تابستان از راه نرسیده، در مشهد حرف از جیرهبندی آب بود و حالا هم که ده روزی از تیرماه گذشته است، همچنان زمزمههایی مثل «گرمترین تابستان» یا «بیآبترین فصل مشهد در نیمقرن گذشته» و نظیر اینها به گوش میرسد.
عمق چاههای آب شهر به سیصد متر رسیده و آب در مشهد سال ۱۴۰۲ خورشیدی، تبدیل به یک بحران شده است؛ آنچنان که اگر راهکاری اندیشیده نشود، همچنان بر همین مدار خواهیم بود و در آینده روزهای سختی را تجربه خواهیم کرد.
اسناد تاریخی نشان میدهد دشت مشهد از سدههای دور خشک بوده و راستش اصلا نباید تا این حد، گسترش پیدا میکرده است. اگر هم تا الان دوام آورده، «به یمن وجود مبارک امامرضا (ع) بوده است».
این جمله شعاری نیست؛ چون وجود امامهشتم (ع) سبب شده است خیران بسیاری در طول تاریخ برای تأمین آب مصرفی زائر و مجاور، دست به وقفهایی بزنند که ساخت قناتها، یکی از نمونههای آن است؛ قناتهایی که شریان زندگی درازمدت مشهد بودند و حالا سالهاست نفسی افتاده به پهلو دارند.
دردناکتر آنکه بدانید همچنان که هر روز در شهر قدم میزنید، پایتان را روی قناتهای مرده میگذارید؛ مشهد امروز پس از بتنریزی و مسطح کردن شهر، روی همان قناتهای قدیمی پا گرفته و پیش رفته است. در سطرهای بعد قصه قناتها، این خون مرده در رگ مشهد، را بخوانید.
حیات مشهد از ابتدای پیدایش آن به قنات وابسته بود. کاریزهای سنتی که با زمین در صلح بودند، آب مازاد آن را با شیب ملایم به سطح میآوردند تا زندگی در شهر جریان پیدا کند، اما این سخاوت، برای بشر معاصر کافی نبود؛ از وقتی برق، تلمبهبرقی و چاه در سال ۱۳۲۴ خورشیدی با هزینه کمتر و راحتی بیشتر، توانست آب را بیمحابا از عمق زمین به سطح آن پمپاژ کند، دیگر کسی بانی حفر و لایروبی کاریزها نشد.
قناتها با وجود بیمهری شهر تا دهه ۵۰ خورشیدی به حیات خودشان ادامه دادند، اما پس از آن دیگر از جوشوخروش افتادند. ساخت قنات که تا آن زمان یک سرمایهگذاری کلان اقتصادی و درآمدزا محسوب میشد، دیگر برای صاحبان آن بهصرفه نبود.
سایه چاهها و سدهای صنعتی، بر فناوری ساخت قناتهای هزارساله افتاد و بر آن چیره شد. اکنون که ما خیلی راحت تهمانده شیره جان دشت مشهد را به لولههای پرپیچوتاب شهر میریزیم و آن را به فاضلاب تبدیل میکنیم، دیگر خبری از رگهای حیات سنتی آن نیست و بسیاری از این قناتها، متروک شدهاند.
اگر به نقشههای محدوده توس، پیش از پاگرفتن مشهد نگاهی بیندازیم، خواهیم دید نوغان و سناباد و حرم امامرضا (ع) سه ضلعی هستند که با فاصله کم از یکدیگر قرار گرفته اند. شهر نوغان (مرکز ولایت توس در آن زمان) و روستای سناباد (محدوده محله سراب کنونی) که بقعه امامهشتم (ع) نیز در اراضی آن قرار داشته است، با یک قنات آباد بودهاند.
بعدها غارتهای پیدرپی اقوام مهاجم، ناامنی و خرابی توس، افزایش جمعیت مهاجر و سرازیر شدن آن بهسوی حرم مطهر، باعث شد شهری در اطراف بقعه امامرضا (ع) شکل بگیرد که از همان نخست، دور از آب بود.
با بزرگتر شدن حلقه ساختوسازهای اطراف حرم، نوغان و سناباد هم در آن حل شدند تا مشهد تبدیل به یک شهر شود؛ شهری که با تنها رود بزرگش (کشفرود که در پاییندست آن قرار گرفته بود) نیز ۱۰ کیلومتر فاصله داشت و انتقال آب آن با تجهیزات آن زمان، ممکن نبود.
در کتاب «نگاهی به تاریخ، فرهنگ و مفاخر مشهد» آمده است: «فاصله دهکیلومتری بستر کشفرود با مقر شهر مشهد و اختلاف ارتفاع تقریبا دویستمتری این دو، دسترسی آسان اراضی و اهالی شهر را به این رودخانه دشوار کرده بود.
از همان آغاز پیدایش، این شهر با قنواتی که از چندفرسنگی غرب آن شروع میشده، آبیاری میشدند تا مشهد تبدیل به قناتشهر شود». گواه این گفته هم، سابقه طولانی حضور قنات در جغرافیای مشهد است؛ آنچنان که روایت کردهاند پیکر مطهر امامرضا (ع) را با آب قنات سناباد غسل دادهاند؛ البته ناگفته نماند که درمیان ورقهای کتاب «نگاهیبهجغرافیای تاریخی مشهد»، قنات سناباد نخستین منبع آبی بقعه و سپس شهر امامرضا (ع) ذکر شده است.
دکتر محمدحسین پاپلییزدی درباره نقش قنات در شکلگیری مشهد میگوید: «قنات صرفا یک پدیده روستایی و کشاورزی نیست، بلکه نقش بنیادی در تأسیس و گسترش شهرهایی مانند ری، نیشابور، یزد، کاشان، سبزوار، کاشمر، مشهد، فردوس، گناباد، تهران و... داشته است. اگر قنات نبود، این شهرها هم نبود».
براساس شواهد، با گسترش مشهد و افزایش جمعیتش، در قرن چهارم به موضوع تأمین آب شهر هم توجه و کاریزهای آن احیا میشود. نخستین آنها هم کاریز سناباد است که احتمالا در آن موقع، ویران شده بود.
ماجرا از این قرار است که در سالهای پایانی حکومت غزنویان، ابوالحسنعراقی (یکی ازصاحبمنصبان حکومت) وصیت میکند پیکرش را از غزنه به مشهد بیاورند و افزونبر ساخت مسجد و کاروانسرا، قنات اصلی شهر را هم دوباره جاری کنند.
گزارشهای تاریخی همچنین میگویند سه قرن پس از ابوالحسن عراقی، یعنی در قرنهای هفتم و هشتم، گویا دوباره بهدلیل رسیدگی نشدن کافی و تعمیر نشدن بهموقع، قناتهای مشهد که مسدود شده بودند، به دست سربهداران جانی دوباره میگیرند تا این شهر همچنان به زیست خود با استفاده از کاریزها ادامه دهد.
با تکیه زدن تیموریها بر مسند حکومت، یک اتفاق مهم برای تأمین آب مشهد میافتد و آن، جاری شدن یک چشمه پرجوشوخروش در رگهای مشهد است. درواقع ارضاقدس در دوره تیموریها به یک شهر درجهیک تبدیل شده بود، بنابراین حکمرانان شهر باید فکری به حال بیآبی و جمعیت روبهفزونی شهر میکردند.
در این زمان امیرعلیشیر نوایی، وزیر دانشمند سلطانحسین بایقرا، حکمران خراسان، همت کرده، با هزینه شخصی خودش کانالی چندکیلومتری حفر میکند تا آب چشمه گلسب را از غرب شهر تابران توس به مشهد بیاورد.
چشمه گلسب یا همان چشمهگیلاس خودمان که اکنون جان محتضرش با پمپها نبض دارد، آن زمان چشمهای پرآب و گوارا بود که فردوسی تصمیم گرفته بود با صلهای که گمان میکرد بابت سرودن شاهنامه از سلطانمحمود میگیرد، آب آن را به توس بیاورد.
آب چشمهگیلاس به مشهد آمد تا نجاتدهنده و توسعهدهنده آن باشد. شاهعباس صفوی این آب را به میان تنها خیابان شهر که خودش آن را ساخته بود (بالاخیابان) آورد. وجود این نهر، مسئله آب مشهد را برای سالهای پیشروی آن تاحدودی حل کرد.
نادرشاه حکمران دیگری بود که دستور داد در یک تنگنای آبی دیگر برای شهر، آب بندگلستان را به حرم رضوی بیاورند و سرریز آن به محلات پاییندست که بیآب بود، برود؛ البته مشهد روبهتوسعه به این راحتی از معضل کمبود آب رهایی پیدا نمیکند.
شمار زائران و مجاوران شهر همیشه در یک شیب صعودی قرار داشته و این مسئله، بر بحران آب آن میافزوده است. کمبود آب در دوره پهلوی اول نیز به یک مشکل اساسی در شهر مشهد تبدیل میشود؛ آنچنان که محمدولی اسدی، تولیت و استاندار خراسان، آب نهر گناباد را به مشهد میرساند تا به «مدد قناتها بیاید و دهان به تفنشسته مشهد را سیراب کند».
در طول قرنها هر حکمرانی از هر دودمانی به مشهد میآمد، نخست فکری به حال آب شهر میکرد تا با سیراب کردن لب خشک دشت مشهد، خودی نشان بدهد، اما ازآنجاکه هزینه حفر قنات آنقدر سنگین بود که ثوابش تنها نصیب افراد ثروتمند و صاحب مال میشد، تأسیس قنات و مسجد، یکی از کارهای عمرانی بود که حکمرانان بر اساس آن، عملکرد خود را به نمایش میگذاشتند.
البته به همین دلیل، ردپای وقف را میتوان در سرگذشت قناتهای مشهد نیز دید. بیشتر خیران این سرمایه اقتصادی را وقف آستانقدس میکردند تا ماندگار شود. در نخستین وقفهای آب در مشهد، مهدیقلیبیک که حمام معروفش درکنار بازار فرش هنوز پابرجاست، یک قنات مهم با نام خودش میسازد و وقف حمامی میکند که درآمدش به مصرف شربتخانه حضرت میرسید و مازادش نیز راهی مسجد جامع گوهرشاد میشد.
پس از او، شاهعباس صفوی نیز چند رشته قنات میسازد و آن را وقف نهر خیابان میکند. همچنین یلداشبیک در سال ۱۱۵۸ هجریقمری دو قنات خدربیک و خلفبیک را برای آبرسانی به محله سرحوضان، وقف میکند و قناتهای محرابخان، عشرتخان، دستجرد، سناباد و چاهنو برابر طومار علیشاهی، در عصر نادری دایر بودند. همین چند مثال کافی است که بدانیم قناتها بیشتر وقف عام میشدند تا مردم عادی از آنها بهرهمند شوند.
در کتاب مطلعالشمس (نوشتهشده به سال ۱۳۰۰ قمری)، قنات سناباد جایگاه خودش را همچنان حفظ کرده است، اما بهجز این قنات قدیمی، چند قنات قلیجخانی، ممیشخانی، محمدولیخان سرادار، شیخمؤمن کاظمینی، رکنآباد و قنات سلسبیل در محله سراب جاری بودهاند.
آب چشمهگیلاس و بندگلستان هم از خیابان علیا (بالاخیابان) وارد شهر میشده است. انگلیسیها در گزارشی که اواخر دوره قاجار سیاهه شده است، تعداد قناتهای آباد مشهد را دوازده حلقه شمردهاند که شامل قناتهای مؤتمنالسلطنه، آصفالدوله، ممیشخان و میرزا در بالاخیابان، قنات سناباد در سراب، قناتهای رکنآباد، شیخ، سلسبیل و مسجد در ارگ، قنات گلخطمی و چهنو، حدفاصل ارگ و عیدگاه و قنات حاجیدرویش در نوغان، میشده است.
احتمالا جز اینها، تعدادی از قناتهای مشهد خشک شده اند و برخی قناتها مصرف کشاورزی داشتهاند که نامشان در این سیاهه نیست. در همین زمان، کتاب مشهد در آغاز قرن ۱۴ تعداد قناتهای شهر را در دوره پهلوی اول، ۲۲ رشته بیان میکند که شانزده رشته آن، دایر و شش رشته دیگر بی آب بوده است.
نام قناتها طبق این کتاب چنین است: «رکنآباد، قنات شیخمؤمن، قنات سلسبیل، قنات سناباد، قنات آصفالدوله، آب منبع، آب مسجد گوهرشاد، آب مستشاری، قنات دستجرد، آبمیرزا، قنات پایینده، آب ممشخان، قلیچخان و آب درویشبیک نوغان».
سی سال پس از تحریر این کتاب، یعنی در دوره پهلوی دوم، «جعفربرکچیان»، دانشجوی رشته تاریخ و جغرافیای دانشگاه فردوسی (سال تحصیلی ۴۲-۴۱) که پایاننامهاش هنوز در کتابخانه تخصصی تاریخ مرکز اسناد آستان قدسرضوی موجود است، دست به بررسی قناتهای شهر مشهد در آن دوران میزند و آنها را ۳۶ رشته ذکر میکند که از این قرارند: الندشت، منبع، سناباد، رکنآباد، مسجد، شیخ سعدآباد، سرده، آصفالدوله، میرزا، مستشاری، علیآباد، عشرتآباد، امینآباد، محرابخان، تلگرد، مهرآباد، بوجمهن، گود سلوک، تقیآباد، درویشبیک، چاهنو (چهنو)، شادکن، محمدآباد، دستگرد (دستجرد)، ممیشخان، قلیچخان، زرگران، پایینده، مهدیآباد، ابراهیمآباد، فرخآباد، باقرآباد، بدرآباد، حسینآباد، گلختمی و خدربیگ.
روشن است که پیش از اینکه چاهها و سدها تأمین آب شرب مشهد را بهدست بگیرند، قناتها یکهتازی میکردند و هم زمان با افزایش جمعیت، تعداد آنها نیز رو به افزایش بوده است، اما با خزیدن نخستین لولهها در دل خانهها و حفر چاهها و ساخت سدها، کاریزها یکییکی از مدار خارج شدند و به تاریخ پیوستند.
* این صفت در کتاب «نگاهی به تاریخ، فرهنگ و مفاخر مشهد نوشته مهدی سیدی فرخد، دکتریوسفمتولی حقیقی و بهزاد نعمتی» آمده است.