طرف کارگاه پارچههای رنگارنگ با گلهای چهارفصل قرار گرفته است و طرف دیگر دستوپاهایی که منتظرند به تن عروسکها وصل شوند؛ عروسکهایی که قرار است روی سرشان انواع مو و کلاه دوخته شود و برسند به دست بچههایی که دنیای کودکیشان با این عروسکها زیبا میشود. زیباتر اینکه خرج زندگی چندین خانواده از همین عروسکهای دوستداشتنی تأمین میشود.
ریحانه بزازیان و زهرا خلیلزاده، دو بانوی هنرمند کارآفرین محله فرهنگیان، پس از پنج سال ساخت عروسک، وقتی کارشان رونق گرفت، تصمیم گرفتند خانمهایی را که مسئولیت تأمین معیشت خانواده برعهدهشان است، در کارشان شریک کنند. با راهنمایی یکی از خیران، کارگاهی در شهرک صابر برپا کردند و حالا بعد از یکسال بیش از ۱۰ نفر در این کارگاه مشغول به کار هستند.
اولین چیزی که در کارگاه شلوغ عروسکسازی به چشم میآید، سرها و دستها و پاهایی است که کنار هم چیده شدهاند. ریحانهخانم از میان انبوه پارچه و لایکو، راهی برایمان باز میکند تا برسیم به بخش قشنگ عروسکسازی، یعنی آن قسمت که مو روی سر عروسکها میآید و تقریبا آماده میشوند. ریحانهخانم با ذوق عروسکها را نشان میدهد و داستان هرکدام را بازگو میکند.
زهراخانم همچنان پشت چرخخیاطی نشسته است و همانطور که با ما گپوگفت میکند، تلق وتلق کفش چرمی برای عروسکها میدوزد. در این کارگاه تعطیلی معنا ندارد، چون معیشت چندین خانواده به آن وابسته است. ریحانه بزازیان هنرمندی است که خودش رشته گرافیک خوانده است واز شش سال قبل، یادگیری عروسکسازی را شروع کرد.
او از طریق آموزش مجازی و گذراندن چندین دوره در تهران، مدرک عروسکسازیاش را از سازمان فنیوحرفهای میگیرد و خودش آموزش را در فرهنگسراها شروع میکند. او با زهرا خلیلزاده هم در یکی از همین کلاسها آشنا شده است.
زهراخانم که یک معلم بازنشسته است و از هر انگشتش هنر میریزد، میگوید هر هنری را که برایش جالب باشد، دنبال میکند و از قالیبافی و مکرومهبافی گرفته تا خیاطی و سوزندوزی را بلد است. او بعد از بازنشستگی به فرهنگسرای خانواده در قاسمآباد رفت و در یک دوره عروسکسازی که مربی آن خانم بزازیان بود، شرکت کرد. از همانجا با هم آشنا شدند و تصمیم گرفتند کارگاه عروسکسازی دایر کنند.
زهراخانم میگوید: مدتی از کار کارگاه گذشته بود و ما بازار کارمان را در میان مدارس و مهدکودکهای مختلف شهر پیدا کرده بودیم، برای همین با خودمان گفتیم چرا برای خانمهایی که موقعیت کار بیرون را ندارند، اشتغالزایی نکنیم! آن هم در محلهای که نیازشان بیشتر است. این شد که در یکی از مسجدهای محله صابر، دو اتاق اجاره کردیم و بعد از راهانداختن کارگاه، فراخوان همکاری زدیم.
در میان صحبتهایمان خانمی چرخبهدست میآید و از خانم خلیلزاده میخواهد ایراد چرخخیاطیاش را پیدا کند. صفیهخانم از همسایههای مسجد است و وقتی میفهمد با یک روغنکاری ساده چرخش روبهراه میشود، میگوید: خدا عمرتان بدهد، این چرخ عصای دستم است، اگر خراب بشود از نانخوردن میافتیم.
زهراخانم ادامه میدهد: خیلی از خانمها برای کار آمدند، اما همه نمیتوانند کار عروسکسازی را انجام دهند. این کار ظرافت زیادی دارد و حوصله میخواهد. میخندد و ادامه میدهد: فکر میکنند، چون ما کارگاه خیاطی داریم و تعمیرکار هم هستیم، هروقت چرخخیاطیشان خراب شود باید بیاورند ما درستش کنیم.
ریحانهخانم یک الگو از زیر چرخخیاطیاش نشان میدهد و میگویدکه چطور برای افرادی که متقاضی کار هستند، دوره آموزشی برگزار میکنند. تعریف میکند: هر دفعه که فراخوان میدهیم، حدود بیست نفر به مسجد میآیند. برایشان در یک دوره عمومی آموزشهای اولیه را میگوییم. آنهایی که احساس میکنند از پس کار برمیآیند، بهصورت خصوصی در یکیدو روز آموزش میبینند و بعد هم کار را شروع میکنند.
ریحانهخانم دستوپاهایی را که زیر میز چرخخیاطی گذاشته است، برمیدارد. روال کارگاه آنها اینطور است که پارچه و لایکو را میبرند دم خانه اهالی و تحویل میدهند. بعد هم میروند و کار آمادهشده را تحویل میگیرند. هنرمند محله فرهنگیان معتقد است بهدلیل استفاده از مواد پارچهای، عروسکهای بادوام در رنگهای متنوع و زیباتری را روانه بازار میکنند.
این دو بانوی کارآفرین فکر همهجا را کردهاند و با کمترین امکانات بیشترین بهرهوری را دارند. برای آن دسته از خانمها که چرخخیاطی دارند، دوختودوزها را میبرند و آنهایی که چرخ ندارند، پرکردن قسمتهای مختلف بدن عروسک با لایکو را برعهده میگیرند. یعنی در کارگاه عروسکسازی پرمهر این دو بانو برای هر کسی با هر امکاناتی کار وجود دارد.
حتی چند دوره رایگان دوخت روبان هم برگزار کردهاند تا خانمها با دوختن جانماز و سجاده بتوانند درآمد کسب کنند. زهراخانم میگوید: خیلی از خانمها راستهدوزی بلدند، اما حوصله عروسکدوزی ندارند، برای همین به آنها دوخت سجاده را یاد دادیم و به چند مغازه در اطراف حرم معرفی کردیم تا این بانوان هم بتوانند درآمدی برای خودشان داشته باشند.
در این کارگاه بعد از گذشت یکسال، ۹ نفر بهصورت ثابت کار میکنند که بیشترشان اهالی صابر هستند و چند نفری هم از شهرستان طرقبه، کارهای دوختودوز را قبول میکنند. چند نفری هم که مشغلهشان زیاد است، بهصورت ثابت نیستند، فقط گاهی که سفارشهای کارگاه زیاد میشود، برای کمک میآیند و باز مدتی میروند دنبال زندگیشان.
اوایل مهر، روز دانشآموز، شب یلدا، روز دختر یا مناسبتهایی که مربوط به بچههاست، تعداد سفارشها زیادتر است، اما بقیه روزهای سال هم کارگاه مشتریهای خاص خودش را دارد؛ مثلا آن خانم دکتر روانشناسی که مشتری ثابت کارگاه است و هر یکیدو ماه به کارگاه میآید و یکی از عروسکها را انتخاب میکند یا آن آقایی که با عکسی از خانمش با چادر عربی و شال مخصوص، میخواست عروسکی درست شبیه همسرش درست کنند تا به او هدیه دهد، همچنین خانم میانسالی که چهار عروسک شبیه اعضای خانواده چهارنفرهشان سفارش داده است، همه مشتریهای دوستداشتنی این کارگاه هستند.
اینجا نهتنها دوخت، بلکه طراحی عروسکها را هم خودشان انجام میدهند. ریحانهخانم میگوید: مدام عروسک جدید طراحی میکنیم تا کارهایمان تنوع داشته باشد. با این کار، مدارس و مهدکودکها هر سال سفارشهای متنوع و جدیدی تحویل میگیرند.
او سیر تکمیل طراحی عروسکهایشان را از اولین کار نشانمان میدهد و میگوید: معمولا عروسک را دست بچهها میدهیم تا ببینیم با آن ارتباط میگیرند یا نه. این عروسکهای خنگول، پرنسا و باربیهای ایرانی که روسری و کلاه به سر دارند، هرکدام داستان مخصوص خودشان را دارند.
زهراخانم چند کیسه پارچه نشان میدهد و از ضرر و زیان و سختی کار هم میگوید: برای آموزش از جیب خودمان کلی هزینه میکنیم. بعضیها متوجه نمیشوند که باید حتما مانند الگو برش بزنند و خودشان طبق الگوهای غلط پارچه را میبرند.
بعد که هزینه سنگینی روی دستمان میگذارند، میروند و دیگر پیدایشان نمیشود. اما با همه این سختیها همین که میتوانیم هزینه زندگی عدهای را تأمین کنیم، ارزش دارد. مثلا یک دختر شانزدهساله که بااستعداد است، آمد و خیلی زود کار را یاد گرفت. چند ماهی است که عقد کرده است و همسر و مادرش خیلی خوشحالاند که او میتواند با همین کار، کمکم جهیزیهاش را تهیه کند.
* این گزارش چهارشنبه ۲۶ مهرماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۴۲ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.