کد خبر: ۵۴۵۲
۱۲ تير ۱۴۰۲ - ۱۴:۳۱

۲ هزاردلار دادیم تا حرم اباعبدا... (ع) را جارو کنیم

آخرین سال قبل از سقوط صدام با بچه‌های کشیک‌هفتم کفشداری حرم رضوی رفتیم، کربلا، وقتی وضعیت حرم امام حسین (ع) را دیدیم خیلی ناراحت شدیم.

آن‌هایی که از حدود یک‌دهه قبل مجالس روضه رفته‌اند خاطرات متفاوتی از مجالس روضه‌ای دارند که آن روز‌ها برگزار می‌شد. روضه‌هایی خانگی و سنتی با یک استکان چای، خانه‌ای که دور تا دور آن پشتی چیده شده بود و صندلی مخصوص روضه‌خوان که روی آن را با پارچه‌ای سفید پوشانده بودند.

روضه‌خوان‌هایی قدیمی که بعضا امام جماعت مسجد هم بودند و در میان اهالی جایگاه ویژه‌ای داشتند. هرچند روضه‌های خانگی این روز‌ها کم‌رنگ شده است، اما هنوز هم در گوشه و کنار شهر افرادی از روضه‌خوان‌های قدیمی هستند و از آن روز‌ها خاطره دارند. در گفتگو با سیدعلی طباطبایی که از روضه‌خوان‌های قدیمی محله است خاطرات روز‌های عاشورایی گذشته را بررسی می‌کنیم.

متولد ۱۳۴۰ در محله محمدآباد است و از حدود پانزده‌سالگی روضه‌خوانی را شروع کرده و از مشهد تا بقیع روضه خوانده است در گفتگو با ما می‌گوید: پدرم مخالف علوم جدید بود. راهنمایی را که تمام کردم وقتی می‌خواستم بروم دبیرستان، پدرم گفت راضی نیستم سراغ علوم جدید بروی.

برای همین به احترام پدرم به حوزه رفتم. سطح مقدماتی را در حوزه علمیه موسوی‌نژاد گذراندم که انقلاب شد. وارد جریان انقلاب شدم و در کنار دیگر دوستان مدرسه حاج آقای موسوی‌نژاد کار چاپ و توزیع عکس امام (ره) و اعلامیه انجام می‌دادیم. آن زمان مرحوم سیدجواد آقای خامنه‌ای، پدر رهبر انقلاب، در مسجد ترک‌ها نماز می‌خواندند.

یادم است همین که حاج آقا وارد بازار قالی‌فروش‌ها می‌شدند از قالی‌فروش اول شروع به صلوات فرستادن می‌کردند و احترام می‌گذاشتند.  از زمانی که آیت‌ا... خامنه‌ای هم در مسجد امام حسن مجتبی (ع) نماز می‌خواندند خاطرم هست. ایشان بعد از نماز ساعت‌ها در مسجد خیلی ساده و صمیمی با مردم گفتگو می‌کردند. حتی بعد از آن هم یادم است که در بین نماز مغرب و عشا در مسجد کرامت، آقا را گرفتند و بردند.

 

تنهایی رفتم ساواک

در یکی از جلسه‌های قبل از انقلاب شیخ محمد وحیدی، مسئول جلسه‌ها را ساواک دستگیر کرد. روز بعد تنهایی رفتم ساواک. نوجوان بودم و سرداغی داشتم. نمی‌دانستم ساواک چیست! تازه داخل که رفتم فهمیدم کجا آمده‌ام! که البته مشکلی پیش نیامد و به خانه برگشتم. آن‌زمان یکی دیگر از کار‌های ما چسباندن عکس امام خمینی (ره) بعد از نماز صبح روی در خانه طاغوتی‌ها بود.

صبح حدود ساعت ۹ برمی‌گشتیم در محله تا ببینیم چه خبر است و شلوغی‌ها را بررسی می‌کردیم. در تظاهرات‌ها هم با پلخمون سنگ می‌زدم. آن‌موقع ۱۵ سال بیشتر نداشتم.

 

افتتاح مسجد با حضور شهید هاشمی‌نژاد

مسجد ابوالفضلی‌های محمدآباد را سال ۵۷ که می‌خواستیم افتتاح کنیم از شهید هاشمی‌نژاد برای افتتاح دعوت کردیم. یادم است که همین‌جا ۲ مسجد روبه‌روی هم داشتیم که شهید وقتی این دو را روبه‌روی هم دیدند، گفتند یکی از این‌ها مسجد است. بعد از این حرف شهید هاشمی‌نژاد مردم به احترام ایشان یکی از مساجد را جابه‌جا کردند.

بعد از آن بود که دیگر وارد حوزه مداحی و روضه‌خوانی شدم. اولین منبرم را برای یکی از شهدای محمدآباد در مسجد ابوالفضلی‌ها رفتم. سبک آقای فلسفی منبر رفتم و با یک خطبه از امیرالمؤمنین (ع) درباره جهاد صحبت‌هایم را شروع کردم.

با آنکه جوان بودم خیلی راحت این‌کار را انجام دادم. بعد از آن هم یک‌بار در یکی از روضه‌های زنانه خانه مادربزرگم منبر رفتم و روضه خواندم و بعد از آن دیگر این‌کار را ادامه دادم و با مطالعه و تحقیق سعی کردم منبر‌های خوبی داشته باشم.

 

روضه‌های خانگی و سنتی

البته اکنون نوع روضه‌ها با روضه‌های قدیم تغییر کرده است. قبلا روضه‌ها خانگی بود و امکان نداشت خانه‌ای حداقل ماهی یک روضه ماهانه نداشته باشد. روضه‌های خانگی و سنتی محاسن زیادی داشت. ساده بود و مردمی. چای و قلیان در این روضه‌ها جایگاه ویژه‌ای داشت.

قدیم در مشهد اولین روضه‌های خانگی در منزل شیخ محمدتقی یا سیدجوادآقا در بالاخیابان برگزار می‌شد و بعد‌ها به خانه‌های دیگر آمد. قبلا روضه را برکت خانه می‌دانستند، ولی اکنون این اعتقاد از بین رفته است.

قبول دارم که بصیرت افزایش یافته است، اما روضه‌های خانگی در انتقال مفاهیم جایگاه ویژه‌ای داشت و تداوم آن‌ها در تمامی فصل‌های سال اثربخش بود. با تغییر زندگی‌ها و ماشینی‌شدن، روضه هم کم‌رنگ شده است. هرچند در گذشته افرادی منبر می‌رفتند که سواد و آگاهی چندانی نداشتند و فقط صدای خوبی داشتند، ولی در کل زنده نگه‌داشتن روضه‌های سنتی به نسبت آنچه این روز‌ها ارائه می‌شود به نظرم بهتر است.

باید برگردیم به همان سنت‌های حسینی و از همان سبک سنتی که شامل توصیف و مدح بود، بهره ببریم. هیئت‌های قدیمی سبک، آرایش و میان‌دار داشت و ترسیم‌کننده رزم و فرهنگ عاشورا بود و شور مردم کنترل می‌شد، ولی اکنون چندان به این اصول توجه نمی‌شود و بیشتر سبک‌های موسیقی باب شده است.

 

فقط مجلس شهدا می‌رفتم

روضه‌خوانی من در جریان مجالس شهدا و جنگ هم تداوم داشت، حتی چند باری که جبهه رفته بودم هم همین کار را انجام می‌دادم. زمانی هم که مشهد بودم دائم بهشت رضا (ع) و مشغول روضه و مداحی برای شهدا بودم و فقط مجلس شهدا می‌رفتم. خاطرم است که آن‌زمان مثل اکنون امکانات نبود و برای مجالس شهدا سیم بلندگو را به باتری ماشین وصل می‌کردم و روضه می‌خواندم.

فکر کنید ماشین اینجا بود و مردم صدمتر جلوتر سر قبر شهید و من از کنار ماشین روضه می‌خواندم. البته فقط مشهد نبود در یزد و اصفهان و تهران هم منبر می‌رفتم. حدود ۱۲ سال ماهی دوبار دعا‌های ندبه مهدیه تهران را می‌خواندم. به‌واسطه آشنایی‌ای که با حاج آقا راشدیزدی داشتم در شهر یزد منبر‌های زیادی رفتم و حتی بعد‌ها به‌واسطه ایشان یک نامه برای مرحوم آیت‌ا... طبسی نوشتم و در خواست کفشداری حرم را کردم که سعادت پیدا کرده و اکنون حدود ۲۰ سال است که خادم حضرت هستم.

 

روضه‌خوانی پشت دیواربقیع

خدا قسمت کرد و حدود ۲۲ بار هم سفر حج رفتم و پشت دیوار بقیع روضه خواندم. آن موقع شعر‌هایی مثل «مدینه گریه کن با من که من تنهای تنهایم» خیلی گل کرد و بار‌ها از تلویزیون پخش شد. اولین سفری هم که به عراق داشتم سفر ویژه‌ای بود.

آخرین سال قبل از سقوط صدام بود. این سفر را با بچه‌های کشیک‌هفتم کفشداری رفته بودیم، وقتی وضعیت حرم امام حسین (ع) را دیدیم خیلی ناراحت شدیم. بسیار کثیف بود و دور از شأن. تصمیم گرفتیم حرم را تمیز کنیم. به سرباز عراقی که آنجا بود گفتم ما خادمان حرم امام رضا (ع) هستیم و امشب بعد از ساعت ۱۰ که در‌های حرم را بستید می‌خواهیم برای نظافت بیاییم. قبول نکرد هزار دلاری به او دادم.

رفت و با افسر عراقی برگشت. او گفت ۲ هزار دلار. دادیم و حرم را نظافت کردیم. یک کیسه ته سیگار از داخل حرم جمع کردیم. نجف هم همین وضعیت بود که باز دوباره پول دادیم و نظافت کردیم. در کنار روضه‌خوانی و مداحی؛ دیوان شعری را آماده کرده‌ام که حدود ۵ سال برای آن وقت گذاشته‌ام و درحال حاضر مشغول پاک‌نویس نهایی آن هستم. اشعار این دیوان مذهبی و در مدح ائمه (ع) هستند.

 



* این گزارش دوشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۷ در شماره ۳۰۶ شهرآرامحله منطقه ۶  چاپ شده است.

ارسال نظر