یادش بهخیر قدیم مادربزرگها عینک به چشم میگذاشتند و میلهای بافتنی به دست میگرفتند و برای نوههایشان شالگردن و کلاه میبافتند. آنهایی هم که مهارت بیشتری داشتند و بهاصطلاح خودشان دستشان تند بود، ژاکت و شلوار هم میبافتند. خلاصه همراه با سوز سرما میل و کاموا هم میآمد و بازار کاموافروشها داغ داغ میشد. انگار این بافتنیها بهنوعی ابراز محبت به بچهها بود، شاید هم سرگرمی برای بزرگترها. بههرحال هرچه بود، بچهها این بافتنیها را دوست داشتند و با اشتیاق میپوشیدند و ذوق میکردند، اما این روزها دیگر خبری از آن شال و کلاهها نیست و فکر نمیکنم تعداد این مادربزرگها و مادرها یکدهم دوران بچگی ما باشد. برخی از آنها از درد آرتروز نمیتوانند میل به دست بگیرند و برخی هم نور چشم ندارند و به قول خودشان «چشمشان سیاهی میرود.» از آنهایی هم که شاغل هستند، دیگر توقعی نیست. با این حال فکر کردیم شاید کرونا و در خانه ماندنها بهانهای باشد تا مادرها و مادربزرگها به یاد گذشته سنت قدیم را زنده کنند و شال و کلاهی ببافند. برای همین به پاساژ کاموا در بولوار مدرس سری زدیم تا از حالوهوای این روزهای پاساژ و فروشندههای آن جویا شویم.
وارد پاساژ که شدیم، همان طبقه همکف، روبهرویمان مغازههای رنگارنگ کاموا به چشم میخورد. زیبایی رنگها برای چندلحظه ما را مقابل مغازهها نگه داشت. از پلهها به سمت طبقه منهای یک رفتیم. تعداد مغازههای این طبقه بیشتر بود. انگار وارد شهر رنگها شده بودیم. کامواهای رنگارنگ هوش از سر آدم میبرد. نمیدانستیم اول کدام مغازه را انتخاب کنیم.
یک لحظه به سالها قبل فکر کردم. زمانی که در این طبقه تنها 2مغازه بزرگ بود که یکی از این مغازهها کاموافروشی بود که از گوشهوکنار شهر برای خرید کاموا به اینجا میآمدند و دیگری پتو و لوازم سیسمونی میفروخت، اما امروز میبینیم آن 2مغازه به چندمغازه رنگارنگ کاموافروشی تبدیل شدهاند. گویا بازار خوبی دارند که این تغییرات در اینجا ایجاد شده است.
سراغ یکی از این مغازهها رفتیم. داخل مغازه تعدادی مشتری حضور داشتند و چند خانم برای خرید کاموا در حال انتخاب رنگ و نوع کاموا بودند. گوشهای از مغازه ایستادیم تا مزاحم خریدشان نشویم. چنددقیقهای که آنجا بودیم، در و دیوار مغازه را نگاه میکردیم که پر بود از کامواهای رنگارنگ و در مدلهای مختلف. این سؤال به ذهنم آمد که مشتریها چطور میتوانند از بین این همه رنگ و تنوع آنچه را که میخواهند، انتخاب کنند. آخر با هرکدام از اینها که ژاکت یا شلوار ببافید، زیبا میشود. هرچه سعی کردیم یک کاموا هم برای خودمان انتخاب کنیم، نتوانستیم. دوست داشتیم از تمام مدلها یک کلاف کاموا بگیریم.
مشتریها که رفتند، جلو رفتیم و بعد از معرفی خودمان، درباره کار و استقبال مردم از کاموا پرسیدیم. عباس علیپور، از کسبه قدیمی پاساژ، گفت: در قدیم کامواها 90درصد ایرانی و 10درصد خارجی بود و خیلی باکیفیت بود، ولی امروزه برعکس شده است. کارخانههای ایرانی کیفیت جنسشان خوب است، ولی مثل سابق نیستند و تنوع هم ندارند. مشتری هم بهدلیل تفاوت قیمت، جنس ایرانی را انتخاب میکند، بهخصوص با این تورم، جنس مناسبتر را انتخاب میکنند.
علیپور ادامه داد: امروزه کامواها ماهیت شکلی متفاوتی دارند و در مدلهای مختلف عرضه میشوند. کامواهایی داریم که بدون میل و با دست بافته میشوند و مشتری میتواند در عرض چندروز شالگردن، ژاکت و حتی پتو ببافد. الان مشتری میآید تا کارهای جدید را ببیند و اگر پسندش باشد، میخرد. خلاقیت در تولید جنس و رنگ کاموا استقبال مردم را به همراه دارد.
این فروشنده قدیمی درباره وضعیت فروش کاموا توضیح داد: در گذشته آنقدر مشتری داشتیم که گاهی باید در مغازه را میبستیم و صبر میکردند مغازه خلوت شود و بعد مشتریان دیگر بیایند داخل، اما این روزها دیگر خبری از آن ازدحام جمعیت نیست. البته خداراشکر بازار بد نیست و چرخ زندگی میچرخد.
خانم میانسالی که وارد مغازه شده بود، به میان حرف ما آمد و گفت: من هرسال برای خرید کاموا میآیم تا برای اعضای خانوادهام ژاکت و شال ببافم. هرچه باشد، کار دست بادوام تر و گرمتر است. سالهای گذشته قیمتها مناسب بود و برای همه کاموا میخریدم، اما امسال با توجه به قیمتها، میخواهم تعداد کمی کاموا بخرم و کارهای قبلیام را باز میکنم و با ترکیب کامواها لباسهای جدید میبافم. این کار هم برایم مقرونبهصرفه است و هم فرزندانم خوشحال میشوند که ژاکت جدید برایشان بافتهام. شاید دلیل کاهش میزان فروش همین تغییر قیمتها باشد، وگرنه در این وضعیتی که مجبوریم در خانه بمانیم، چه کاری بهتر از کارهای هنری و کمک اقتصادی به خانواده.
3دختر جوان که بهظاهر دانشجو هستند، در مغازهها میچرخند. با آنها همصحبت شدیم. یکی از آنها گفت: تنوع رنگها آنقدر زیاد است که نمیدانیم چه رنگی را انتخاب کنیم. برای همین تکتک مغازهها را نگاه میکنیم تا بهترین انتخاب را داشته باشیم.
دوست دیگرش هم با خنده او را همراهی کرد و توضیح داد: تنوع جنس و رنگ کامواها قدرت انتخاب را برایشان سخت کرده است و نمیدانند چه چیزی را انتخاب کنند. او گفت: کلاسهای ما بهصورت مجازی برگزار میشود و نمیتوانیم از خانه بیرون برویم. برای همین تصمیم گرفتیم تا در این ایام برای خودمان شالگردن و ساقدست ببافیم. دستکم اینطوری خودمان را مشغول میکنیم.
بازار آن بازار چندسال قبل نیست، اما انگار کرونا سبب شده است تا زنان و دختران به همان میل و کامواهای قدیمشان پناه ببرند تا از شر فکر کردن به ویروس منحوس کرونا راحت شوند. در این بین اما متوجه شدیم بیشتر بازار کاموای ما دست بازار ترکیه است و این رنگ و تنوع تولید آنهاست. این روزها تولیدات کمی از کاموای خودمان بهدلیل کمی رنگ و تنوع عرضه میشود. برای همین نمیدانیم بگوییم حال بازار کاموایمان خوب است یا نه!