پیرزن، گوشه چادرش را به دندان گرفته است و پشت در نیمهباز خیریه، اینپا و آن پا میکند. برای رفتن مردد است. ازبین صحبتهایش با یکی دیگر از مراجعان، میفهمم که سالهاست مرد و نانآور خانهاش فوت کرده است و در حسینیهای، سرایداری میکند و اینکه جوانی دارد که بیمار است و خرجومخارج سنگین بیماری پسر، روزگار را بر او سخت کرده است.
می گوید: «قبل آمدن از صاحب اصلی خانه، خواستم کاری کند تا آبرویم جلوی دروهمسایه نرود. امیدم به این است که اگر اینجا قبولم کنند، بهبرکت لقمهای که از این خانه به سر سفرهام میرود، پسر جوانم شفا پیدا کند و نانآور خانهام شود.»
۴۸ سال پیش یکی از همسایگان امامرضا (ع) پایهگذار خیریه محبانالحسین(ع) بود. آیتالله سیدعباس صدرحسینی را میگویم؛ مفّسر قرآن و مدرس حوزه علمیه؛ البته در این راه، دیگرانی، چون حاجمحمود پاکروان، حاج سیدرضا طباطبایی، حاجمحمود خرمینیا، حاجرضا کمالی، حاج محمداسماعیل عندلیب، حاجآقا رحیمی و... درکنار آیتا... صدر بودند که اگرچه خیلی از آنها سالهاست به رحمت خدا رفتهاند، نام و یادشان در خاطرهها باقی است و اثر کار خیری که در راه آن قدم نهادند، هنوز برجاست.
آنچه در ادامه آمده است، چکیدهای از گفتگویی سهساعته با خیران امروز خیریه محبانالحسین (ع) است که با اصرار ما، تن به گفتگو دادند.
حسین سالار؛ مدیرعامل:
نزدیک ۳۰ سال است که در این مسیر گام برمیدارم و یکی از افتخارات بزرگ امروزم، تلاش در راه رفع نیاز نیازمندان است. معتقدم خدمت به خلق و گرفتن دست نیازمندان واقعا توفیق میخواهد. حدود یکسالونیم است که بهعنوان مدیرعامل در این موسسه افتخار خدمت دارم. اینجا نه ملیت، مهم است نه دین.
نه سنوسال مهم است، نه جنسیت. هر انسان نیازمندی که به در این خانه بیاید، دست خالی برنمیگردد. تمام تلاش خدمتگزاران در خانهای که نام حسین (ع) زینت بخش آن است، باز کردن گرهی از مشکل همنوعانشان است و امیدواریم که هر سال از تعداد همنوعانِ نیازمندمان کاسته شود؛ به این ترتیب که با فراهم آوردن زمینهای برای اشتغال افراد خانواده نیازمندان، شرایط بهگونهای شود که دیگر نیازی به کمکهای این موسسه نداشته باشند.
بعد از پر شدن فرم اولیه، تحقیقات محلی، کاملا نامحسوس انجام خواهد شد. این موضوع و حفظ حرمت و کرامت نیازمندان برای ما خیلی مهم است. هستند در میان همنوعان نیازمند ما کسانی که یکشبه زندگیشان ۱۸۰ درجه تغییر کرده است؛ مثلا کسی هست که برای خودش در بازار و اجتماع، اعتباری داشته است و اکنون بهسبب ورشکستگی، برای تامین ضروریات زندگیاش در تنگناست.
باید در کمک به این افراد با حساسیت بیشتری وارد شد تا خداینکرده غرور و عزتنفسشان خدشهدار نشود. در حال حاضر ۱۳۰ خانواده را تحتپوشش قرار دادهایم. کمکهای ما بهصورت ماهیانه است و شامل ۱۱ قلم مایحتاج اولیه زندگی شامل گوشت، برنج، حبوبات، روغن، قند، چای و... میشود. سبدهای غذایی ما برای همه اعضای تحتپوشش یکسان نیست، بلکه با توجه به تعداد اعضای خانواده هر فرد، میزان اقلام موجود در سبد موادغذایی افزایش مییابد.
موسسه محبانالحسین (ع) در چهار منطقه بالاخیابان، پایینخیابان، جوادیه و رسالت، خدماتدهی میکند؛ البته وقتی میگویم منطقه بالاخیابان، منظور ما بالاخیابانی نیست که تقریبا همه مشهدیها با آن آشنا هستند، بلکه ما در این منطقه، نیازمندانی داریم که در منزلآباد نزدیکی فردوسی ساکنند.
پنجشنبههای هر ماه سبدهای غذایی از روی نوبت تعیینشده به در خانه خانوارهای تحتپوشش میرود. اگر کسی بههر دلیلی نخواهد خودروی ما که آرم خیریه روی آن است، به در خانه اش برود، میتواند در تاریخی که برایش مشخص میکنیم، شخصا برای تحویل سبد موادغذایی به موسسه بیاید.
در روزهای پایانی هر سال، جلسهای با حضور اعضای هیئتامنای موسسه برگزار میشود تا برای مبلغ عیدی که قرار است به هر خانواده تحتپوشش تعلق بگیرد، تصمیمگیری شود.
علاوهبر این هر سال نزدیک عید، حواله یک دست پارچه کتوشلواری را برای مردها و آقاپسرها و حواله یک قواره چادر را برای خانمها و دخترخانمهایی که تحتپوشش ما هستند، تهیه میکنیم؛ البته خودمان واقفیم که این مقدار رقم درخوری نیست، اما در حد بضاعتمان سعی میکنیم نیاز همنوعانمان را برطرف کنیم تا آنها هم مثل بقیه با دلی خوش به استقبال سال نو بروند.
پنجشنبههای هر هفته در آشپزخانه موسسه، غذای گرمی تهیه میشود و بین نیازمندان توزیع میگردد. این برنامه سالهاست که اجرا میشود. تقریبا همه کسانی که با این موسسه و فعالیتهایش آشنایی دارند، از برنامه پنجشنبههای ما آگاه هستند. در ماه رمضان، همهروزه غذای گرم داریم و رأس ساعتی که از قبل اعلام میشود، همنوعان نیازمند برای تهیه غذا به اینجا میآیند.
تامین هزینههای آموزشی و درمانی دانشآموزان و دانشجویان خانوارهای تحتپوشش، از دیگر فعالیتهای خیریه محبانالحسین (ع) است. خوشبختانه بهبرکت نام امامحسین (ع) تا الان نشده است که برای اجابت خواسته عزیزی با مشکل برخورد کنیم. بسما... را گفتهایم و با توکل به خدا کارها پیش رفته است؛ بهعنوانمثال باوجودیکه تهیه جهیزیه در برنامه ما نیست، دوستانی داریم که با اطلاع از فعالیتهای این موسسه تا میگوییم این تعداد جنس برای جهیزیه میخواهیم، برایمان میفرستند یا در حوزه زندانیان دیه، دوستانی پیدا میشوند که یاریگر ما باشند تا نام این موسسه بهبرکت نام سیدالشهدا (ع)، پرآوازه شود.
یکی از ماههای پربرکت ما مسلمانان، ماه ذیالحجه است که عید قربان نیز در همین ماه واقع شده است. در این ماه چند گوسفند به اینجا آورده میشود که گوشتهایش همینجا تقسیمبندی و بعد به در خانه افراد تحتپوشش فرستاده میشود. در پایان ماه رمضان هم تمام مبالغی که بابت فطریه به صندوقهای ما ریخته میشود، جمعآوری و ذخیره میشود.
در طول سال هر روز تعدادی نان تهیه میگردد و بهصورت بستههای سه تایی دراختیار نیازمندانی گذاشته میشود که به این خانه مراجعه میکنند. معمولا تا پایان سال، این نانها برکت میکند و برنامه توزیع نان را داریم.
درواقع در موسسه خیریه «محبانالحسین (ع)» نه نام مهم است، نه نشان. در اینجا سرهنگ بازنشسته، کارمند عالیرتبه استانداری، بازنشسته وزرات بازرگانی و... آمدهاند فقط به نیت خدمت به خلق. بهدور از تمام منیتها و پُست و مقامهای دنیوی. آنها فقط برای رضای خدا و خدمت به خاندان ائمهاطهار (ع)، به اینجا آمدهاند و همه یک هدف دارند؛ «خدمت به همنوع.»
غلامرضا محمدپور؛ مدیر داخلی خیریه محبانالحسین (ع):
حدود ۱۱ سال است که در این موسسه خدمت میکنم و بازنشسته وزارت بازرگانی هستم. در مدتی که رئیس بخش توزیع اداره قندوشکر مشهد بودم، آیتا... صدر برای تهیه قند و شکر موردنیاز موسسه و مراسمی که در طول سال برگزار میکردند، با من در ارتباط بودند و زیاد به کارخانه میآمدند. بعد از اتمام دوره سیساله خدمت، ایشان که البته نسبت فامیلی هم با ما داشتند، از من خواستند که مدیریت داخلی محبانالحسین (ع) را برعهده بگیرم.
کار کردن در اینجا عشق میخواهد. اینکه هر صبح به امید گشودن گرهی از کار بندهای از بندگان خدا از خانه بیرون بیایی، نعمت بزرگی است که خدا نصیبم کرده است. تنها بخش تلخ داستان، دیدن همنوعانی است که دست روزگار، آنها را شرمنده زن و فرزند کرده است.
یکی از آرزوهای بزرگ من، این است که هیچکسی محتاج خلق نباشد و تن سالم و روزی حلال، سهم همه انسانها باشد، اما باید بدانیم که همه اینها امتحان الهی است. آن کسی که دارد، باید از این امتحان سربلند بیرون بیاید و دست بخشنده داشته باشد و آن کسی که ندارد، باید صبوری کند و شاکر خدا باشد تا از خزانه غیب، دستهای یاریگر، گرهگشای کار فروبستهاش باشند.
چندسالی است که افتخار خدمت و حضور در این خیریه را دارم. قبل از اینکه به اینجا بیایم، با خیریه دیگری همکاری میکردم که البته هنوز هم ارتباطم با آنجا قطع نشده است. این را هم بگویم که افتخار پوشیدن لباس خادمی امامرضا (ع) هم قسمتم شده است.
ازطریق یکی از دوستان کشیک حرم با فعالیتهای این موسسه آشنا شدم و تصمیم گرفتم در اینجا هم خدمتی انجام دهم. در زمان خدمت در استانداری همیشه نیتم این بود که بعد از بازنشستگی بهسراغ فعالیتهایی بروم که بار معنوی بیشتری برایم داشته باشد. خوشبختانه خدا خواست و امروز اینجا بودن و خدمت به همنوعان، جزو بهترین لحظات عمرم است.
وظیفه من در اینجا تهیه اقلام موردنیاز برای سبدهایی است که قرار است ماهانه به درِ خانه نیازمندان فرستاده شود. همچنین تهیه اقلام و مواد لازم برای تهیه غذای گرم پنجشنبهها. درکل کارهای اجرایی این موسسه برعهده من است. من همهروزه از ۸ صبح هستم تا یک بعدازظهر، بهجز پنجشنبهها که از ساعت ۳ برای آماده کردن غذا به اینجا میآییم و ساعت ۹ غذای گرم را توزیع میکنیم.
هفتادساله هستم و ساکن نوده. حدود نُه سال است که با خیریه محبانالحسین (ع) همکاری میکنم. قبلا در باغی کارگر بودم. یک روز آشنایی آمد به باغ و گفت: «خیریهای است که به انباردار نیاز دارد. فکر میکنم تو آدم مناسبی برای این کار باشی.» من هم از خدا خواستم که هم کار کنم و هم آخرعمری توشهای برای آخرتم بردارم.
البته داشتن سن زیاد، توان کارهای سنگین را از من گرفته بود و ازطرفی خرجومخارج زندگی خیلی سنگین بود. الحمدا... از وقتی آمدهام به اینجا، اوضاعم خیلی خوب شده؛ هم کار میکنم و هم با دیدن کسانی که اوضاعی بهمراتب سختتر دارند، دلم آرام میگیرد و خدا را شکر میکنم.
از ساعت ۷ صبح به اینجا میآیم و تا یک بعدازظهر هستم. تمام اقلام سبدها را که قرار است آخر هفته توزیع شود، مرتب و طبق فهرست آماده میکنم. هر چندوقت یکبار هم موجودی انبار را اعلام میکنم تا کمبودها خریداری شود.
بیست و هشت سال قبل شرایط زندگیام خیلی سخت بود. همسرم به بیماری صرع دچار شده بود و چند بچه قد و نیم قد داشتم. از طریق آشنایی به این خیریه معرفی شدم. بعد از یکی دو ماه حاجآقا صدر از من خواستند برای کمک به حاجیه خانم در مراسم روضه به منزل ایشان بروم. بعدها هم برای کارهای اینجا به خیریه آمدم و ماندگار شدم.
این ۲۸ سال کار در اینجا از عمرم حساب نشده و واقعا اینجا بودن و کار در اینجا خستگیناپذیر است. من همیشه با خودم فکر میکنم چه کار خیری انجام دادهام که مرهون این لطف خدا و خاندان ائمه (ع) قرار گرفتهام.
چون اگر در دیگ خدمت به دیگران و گرفتن دست همنوع، نخودی هم بیندازی، از خدا پنهان نمیماند و عین سعادت است. هر روز صبح از ساعت چهار بیدار میشوم و ساعت پنجو نیم راهی خیریه میشوم تا قبل از آمدن بقیه، قُلقُل سماورم به راه و حیاط آب و جارو شده باشد. مهمترین برکت کار در اینجا، تن سالمی است که خدا نصیبم کرده و با سن بالا هنوز افتاده و دردمند نشدهام.
یکی از دوستان که از اعضای هیئتامنای موسسه هستند، با من تماس گرفتند و ماجرای نیازمندی را گفتند که از شنیدنش خیلی متاثر شدم. ایشان از خانمی گفتند که بههمراه چند فرزندش در منزلی استیجاری زندگی میکرد و صاحبخانه بهدلیل اجارههای پرداختنشده، برایش حکم تخلیه خانه را گرفته بود. برف سنگینی شروع به بارش کرده بود.
بههمراه خانمم به راه افتادیم به طرف انتهای گلشهر. آدرس، دقیق نبود. فقط همین را بگویم که حدود چهار ساعت در کوچهپسکوچهها پرسوجو کردیم تا بالاخره خانه مدنظر را پیدا کردیم. واقعا شرایط اسفناکی بود. با دیدن آن وضعیت، دیگر نیاز به صحبت و تحقیق نبود. قرار شد تدبیری برای جابهجایی آن خانواده بیندیشیم. همان شب تلفنی با یکی از دوستان صحبت کردم. ایشان هم ازطریق آشنایی که داشتند، خانهای در همان محدوده برای آن خانواده هماهنگ کردند.
فردا صبح حدود ساعت ۱۰ که به محله گلشهر رفتیم تا بگوییم میتواند برای جابهجایی وسایلش را جمع کند، دیدیم صاحبخانه زودتر زحمتش را کشیده و تمام اسباب و وسایلش را وسط کوچه ریخته است. دیدن اشک شوق آن زن وقتی خبر خانهدار شدنش را شنید، برای یک عمر ما بس بود تا دامان این خاندان را رها نکنیم.
* این گزارش پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۵ در شماره ۲۲۷ شهرآار محله منطقه ثامن چاپ شده است.