چهارشنبهها، روز ادای نذر است. بانوان جوان از محلات مختلف، سر یک ساعت مشخص گرد هم میآیند و به منازلی که از قبل شناسایی شدهاند، مراجعه میکنند. بزرگترهای محله شامل مادران شهدا و زنان سالمند در اولویت این دیدارها هستند.
آنها به درِ خانهشان میروند و اجازه میگیرند تا برای چندساعتی دخترشان شوند و در حد توان، کارهای روزانهشان را انجام دهند. با اذن صاحبخانه، زنان دست به کار میشوند؛ یکی خانه را جارو میزند و دیگری دستمالی به دست میگیرد و گردوغبار را میروبد. در موارد معدودی هم که صاحبخانه تمایلی به گرفتن کمک ندارد، بانوان محله به احوالپرسی و عرض ادب اکتفا میکنند.
شاید در نگاه اول، کار سادهای به نظر آید، اما درواقع همین اقدام کوچک، ترویجدهنده کاری بزرگ است؛ مروج نوعی نذر که در جامعه امروز ما کمتر به آن توجه شده است. امروزه وقتی صحبت از نذری میشود ناخودآگاه، ذهنمان بهسمت نذر خوراکی و مالی میرود؛ مثلا نذر میکنیم اگر خداوند فرزندی به ما داد فلان مبلغ را به فقرا پرداخت کنیم یا اگر بیماریمان برطرف شد، یک گوسفند ذبح کنیم و... این نوع نذرها گرچه خوب است، درواقع با کمترین کار، زحمت، فکر و بیشترین پول ادا میشود و شاید به همین دلیل، کمترین اثر را بر جامعه دارد؛ چراکه نذریهای خوراکی به سیریهای چندساعته محدود میشود که درنهایت تنها چند نفر از خانواده را آن هم فقط در فرایند تهیه درگیر میکند، اما درمقابل نذرهای فرهنگی، با بیشترین فکر، همت و انرژی ادا میشود و به همین دلیل در ازبینبردن روحیه بیتفاوتی در جامعه و ترویج همیاری و کمک به همنوع در سطح بالایی قرار میگیرد.
بانوان منطقه که پیشاز این در جشنواره تسنیم و طرح بافت هزارکلاه برای مدافعان حرم با یکدیگر آشنا شده بودند و روابط خوبی بینشان شکل گرفته بود، تصمیم گرفتند روابطشان را حفظ کنند و اینبار، پیشقدم در اجرای کار جدید دیگری شوند. محبوبه ضیافتی، مشاور امور بانوان منطقه که ایده اولیه «نذر فرهنگی» از آنِ او بوده است، درباره جرقه شکلگیری این ایده میگوید: من عضو باشگاه خادمان معنوی امام رضا (ع) هستم.
یک روز ازسوی این باشگاه برایم پیامکی آمد با این مضمون که «شما به عنوان خادم امامرضا (ع) باید حداقل یک روز، کاری برای امام رضا (ع) انجام دهید.» محتوای این پیامک را با بانوان توس درمیان گذاشتم. پیشنهادهای خوبی ازطرف بانوان مطرح شد و درنهایت تصمیم گرفتیم چهارشنبه همان هفته به اتفاق بانوان به مادران شهدا و زنان سالمندی که پیش از این در طرحهای جشنواره تسنیم و... شناسایی شده بودند، سر بزنیم و اگر کاری از دستمان برآمد، برایشان انجام دهیم.
آن روز ۱۰نفر اعلام آمادگی کردند. حس خوبی که قرار اول در همه ما ایجاد کرد، موجب شد تصمیم بگیریم کار را در هفتههای بعد هم ادامه دهیم. حالا دوماهی میشود که چهارشنبهها تبدیل به قرار هفتگی ما شده است.
زنگ در به صدا درمیآید. پیرزن منتظر آمدن کسی نیست. اول فکر میکند شاید اشتباه شنیده یا نهایت کسی اشتباه در زده است، تا اینکه یادش میآید چند روز پیش زن همسایه گفته بود احتمالا تعدادی از خانمهای محله به دیدارش میآیند.
زیاد این حرف را جدی نگرفته بود، آخر در این روزگار که فرزندان کمتر فرصت دیدار و سرزدن به مادرشان را دارند، چگونه زنان همسایه وقت میکنند به دیدارش بیایند؟ در همین فکرهاست که دوباره صدای زنگ در گوشش میپیچد. بهسختی از جایش بلند میشود.
نگاهی به دوروبر میاندازد و با خود میاندیشد اگر واقعا زنان همسایه باشند چه؟ کاش لااقل خانه را تمیز کرده بود. ولی حالا برای این حرفها دیر شده. باید در را باز کند. او که همیشه میهماننواز بوده، با روی گشوده در را باز میکند. حدود ۱۰نفر از بانوان محله پشت در ایستادهاند.
آنها را به داخل دعوت میکند. خانمها پساز حال و احوال، درباره نذرشان برای پیرزن توضیح میدهند و اجازه میخواهند خانهاش را تمیز کنند. پیرزن اول امتناع میکند و میگوید: همینکه به دیدارم آمدید، برای من ارزشمند است، اما خانمها اصرار میورزند، چراکه نذر کردهاند از وقت و انرژیشان برای کمک به همسایگانشان هزینه کنند.
پیرزن اصرارها را که میبیند، اجازه میدهد و زنان محله مشغول میشوند. پیرزن نگاهی به خانمها که مشغول گردگیری و نظافت هستند میاندازد و یاد فرزندان خودش میافتد. بلند میشود تا برای رفع خستگی چایی برایشان بریزد.
بانوان توسی توانستند در همین مدت کوتاه با همیاری یکدیگر، کارهای بزرگی رقم بزنند، از سرزدن به مادران شهدا و سالمندان محله و تمیزکردن منازل آنان گرفته تا جذب خیّران برای تعمیر و بازسازی خانه برخی بانوان محله.
آنها همچنین در جمعآوری لوازمالتحریر برای دانشآموزان نیازمند محله، پیشقدم بودند و با همکاری یکدیگر و همچنین کمک خیّران برای تعدادی از دانشآموزان، کیف و لوازمالتحریر تهیه کردند. کمک به نظافت دبیرستان فردوسی و دبستان شهادت، از دیگر کارهای بزرگی بود که با همیاری جمعی حدوداً سیوپنجنفره از بانوان توسی در آستانه مهر انجام شد. همه این کارهای خیر را میتوان فواید همین سرزدنهای ساده و باخبرشدن از حال هم دانست.
در یکی از بازدیدهای هفتگی، بانوان توسی وارد خانهای میشوند که بوی نم از زمان ورود به مشام میرسد. وقتی بانوان مشغول تمیزکاری میشوند، بیشتر به عمق فاجعه پی میبرند. گچهای ریختهشده از در و دیوار، آنقدر زیاد است که هر لحظه بیم ریزش ساختمان میرود.
بعد از این بازدید، بانوان تصمیم میگیرند کاری برای بازسازی خانه انجام دهند. هزینهها را که برآورد میکنند، به رقمی میلیونی میرسند. در فکر چارهاند که باز هم شناساییهای قبلی به کارشان میآید. آنها برای این کار از یکی از بانوان خیّر و فعال منطقه کمک میگیرند. او به محض شنیدن مشکل، برای کمک به هممنطقهایاش پا پیش میگذارد و با هزینهای چندمیلیونی و حضور مداوم پای ساختمان در عرض چندهفته، خانه را بازسازی میکنند.
در همین بازدیدها خانمهای محله متوجه میشوند دانشآموزانی در همسایگیشان زندگی میکنند که صرفا بهدلیل نداشتن کیف و کفش و لباس مناسب یا هزینه تهیه کتاب، باوجود داشتن استعداد فراوان از تحصیل محروم میشوند. طوسیان، یکی از بانوان همراه در طرح «نذر فرهنگی» میگوید: برای مثال یکی از دانشآموزان بااستعداد این محله که سال گذشته معدل ۱۹ گرفته بود، امسال بهدلیل نداشتن هزینه کتاب و لباس میخواست ترک تحصیل کند.
اواخر شهریور بود که متوجه این موضوع شدیم و از همان زمان با مشورت خانمها تصمیم گرفتیم تا اول مهر، مقداری نوشتافزار تهیه و بین دانشآموزان نیازمند محله توزیع کنیم. با اینکه زمان اندکی پیش رو داشتیم، همیاری جمعی بانوان کمک کرد بتوانیم تا قبلاز آغاز مهر به خواستهمان برسیم و نوشتافزارهای بستهبندیشده را بین دانشآموزان توزیع کنیم.
در آمادهسازی و تمیزکاری دبیرستان فردوسی و دبستان شهادت، زنان درکنار مردان، یکی از ارکان اصلی اتمام کار به بهترین نحو بودند. در همان روزهای آخر تابستان که مردان، سخت مشغول ساختوساز دیوارها و رنگآمیزی بودند، اکیپی سیوپنجنفره از بانوان نیز به تمیزکاری و نظافت مدرسه مشغول شدند.
خالهکنیز، پیرزن هشتادساله مهربان محله هم که قبلا بانوان به خانه او سرزده بودند، در آن روزها با خانمها همراه شد و گرچه توان کمک در امر نظافت را نداشت، داخل خانه، کار سخت آشپزی را به عهده گرفت و چنان آبگوشتی پخت که تابهحال کسی نخورده بود. گروه بانوان بعداز رفتن گروه جهادی دانشگاه صنعتی شریف که در دبستان شهادت مستقر بودند، به نظافت دبستان شهادت نیز پرداختند.
نذر از دیرباز با فرهنگ ایرانی عجین بوده است. در همین شرایط اقتصادی جامعه، کسانی هستند که دوست دارند نذر کنند، حاجت بگیرند و نذری بدهند، اما توانایی اقتصادی ندارند، در مقابل تا دلتان بخواهد وقت و مهارت دارند. نذریهای فرهنگی درحقیقت، فرصت جدیدی از نذر برای تمام مردم است.
نذریهای فرهنگی، مهمترین و اساسیترین نوع نذر برای برآوردن نیازهای فرهنگی جامعه کلانی مثل ایران است. در این نوع نذرها سطح درآمد و آورده اقتصادی به هیچ وجه مهم نیست و همه مردم میتوانند در آن مشارکت کنند. دقیقاً به همین دلیل است که افزایش مشارکت اجتماعی مبتنیبر آموزههای دینی، یکی از بزرگترین دستاوردهای نذرهای فرهنگی است.
نمونه بارز یک نذر فرهنگی در ماه محرم میتواند تأمین هزینه محصولات فرهنگی روشنگرانه قیام امام حسین (ع) و حتی تأمین هزینه یک سخنران خوب برای هیئتهای مذهبی باشد، یعنی نذری که خوراک روح عزاداران میشود، نذری که یکبارمصرف نیست، بلکه در متن و بطن جامعه درونی میشود و ماندگاری و اثربخشی طولانی دارد.
* این گزارش پنج شنبه، ۲۷ آبان ۹۵ در شماره ۱۶۸ شهرآرامحله منطقه ۱۲ چاپ شده است.