چکش را برمیدارد و هربار محکمتر از ضربه قبلی به آهن زیر دستش ضربه میزند. صدبار، هزاربار شاید هم هزاران هزار ضربه لازم است تا آهن زیر دستش به شکلی که میخواهد، نزدیک شود. آهن را وارد کوره میکند و بعد از خروج دوباره قصه از ابتدا تکرار میشود. تکهآهن حسابی سرخ و گداخته شده است. گرمایش تا چند قدمی حس میشود.
دستان حاجمحمد حدادخداپرست ۷۶ سال است که تاب و توان دارد. او خودش را از بنیانگذاران ادوات کشاورزی ایران میداند. او با ثبت سه نسل آهنگری در کارنامه کاری در هشتادوچهارسالگی همچنان از علاقهاش به این صنعت میگوید و باز هم عشق به کار را مهمترین عامل موفقیت عنوان میکند.
وارد حرعاملی۶۸ که میشوی همه همسایگان او را بهخوبی میشناسند. نزدیک به ۵ دهه است که حاجمحمد حدادخداپرست، پیشکسوت و معتمد محله عامل است. آهنگری، پیشه خانوادگی اوست که از پدر به او و این روزها از او به پسر به ارث رسیده است. ۷۶ سال کار و هنر در این صنعت و از همه مهمتر بنیانگذاری وی در تولید ابزار و ادوات کشاورزی باعث شد تا دقایقی مهمان او و همکارانش در کارگاه آهنگریاش باشیم.
بیمقدمه به گذشته برمیگردد؛ درست زمانی که دیوارهای بیمارستان امامرضای مشهد تازه بالا رفته بود. میگوید: پدرم آهنگر بود و به همین علت من هم از همان کودکی در دامان او و این حرفه بزرگ شدم. از شش هفتسالگی در کار آهنگری بودم.
آن سالها خوب بهخاطر دارم که همه آهنگران مشهد دورهم جمع شده بودند تا نردههای بیمارستان امامرضا (ع) را با هم بسازند. در آن زمان پدرم رئیس گروه آهنگران بود و توانست با مدیریت و تزریق هنر خود به همکارانش، نردههای بیمارستان را بسازد.
او در ادامه به موضوع حمایت نشدن از صنعت بهویژه حرفههایی با چنین پیشینه و هنر و هویت تاریخی اشاره میکند و میگوید: همهچیز کسب درآمد نیست؛ خیلی از حرفهها در همین مشهد ما جزو پیشینه و هویت شهر هستند که متاسفانه بهدلیل نبود حمایت و همراهی رو به زوال میروند. در همین حرفه ما بیش از ۱۷۰ نمونه در شهر مشهد وجود داشت، اما الان به ۴ تا ۵ نمونه کاهش پیدا کرده است.
او ادامه میدهد: ورود اجناس چینی، کار را بسیار خراب کرد. بسیاری از همکاران من بعد از واردات این اجناس ورشکست شدند یا حرفه خود را تغییر دادند. این موضوع نهتنها برای ما در این حرفه بلکه برای همه افرادی که در حوزه تولید و صنعت کار میکنند، هنوز هم یک مسئله و دغدغه اصلی و بزرگ است.
این کاسب قدیمی محله عامل با بیان اینکه بسیاری از دستگاههای من در آهنگری، قدمتی پنجاه تا شصتساله دارند، میگوید: کار ما در ابتدا تولید ساتور و کلنگ و تیشه بود. ساتور قصابها در زمان قدیم باید یک حُسن میداشت؛ آن هم اینکه بهعنوان مثال اگر قصابی در چهارراه شهدا بود، باید صدای ضرب ساتور در هنگام تکه کردن گوشت آنقدر بلند میبود که مردم در نزدیکی حرم، آن را بشنوند.
لبخندی بر لبانش نقش میبندد و ادامه میدهد: این مثالی بود که برای بیان ویژگیهای یک ساتور خوب همیشه عنوان میشد و ما در تولید ساتور همواره این موضوع را به شاگردان خود گوشزد میکردیم.
حاجمحمد بیان میکند: کمکم تولیدمان از آن تجهیزات به سمت تولید عَلَم محرم پیش رفت تا اینکه بالاخره تولید خود را در ادوات کشاورزی و گاوآهن به تثبیت رساندیم و الان از سراسر کشور همدان، اصفهان و... سفارش میگیریم.
این شهروند ساکن در محله عامل، با بیان اینکه تاکنون بیش از ۴۰ شاگرد تربیت کرده است، میافزاید: بسیاری از شاگردانم نیز کار من را دنبال کردند و این افراد در کل کشور پراکنده شدهاند.
او با بیان اینکه با شرایط فعلی و واردات از چین به کسی توصیه نمیکنم که دنبال صنعت برود، ادامه میدهد: باید در این حوزه حمایتها کامل شود و همراهی همهجانبه وجود داشته باشد؛ تا زمانی که واردات از چین وجود داشته باشد، تولید ما راه به جایی نمیبرد.
او در ادامه مثالی میزند و میگوید: درحالحاضر درآمد یک فستفود با بهکار گرفتن چند کارگر و خرید چند دستگاه، از تولید با این همه مشقت راحتتر است. ما هم توصیه کنیم، دیگر جوانانمان راغب به قدم گذاشتن در این مسیر نیستند.
از این آهنگر قدیمی درموردتفکر قدیمیان مبنی بر به همراه داشتن نعل اسب و خوشبخت شدن، میپرسم که میگوید: این یک تفکر قدیمی است که از پیشینیان سینهبهسینه و نسلبهنسل منتقل شده است، اما واقعیت امر اینجاست که در نعل اسبکوبی هم مشهدیها حرفی برای گفتن داشتند که متاسفانه این حرفه هم بهعنوان شاخهای جدا و متمایز از آهنگری رو به زوال گذاشت.
او میگوید: تهیه نعل اسب از روی هم کوفتن لایههای حلبی میسر بود که البته با توجه به پیشرفت علم و ورود تکنولوژی و ابزار مختلف، این حرفه هم دستخوش فراموشی شد.
آهنگر قدیمی محله ما در پایان از علاقهاش به حرفه آهنگری میگوید و اینکه این روزها با وجود اینکه کارگران و همکارانش کارها را سامان میدهند، باز هم علاقه دارد ساعاتی را در کارگاه آهنگری سپری کند. او میافزاید: علاقه مذهبی من، مرا در این حرفه فعال کرد. آن سالها از ساخت علم محرم، حسابی لذت میبردم و در ساخت هر علم، نیتی را در سر میپروراندم، ولی حالا این تولید هم به دست فراموشی سپرده شده است.
* این گزارش شنبه، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ در شماره ۱۹۶ شهرآرا محله منطقه یک چاپ شده است.