
مهدی چراغ، پهلوان پیشکسوت محله فردوسی است
در کشتی علاوهبر تقویت قوای جسمانی بر تقویت قوای روحی و صفات اخلاقی نیز تاکید زیادی شده است، تاآنجاکه پهلوانان نامداری، چون پوریای، ولی و جهانپهلوان غلامرضا تختی، شهرت و آوازه خود را وامدار پیروی از همین صفات انسانی و اخلاقی هستند تا کاپهای قهرمانی.
همه ما داستان پهلوان پوریای، ولی را شنیدهایم. او به زمین خورد تا ثابت کند مرام و مسلک پهلوانی والاتر از قهرمانی و مدالآوری است. «مهدی چراغ»، پهلوان و کشتیگیر پیشکسوتِ اهل محله فردوسی، نیز با پیروی از مرام و مسلک امامعلی (ع)، هیچگاه فریب هیاهوی قهرمانی را نخورد و مرام پهلوانی را فدای قهرمانی نکرد.
او درحالیکه سابقه چند دوره قهرمانی کشتیباچوخه استان و قهرمانی و نایبقهرمانی جودوی کشور (نیروهای مسلح) را دارد، از کاپ قهرمانی اخلاق، بهعنوان یکی از جوایز مهم دوران فعالیت حرفهای خود یاد میکند.
مهدی چراغ وقتی احساس میکند برخی پهلواننماها بهدنبال سوءاستفاده از اعتبار و شهرت ورزش پهلوانی هستند، کشتی را کنار گذاشته و مشغول کار کشاورزی میشود. دستهای پینهبسته او گواه این مدعاست. یکم مرداد، روز بزرگداشت فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانهای، فرصت گفتگو با این کشتیگیر پیشکسوت توسی را فراهم کرد.
پدربزرگم، رسم کشتی ۱۳ فروردین را در توس باب کرد
سال ۱۳۴۹ در محله فردوسی بهدنیا آمدم. از زمانی که یادم میآید، کشتی گرفتن و حرف زدن درباره کشتی، موضوع مهم خانواده ما بوده است. پدربزرگم، «محمد چراغ»، معروف به «محمد سردار» در این کار پیشگام بوده است.
او اولین کسی است که برگزاری کشتیباچوخه در روز ۱۳ فروردین هرسال را در توس باب کرد و برای مدت ۳۰ سال مدیریت و داوری بازیها را برعهده داشت. پیرمردهایی که شاهد مراسم گود کشتی ۱۳ فروردین آن سال بودند، میگویند: «روز ۱۳ فروردین، جمعیت زیادی از روستاهای اطراف و شهر مشهد برای زیارت آرامگاه فردوسی آمده بودند.
پدربزرگت از این فرصت استفاده کرد و با چوبی، دایره بزرگی روی زمین کشید و از مردم خواست که بیرون دایره بایستند و کشتیگیران را تشویق کنند. بعد از آن هم چند نفر از جوانان، کشتی گرفتن را شروع کردند.» طرح برگزاری مسابقات کشتیباچوخه در روز ۱۳ فروردین هرسال با همین اقدام ساده آغاز شد.
پدربزرگم به مدت ۳۰ سال مدیریت و داوری گود ۱۳ فروردین را برعهده داشت. او از دوستان صمیمی پهلوان حاجغلامرضای قشنگ بود که با همکاری وی، گود کشتی فردوسی را راهاندازی کرد. آنها تلاش زیادی برای احیا و حفظ کشتیباچوخه در توس و مشهد کردند که دعوت از جهانپهلوان تختی، یکی از این اقدامات بود. در عکسهای بهیادگارمانده از این مراسم، پدربزرگم در کنار پهلوان غلامرضای قشنگ و جهانپهلوان تختی ایستاده است.
پدرم، دلیل اصلی علاقهمندی من به کشتی بود
بعد از فوت پدربزرگم، پدرم «حیدر چراغ» ساماندهی و رسیدگی به گود کشتی فردوسی را برعهده گرفت. پدرم کشتیگیر خوبی بود، اما بیشتر در سطح مسابقات محلی و منطقهای کشتی میگرفت و بهدلیل مشغله کاری، فرصت کشتی گرفتن حرفهای را نداشت، با این وجود عشق و علاقه او به کشتی، بیشترین نقش را در علاقهمندی من به این رشته ورزشی ایفا کرد. روزهای برگزاری گود کشتی، پدرم همه کارهایش را تعطیل میکرد، دستم را میگرفت و با هر وسیلهای که ممکن بود، به گود کشتی (میلکاریز) میبرد. هنگام مسابقات، پدرم با اشاره دست، فوتوفن بهکاررفته توسط دو کشتیگیر را به من توضیح میداد و در زمانهای بیکاری، نقش حریف تمرینی را برایم بازی میکرد.
دو سال تمام تمرین کردم. در این مدت پدرم اجازه نمیداد که با کسی کشتی بگیرم. با فنون کشتی که آشنا شدم، با اجازه پدرم با بچههای همسنوسال خودم در کنار گود، کشتی میگرفتم. بعد از گذشت چند هفته یکی از داوران گود کشتی که حرکاتم را زیرنظر گرفته بود، به پدرم گفت: «پسرت استعداد خوبی برای کشتی گرفتن دارد. تربیتش کنی، در آینده کشتیگیر خوبی خواهد شد.» پدرم که از شنیدن این حرف خیلی خوشحال شده بود، اسمم را در کلاسهای کشتی (سالن مهران) نوشت. چهاردهساله بودم که در اولین مسابقه رسمی کشتیباچوخه که مسئولان پایگاههای بسیج (جاده قدیم) برگزار کرده بودند، شرکت کردم و رتبه اول مسابقات را بهدست آوردم.
پدربزرگم اولین کسی است که برگزاری کشتیباچوخه در روز ۱۳ فروردین هرسال را در توس باب کرد
اولین درس پهلوانی در گود کشتی
بعد از بهدست آوردن مقام اول کشتی باچوخه مسابقات بسیج منطقه، جرئت و جسارت پیدا کردم که در گود کشتی باچوخه مشهد شرکت کنم. در آن سالها معروفترین گود کشتی باچوخه مشهد، گود کشتی میلکاریز بود. روزهای جمعه جمعیتی چندهزارنفری برای تماشای مسابقات کشتی به این گود میآمدند.
من با دیدن آن همه جمعیت، کمی ترسیده بودم. داور مسابقه با بلندگوی دستی من را معرفی کرد. از آن طرف میدان، نوجوانی همسنوسال خودم بهعنوان حریف وارد گود شد. با تشویق تماشاگران فهمیدم که او اسمورسمی دارد و مثل من تازهکار نیست. با سوت داور، کشتی را شروع کردیم.
حریفم که ترس و نگرانی را در چشمانم دیده بود، فشار زیادی آورد تا من را در همان لحظات اول به زمین بزند و کار را تمام کند، اما موفق نشد. بعد از چند دقیقه خسته شده و دیگر نیرویی برایش نمانده بود، بنابراین من در یک لحظه طلایی او را بلند کرده و به زمین زدم. همه ساکت بودند. وقتی داور دست من را بهعنوان برنده مسابقه بالا برد، طرفداران حریف اعتراض کردند و خواستار برگزاری مجدد کشتی شدند.
در این لحظه حریفم نزدیک شد. دستم را بالا برد و به طرفدارانش گفت: «او برنده است. هرکسی که من را دوست دارد، باید او را تشویق کند.» صدای تشویق تماشاچیان به آسمان رفت. از مرام پهلوانی این پسر نوجوان خوشم آمده بود. به این ترتیب اولین روز کشتی گرفتنم در گود کشتی، با برنده شدنم به پایان رسید.
وسوسه استفاده از دوپینگ و صحبتهای مربی
تجربه اول حضورم در گود کشتیباچوخه خیلی جذاب بود. گود کشتی هرهفته جمعهها برگزار میشد و من برای رفتن به آنجا لحظهشماری میکردم. در طول هفته تمرینهای سخت و طاقتفرسایی انجام میدادم تا برای روز کشتی آماده باشم. هر شب به باشگاه میرفتم و با انجام سه ساعت تمرین سخت و قدرتی، خودم را آماده میکردم.
هر زمان هم که فرصتی پیش میآمد، به کوهپیمایی میرفتم. هر روز صبح مسیر چندکیلومتری دور روستا را میدویدم. با ابتکار خودم بهوسیله سیمان، میله و چند قوطی حلبی، چند وزنه و دمبل ساخته بودم و هر روز ساعتی را در خانه تمرین میکردم.
فشار این تمرینهای ورزشی بهحدی بود که بعد از مدتی بهجای قویتر شدن، دچار ضعف جسمانی و کسالت شدید شدم و دیگر حوصله و قدرت شرکت در گود کشتی را نداشتم. این موضوع باعث نگرانیام شده بود. بعد از تاخیری چندروزه، برای تمرین به باشگاه رفتم.
نوجوانی شانزدههفدهساله که هیکل خیلی ورزیده و درشتی داشت، مشغول تمرین کردن بود. سر صحبت را با او باز کردم و از او خواستم که راز این هیکل ورزیده و قوی را برایم بگوید. آن سالها داروهای انرژیزا و دوپینگی بهتازگی وارد بازار شده بود و ورزشکاران معدودی از این مواد نیروزا استفاده میکردند.
در صحبت با او متوجه شدم که این نوجوان نیز از همین مواد نیروزای دوپینگی استفاده کرده است. صحبتمان که به پایان رسید، شیشهای از مواد نیروزا را به من نشان داد و گفت: «اگر دوست داشته باشی، برایت تهیه میکنم.» حرفهای پسر نوجوان وسوسهام کرد. مردد بودم که از این مواد انرژیزا استفاده کنم یا نه.
شب بعد از این ماجرا برای تمرین کشتی به باشگاه ورزشی رفتم. مربی از بچهها خواست که ساکت بنشینند و به حرفهای او گوش کنند. بهصورت اتفاقی حرفهای آن روز مربی درباره مواد نیروزا و خطرهای بهداشتی آن، چون مشکلات قلبی، پوستی و روحی این مواد برای بدن بود.
در آخر نیز رو به ما کرد و گفت: «یک کشتیگیر باید مرام پهلوانی داشته باشد و نباید از تقلب و نیرنگ برای رسیدن به قهرمانی استفاده کند.» سخنان مربی که تمام شد، خدا را شکر کردم و دیگر حتی به مصرف مواد نیروزا فکر هم نکردم، فقط بیشتروبیشتر تمرین و تلاش کردم.
کسب مقام اول کشتیباچوخه استان
تا قبل از اعزام به خدمت سربازی، در بیشتر میادین ورزشی کشتیباچوخه استان حضوری فعال و دائمی داشتم و در این مدت چند مقام قهرمانی، دومی و سومیکشتیباچوخه مشهد، چناران، قوچان و دیگر شهرهای خراسان را کسب کردم. در آن سالها مسابقات کشتیباچوخه در سطح کشور برگزار نمیشد و بالاترین رتبه آن، مقام اول استانی بود که در بیشتر مسابقات من بهعنوان نماینده وزن ۹۰ کیلوگرم حضور داشتم و با استفاده از فن «چپگارد»، حریفانم را به زمین میزدم، چنانکه برای مدت چندسال مقام اول یا دوم متعلق به من بود و تنها مسابقهای که رتبه و مقامی در آن بهدست نیاوردم، مسابقات کشتیباچوخه شهرستان اسفراین بود.
در این مسابقات، کشتیگیران اسفراینی آمادگی جسمی خوبی داشتند و بیشترین مقامها را آن خود کردند. یکی از حریفهایم در این دوره از مسابقات که وصف کشتیهایم را شنیده بود، متوسل به نیرنگ و فریب شد و بعد از دست دادن و یقهبهیقه شدن با من گفت: «پهلوان، من مریض هستم؛ هوایم را داشته باش و به زمینم نزن.»
من هم دلم به حالش سوخت و گفتم: «باشد، خاطرت جمع.» یکی دو دقیقه اول را سعی کردم کشتی را کنترل کنم و بدون اجرای فنی، آن را به پایان برسانم، اما چنددقیقهای که گذشت، احساس کردم حریفم بهدنبال اجرای فن و به زمین زدن من است. از این کارش خیلی ناراحت شدم و با اجرای فن چپگارد، او را محکم به زمین زدم.
کسب رتبه اول جودوی کشوری
سال ۱۳۷۰ به خدمت سربازی رفتم. با توجه به سوابق ورزشی و مدارکی که داشتم، به عضویت تیم جودوی نیروی انتظامی مشهد درآمدم و تمرینهای سختی را برای آمادهسازی و حضور در مسابقات کشوری جودو زیرنظر آقایان مشایخی و گلمکانی، مربیان نیروی انتظامی، شروع کردم.
بعد از چند ماه تمرین مداوم، برای شرکت در مسابقات کشوری جودوی نیروهای مسلح، راهی تهران شدم. مسابقات در باشگاه پاس تهران برگزار شد. تیم ما از لحاظ آمادگیجسمانی در موقعیت خوبی قرار داشت. رقیب اصلی ما در این مسابقات، تیم تهران بود.
با شروع مسابقات چند حریف را در وزن ۹۰ کیلوگرم شکست دادم و در مرحله نیمهنهایی با شکست دادن حریف تهرانی خودم، رتبه دوم کشوری جودوی نیروهای مسلح را بهدست آوردم. این بهترین مقامی بود که تا آن زمان کسب کرده بودم. سال بعد نیز مسابقات کشوری جودوی نیروهای مسلح، در تهران برگزار شد که در آن دوره، موفق به کسب مقام نخست این مسابقات شدم. با اتمام سربازی، کشتیباچوخه را بهصورت حرفهای ادامه دادم.
کشتی با عزیز نظری
بهترین خاطره دوران کشتیگیریام مربوط به زمانی میشود که با پهلوان پیشکسوت، عزیز نظری، کشتی گرفتم. عزیز نظری از کشتیگیران بنام و دارنده مدال جهانی و بینالمللی کشتی و از دوستان پهلوان غلامرضا تختی و سوختهسرایی بود.
همزمان با مسابقاتِ جام احمد وفادار که در سالن ورزشی شهیدبهشتی برگزار شد، پهلوان پیشکسوت عزیز نظری نیز بهعنوان میهمان ویژه در مراسم حضور داشت. بعد از انجام چند مسابقه، او اعلام کرد که دوست دارد برای آخرینبار با یکی از کشتیگیران جوان کشتی بگیرد.
کشتی گرفتن با پهلوانی که زمانی با پهلوان تختی و سوختهسرایی رفیق بوده و با آنها کشتی گرفته است، آرزوی همه بود. پهلواننظری گفت که خودش حریف مدنظر را انتخاب میکند. بعد از چند دقیقه مسئول مسابقات، اسم من را اعلام کرد. با خوشحالی وارد گود شدم و کشتی را شروع کردیم. چنددقیقهای با هم گلاویز بودیم و در پایان، کشتی با نتیجه مساوی به پایان رسید.
کشاورزی را ترجیح میدهم
در دورانی که کشتی میگرفتم، تاجاییکه توانستم، به ارزشهای پهلوانی احترام گذاشتم و حتی آنجا که حقم را زیر پا گذاشتند، به فکر جنجال و انتقام نبودم؛ به همین دلیل در مسابقات جام کشتی احمد وفادار، موفق به دریافت کاپ اخلاق پهلوانی، از دست خود مرحوم پهلوان احمد وفادار شدم.
مرام و مسلک پهلوانی، میراثی است که از حضرت علی (ع) بهجا مانده است. پهلوان باید در همهحال پیرو حضرت علی (ع) باشد؛ چون ارزش پهلوانی، برتر از قهرمانی و مدالآوری است. احترامی را که کشتیگیر در مدت ۱۰ سال بهدست میآورد، باید برای همه عمر حفظ کند. کشتیگیر باید الگوی مناسبی از رفتار و اخلاق باشد.
من حتی نیمچهپهلوان هم نیستم، اما همیشه سعیکردهام آبرو و حیثیت پهلوانان را حفظ کنم. رفتارها و اعمال نامناسب برخی پهلواننماها همیشه باعث رنجشم بود، تاجاییکه با تمام علاقهای که به کشتی باچوخه داشتم، کشتی را کنار گذاشتم و چندسالی است که به کار کشاورزی مشغولم. امروز نیز به دوستی و همراهی با مردم محله افتخار میکنم.
*این گزارش پنج شنبه، ۳۱ تیر ۹۵ در شماره ۱۵۲ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.