبکههای مجازی منتشر کنند هم هراس دارم.
به هرحال هرکسی یکسری حریمهای خصوصی دارد. من به خواستههای خانوادهام احترام میگذارم و تابهحال پیش نیامده است بخواهم خانوادهام را بهخاطر ورزش نادیده بگیرم. ساعت کلاسهایم را طوری برنامهریزی میکنم که به کارهای بچهها و خانه برسم. از همسرم تشکر ویژه دارم که همچنان پشتم ایستاده است.
جالب است که باوجود این همه علاقهای که به ورزش دارم هیچ کدام از اعضای خانوادهام اهل ورزش نیستند. من ۴ برادر و یک خواهر دارم که هیچکدام از آنها سمت ورزش نیامدهاند و البته موفقیتهای من نیز برایشان جالب و باورنکردنی بوده است.
راستش خودم هم اولی که شروع کردم سرسری به این رشته نگاه میکردم ولی با شرکت در مسابقات و کسب مقام و مربیگری همه چیز جدی شد و الان اینقدر که به ادامه این رشته علاقه دارم به کار دیگری علاقه ندارم و حتی بعد از دیپلم سمت دانشگاه و ادامه تحصیل نرفتم تا بتوانم ورزشم را ادامه دهم.
وقتی از تهران بعد دوره مربیگری کماندویی برگشتم هم به من پیشنهاد دادند برای حفاظت فرودگاه شرکت کنم و آنجا مشغول به کار شوم ولی آنزمان بهقدری درگیر مسابقات بودم که وقت نکردم دنبال اینکار بروم، اما بدم نمیآید جایی به این شکل مشغول شوم. البته همسرم، چون در شغل دامداری هستند و سمت طرق فعالیت میکنند، نیازی به درآمد اینکار نداریم ولی خودم علاقهمند به انجام کارهایی در زمینه تخصصم هستم.
درست است این رشته هزینه دارد ولی هزینههای آن خیلی زیاد نیست و تنها در ابتدای کار مقداری خرج دارد و اگر ادامه داده شود میتوان با مربیگری کسب درآمد داشت. البته من تازهکار هستم و درآمد زیادی ندارم و آنهایی که قدیمیتر هستند و استادان من از درآمدش راضی هستند.
پیشنهاد میکنم از نونهالی وارد این رشته شوند و چه با هدف مالی و چه با هدف کسب مقام و قهرمانی به آن ادامه دهند. البته در این رشته ورزشی، سن و سال خیلی اهمیت ندارد و همه گروههای سنی فعالیت میکنند. من الان از ۷ تا ۳۷ سال شاگرد دارم. ورزش بسیار انرژیبخش است و مادرانی که ورزش میکنند با انرژی بیشتر و بهتری به خانه، همسر و فرزاندشان رسیدگی میکنند.
در رشتههای ورزشی و رزمی آسیبدیدگی اجتنابناپذیر است، اما خدا را شکر تابهحال من آسیب جدی ندیدهام و فقط یکبار در تکواندو پایم پیچ خورد که آن موقع تا مسابقات هم چند ماهی مانده بود و استادم اصرار داشت تمرین نکنم، اما من با همان پا که درمان شده بود ولی آسیبدیدگی داشت تمرینها را ادامه دادم و خودم را به مسابقات رساندم. وقتی علاقه وجود داشته باشد آدم با همه سختیها پای خواستههایش میایستد.
* این گزارش دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷ درشماره ۳۲۵ شهرآرامحله منطقه ۶ چاپ شده است.