پزشک است و مانند همه پزشکان کارش مداوای بیماران است اما او فقط نگران حال بیمارانش نیست؛ بلکه نگران زمین هم هست. او برای درمان زمین هم نسخهها دارد و دغدغهاش این است که چطور میتواند دیگران را هم از حال بد زمین مطلع کند. دکتر حمید طراوتی متولد 1332 تهران و ساکن کنونی خیابان کوثر است. از همان دوران کودکی تصورش این بوده که باید پزشک شود تا بتواند به خلق کمک کند و دردی از روی شانههایشان بردارد. بر همین اساس در کنکور پزشکی شرکت میکند و از این رشته بهعنوان پزشکی عمومی دانشآموخته میشود.
اما آشنایی دکتر طراوتی با دکتر «بسکی» پدر طبیعت ایران، مسیر زندگی او را تغییر میدهد.پس از آن فعالیت پزشکیاش توأمان با درمان زمین میشود. او به همراه همسرش سازمان مردمنهادی را به اسم «طراوت بهار» تأسیس کردهاند که فعالیتهای زیستمحیطی دارد. دکتر طراوتی علاوهبراین کتابهایی در همین زمینه ترجمه کرده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به کتاب «پلن ب 4» یا نجات محیط زیست که در سال1393 منتشر شده اشاره کرد. با او همکلام شدیم تا بیشتر درباره فعالیتهایش بدانیم.
«عاشق طبابت بودم، از طرفی به واسطه زندگیهایی که در گذشته بود و طبیعت از مردم فاصلهای نداشت، بیشتر وقتم در طبیعت میگذشت. پدری مذهبی و بهشدت علاقهمند به ادبیات و دانش داشتم.»این جمله ابتدایی صحبتش با ماست. میگوید پدرش در کارهای خیر دستی داشته و همواره با رفتار و حرکتهایش به فرزندانش نشان داده که مهمترین کار و انگیزه باید خدمت به مردم باشد. او درباره پدرش میگوید: «پدرم هر کاری انجام میداد تنها برای رضای خدا و از روی خلوص بود و دیگر هیچ.»
علاوه بر این پدر طراوتی مرد ادبدوستی بوده که از هر فرصتی برای آشنایی فرزندانش با ادبیات کشور استفاده میکرده تا آنها را با این گنجینه بزرگ ملی آشنا کند. طراوتی میگوید: «پدرم از گلستان سعدی، کلیله و دمنه و... قصه تعریف میکرد. در آن زمان حکایتهای سعدی به دلم مینشست و از آن درس میگرفتم. از سوی دیگر شوهرخواهری داشتم که فرهیخته و اهل تاریخ و شعر بود. او هم تأثیر بسزایی در علاقهمندیام به علم و دانش داشت.»
به عبارتی این دو فرد چراغ علم و دانش را در وجود حمید در سن کودکی و نوجوانی روشن کردند. چراغی که راه او را در مسیر دانشآموختن روشن کرد تا او با محیطی جدید آشنا شود.
برای اینکه به خواستهاش، یعنی پزشکی برسد خوب درس خوانده و زبان انگلیسی را مسلط شده است. در المپیادی که آن سالها بین دبیرستانهای درجه یک تهران برگزار شده توانسته در فیزیک مقام اول و در بیوشیمی و بیولوژی مقام سوم را به دست بیاورد. پس از آن یک بنیاد علمی که از نخبگان حمایت میکرده او را دعوت به مصاحبه میکند. از سویی او در کنکور سال 1349رتبه دوم را کسب کرده و در دانشکده پزشکی تهران و شیراز در رشته پزشکی قبول شده است.
او درباره آن روز میگوید: «آن مؤسسه مرا خواست و بعد از پرسشهای اطلاعات عمومی پیشنهاد دادند که میتوانم به عنوان اولین فرد ایرانی به ژاپن بروم و در رشته فیزیک اتمی درس بخوانم، میتوانم فیزیک اتمی را در آلمان بخوانم، همچنین در رشته بیوشیمی در دانشگاه میشیگان آمریکا مشغول به تحصیل شوم، میتوانم بیولوژی یا پزشکی را در لندن یا آمریکا ادامه تحصیل بدهم.»
پدر طراوتی به او پیشنهاد میدهد که با پزشک خانوادگیشان در این زمینه مشورت کنند. آن پزشک هم اینگونه مشورت میدهد و میگوید: «حالا که اینجا قبول شدی پزشکی عمومیات را اینجا بخوان و برای گذراندن دوره تخصص به خارج برو.» این میشود که طراوتی به پیشنهاد آن مؤسسه جواب منفی میدهد و درسش را همینجا در وطنش ادامه میدهد.
حالا طراوتی به آنچه آرزویش را داشته رسیده و لباس سفید پزشکی را پوشیده است. او جزو بهترین شاگردان رشته پزشکی بوده و به دلیل اینکه زبان انگلیسی را در کنکور 100زده از کلاسهای زبان معاف بوده و همین امر سبب شده تا وقت بیشتری برای مطالعه داشته باشد. این پزشک دوستدار طبیعت توضیح میدهد: «بعد از گذراندن کلاسها در کنار درس کار هم میکردم و در بیمارستانهای مختلف تهران کشیک میدادم.»
او بعد از اینکه درسش به پایان میرسد، آن سوگند معروف را از جان دل به زبان جاری میکند و راهی کهگیلویه و بویراحمد و سپس گنبدگاووس میشود. این پزشک میگوید: «در آن سالهایی که به گنبدکاووس رفته بودم پزشک متخصص نبود، در کادر درمانی پزشکان هندی بودند که آنقدر هم علم و دانش نداشتند. به همین دلیل پزشکی که به آنجا میرفت همه بیماران را ویزیت میکرد.»
فشار کار زیاد و کمبودن آگاهی بهداشت در بین مردم او را ناراحت میکرده است. به همین دلیل او درگیر مشکلات اجتماعی مردم هم میشود. آنها برای او از علت اعتیادشان که ناشی از کار زیاد در مزرعه بوده تعریف میکردند. او رمانی نوشته برگرفته از سرنوشتهایی که در آنجا دیده و برایش تعریف کردهاند اما آن را چاپ نکرده است. حالا که صحبت از آن کتاب رمان میشود لبخندی میزند و میگوید: «در این سالها به فکر چاپش نبودم، شاید حالا فکری به حالش کردم.»
گردش در طبیعت همواره یکی از تفریحهای لذتبخش برای این دکتر جوان و باانگیزه بوده و هست. طراوتی میگوید: «با خودم گفتم حال که در گنبدکاووس و نزدیک به طبیعت و جنگل هستم چه جایی بهتر از این مکان برای گردش در دل طبیعت. بعد از تمام شدن روز کاریام و در زمانهایی که وقت داشتم برای کوهنوردی و طبیعتگردی به دل طبیعت میزدم.
در همین گشت وگذارها و در جلسههای پزشکی بود که با دکتر بسکی آشنا شدم. او در گنبد بیمارستان داشت و پزشکان عملهای کوچک را در آنجا انجام میدادند، اما خود دکتر آنزمان زیاد کار نمیکرد. او در نشستها شرکت میکرد و سخنور فوقالعاده خوبی بود.»
سخنرانیهای پدر طبیعت ایران بیشتر درباره دغدغهاش برای طبیعت و از بین رفتن جنگلها بوده است.
آن طور که طراوتی برایمان تعریف میکند دکتر بسکی با پزشکی اقناع نشده و دلنگران طبیعت بوده و به همین دلیل به طبیعت روی میآورد و هر چه داشته را وقف طبیعت میکند. او درباره روحیات دکتر بسکی میگوید: «او نگران طبیعت بود و هنگامی که در طبیعتگردیها با او همراه میشدیم به از بین رفتن جنگلها، کشت در زمینهای شیبدار و کمآب شدن رودخانه روستای تنگراه اشاره میکرد و از کارهای نادرستی که انجام شده میگفت.
پدر طبیعت ایران فقط نگران طبیعت سرزمینش نبود؛ بلکه نگران مردم سرزمینش هم بود. دکتر بسکی سرای گاندی را برای دانشآموزانی که بضاعت مالی نداشتند و میخواستند ادامه تحصیل بدهند افتتاح کرده بود. او تمام خدمات تحصیلی و هزینههای خوراک و پوشاکشان را تأمین میکرد. بسیاری از آن دانشآموزان امروز اسم و رسمی برای خود دارند و به درجههای بالای علمی رسیدهاند. او حتی مرکزی برای بیماران سرطانی داشت و بیمارانی را که خانواده امکان رسیدگی به آنها را نداشتند در این مرکز نگهداری میکرد.»
طراوتی بعد از اینکه ازدواج میکند به همراه همسر مشهدیاش از سال 1369 در شهرمان ساکن میشود. اما بعد از آمدن از گنبد هم دغدغههای طبیعتیاش را دارد. درباره افزایش جمعیت، محدود بودن منابع، جنگلهای در حال تخریب و... مطالعه داشته و با توجه به اینکه تسلط کافی به زبان انگلیسی داشته منابع دست اول را در این زمینه مطالعه و گاه ترجمه کرده است.
او 14جلد کتاب را در زمینه محیط زیست ترجمه و به دوستداران محیط زیست پیشکش کرده است. طراوتی درباره اولین ترجمهاش برایمان توضیح میدهد: «به همراه همسرم به کتابفروشی رفته بودیم. چشمم به کتابی افتاد به نام«وضعیت جهان» نوشته «لستر راسل براون» آن را خریدم و مطالعه کردم. به نظرم کتاب مفیدی بود. شیفت صبح کارم را تعطیل کردم و به طور مداوم این کتاب را ترجمه کردم. وقتی که کار تمام شد آن را به دکتر بسکی نشان دادم. او از کارم خوشش آمد و تشویقم کرد.» این کتاب در سال 1370 با تیراژ سه هزار نسخه به چاپ رسیده است.
هنگامی که کتابم به چاپ رسید هزار نسخه را دکتر بسکی خرید. آنها را برداشت و به مجلس رفت. به هر نمایندهای که قصد داخلشدن به مجلس را داشت یک نسخه کتاب را میداد
طراوتی لبخندی کنار لبش نقش میبندد و در ادامه میگوید: «هنگامی که کتابم به چاپ رسید هزار نسخه را دکتر بسکی خرید. آنها را برداشت و به مجلس رفت. به هر نمایندهای که قصد داخلشدن به مجلس را داشت یک نسخه کتاب را میداد. بعد هم از آنها میپرسید که آیا کتاب را خواندهاند؟ اگر پاسخشان مثبت بود، دکتر از آنها میپرسید در فلان صفحه چه گفته؟ یا به چه مطلبی اشاره داشته است.»
دکتر بسکی علاوهبر نمایندگان مجلس کتاب را برای ائمه جمعه سراسر کشور هم میفرستد تا آنها هم مطالعه کنند. او با اینکار در ترویج کتاب طراوتی که اهمیت بسزایی در حفظ محیط زیست دارد نقش مؤثری داشته است. در تأیید این نکته همین بس که از دفتر آیتا... مکارم شیرازی با دکتر بسکی تماس میگیرند و خلاصه کوتاهی از کتاب را میخواهند که طراوتی این خلاصه را نوشته و برای دفتر میفرستد. هزار نسخه دیگر کتاب طراوتی را وزیر جهاد آن زمان خریداری و در بین کارمندانش توزیع میکند.
این دوستدار طبیعت درباره موفقیت برون مرزیاش توضیح میدهد: «همان سال خبر ترجمه کتاب به مؤسسهای در خارج از کشور رسید. در کنفرانس زیست محیط قرن که 103تن از سران کشورهای مختلف و شخصیتهای مهم دنیا زیر یک سقف در برزیل جمع شده بودند از من دعوت کردند که به عنوان سخنران حضور پیدا کنم.»
او بعد از اینکه به چنین اجلاس مهمی دعوت میشود بدون اینکه از سوی فرد یا نهادی حمایت مالی شود، با هزینه شخصی راهی این سفر میشود. طراوتی بیان میکند: «در آن سال سازمان ملل«همایش محیط زیست و توسعه »را در شهر ریودوژانیروی برزیل برگزار کرد که به اجلاس «زمین » معروف شد و شاید تاکنون بزرگترین رویداد جهان در این زمینه باشد.
در آن اجلاس تنها ایرانی حاضر بودم، هنگامی که متوجه میشدند چه کتابی را ترجمه کردهام برای مصاحبت بیشتر دعوتم میکردند. در این همایش جهانی که 103 رهبر سیاسی حضور داشتند، تقریبا 10هزار نماینده از بیش 150کشور جهان و حدود 15هزار شهروند و نماینده نهادهای غیردولتی و فعالیتهای مرتبط شرکت کردند. برای خودم هم جای شگفتی داشت که در کنار بزرگان محیطزیستی دنیا قرار بگیرم و برای آنها صحبت کنم.»
طراوتی در آنجا با انتشاراتیها و دوستداران محیط زیست آشنا میشود و ارتباطش را بعد از آمدن به ایران از طریق نامه و ایمیل با دوستان جدید ادامه میدهد. او با خواندن تازههای انتشار یافته در زمینه محیطزیست به فکر ترجمه آنها برای علاقهمندان به این حوزه میافتد. از اینرو برخی از آن آثار را ترجمه و وارد بازار کتاب میکند. از سوی دیگر طراوتی با دنیایی از تجربهها به کشور بازمیگردد. اولین سفرش برای محیط زیست همراه با دستاوردهای بسیار خوبی بوده است.
او در اینباره میگوید: «خروجی این کنفراس «دستورالعمل 21 «Agenda 21»بود. این دستورالعمل یک برنامه عمل داوطلبانه و غیرالزامآور است که از سوی سازمان ملل و در رابطه با توسعه پایدار ارائه شده است. این دستورالعمل حاصل کنفرانس محیط زیست و توسعه بود. به عبارتی این برنامه، دستور کاری عملی برای سازمان ملل، دیگر سازمانهای چندجانبه و دولتهای سراسر جهان بود که میتواند در سطح محلی، ملی و جهانی اجرا شود. عدد ۲۱ در عبارت «دستورالعمل ۲۱» به قرن بیست و یکم اشاره دارد. این دستورالعمل در کنفرانسهای بعدی سازمان ملل مورد تأیید و اصلاح قرار گرفت. هدف از دستورالعمل۲۱، کمک به محیط زیست است.»
طراوتی دستور العمل21 را ترجمه و منتشر کرده است.
فعالیتها و آگاهیبخشیای که طراوتی درباره محیط زیست در شهر و کشورمان انجام میدهد یک نتیجه خوب داشته و آن هم اینکه در کشور شبکههای زیست محیطی بسیاری با فعالیتهای متنوع کار خود را شروع کردند. او در این زمینه میگوید: «در حال حاضر عدهای هستند که در زمینه پرندگان، بومگردی، آب و... فعال شدهاند که این نویدبخش است.»
طراوتی در سال1379 انجمن مردمنهاد طراوت بهار را تأسیس کرده است. او درباره هدفش از تأسیس چنین انجمنی میگوید: «فعالیت در زمینه آموزش و پژوهش و ترویج و مشاوره زیست محیطی از جمله اهداف ما در اینجاست. همکاری با همه ارگانهای دولتی و دانشگاهی داخلی و مؤسسات پژوهشی و زیستمحیطی بینالمللی در زمینه اجرای طرحهای مختلف زیست محیطی درراستای ارتقای دانش زیست محیطی نیز از جمله دیگر اهدافی است که دنبال میکنیم.»
این انجمن با همکاری دکتر فرزانه بهار، همسر دکتر طراوتی اداره میشود و آنها به کمک یکدیگر کلاسها و سخنرانیهایی در زمینه محیط زیست برگزار میکنند.
آنچه در این روزها بیشتر ذهن این دوستدار محیطزیست را به خود مشغول کرده است دو نکته گرم شدن و افزایش جمعیت کره زمین و محدود بودن منابع غذایی است. او میگوید: «مسئله گرم شدن هوا و تأثیری که بر محیط ما میگذارد بسیار جدی است و اگر به همین روند پیش برویم آینده خوبی در انتظارمان نیست. به عبارتی اگر جلوی روند گرمایش زمین را نگیریم شاهد خشکسالیهای بیشتری خواهیم بود. در حال حاضر استفاده از آبهای زیرزمینی بیشتر از قبل شده و این امر سبب کمشدن سطح آبها میشود. در نتیجه شاهد مهاجرت روستاییان به شهرها باید باشیم. نکته دوم آموزش درباره محیط زیست است. اینکه بدانیم چطور و چگونه از طبیعت استفاده کنیم اما به آن کمترین آسیب را برسانیم. جمعیت زمین آنقدر در حال زیاد شدن است که برای تولید غذا ناچاریم جنگلها را از بین ببریم و آب دریاچهها را شیرین کنیم.»
«بالأخره کسی که ذهن و دغدغهاش محیطزیست است باید خودش هم به آنچه میگوید عمل کند.» این جمله طراوتی است و در ادامه میگوید: «برای اینکه به حال طبیعت کمک کنم، کمتر گوشت قرمز مصرف میکنم، کمتر با هواپیما به مسافرت میروم، درخت و گل زیاد میکارم، آب کمتری مصرف میکنم، هر بار که به طبیعت میروم علاوه بر اینکه از مناظر زیبا استفاده میکنم آشغالهای رهاشده در طبیعت را هم جمعآوری میکنم، سخنرانی، کلاسهای آموزشی و... اینها بخشی از کارهایی است که برای بهتر شدن حال زمین انجام میدهم. ما طبیعت را از بین میبریم تا خانههای لوکس و زیبا بسازیم. در حالی که راه را اشتباه طی کردهایم و نیاز است که تجدید نظری در دیدگاهمان داشته باشیم.»
او معتقد است که باید بودجه محیطزیست را افزایش داد تا بتوان برای مشکلاتی که در این زمینه وجود دارد هزینه کرد.
طراوتی بیشتر طبیعت ایران را دیده است. هنگامی که صحبت از زیبایی طبیعت ایران میشود، میگوید: «هر کجای ایران زیبایی خاص منحصر به فرد خودش را دارد. ایران کشور چهار فصل است و هر زمانی که شما به دل طبیعت بزنید میتوانید چهار فصل را ببینید. اما اگر بخواهم یک نقطه از طبیعت ایران را مشخص کنم میگویم گیلان. طبیعتش بینظیر است. چشم نمیتوان از آن همه زیبایی برداشت.»
او سالها طبیعتگردی و کوهنوردی انجام داده و حالا که از او میپرسیم آیا مثل گذشته باز هم طبیعتگردی میکنید. در پاسخمان میگوید: «ناراحتیام از همین است این روزها کمی پاهایم درد میکند و دیگر نمیتوانم مثل گذشته به طبیعت بروم.»