
برکت قرآن در مراحل مختلف زندگیاش کاملا مشهود است. از همان دوران کودکی که برای یادگیری قرآن در جلسات قاریان مهم مشهد شرکت میکرده تا دوران سربازی که زمان جنگ است و در لشکر پنج نصر، قرآن تدریس میکند و بعدها گذران زندگیاش با آموزش قرآن و بعدتر هم خادمی حرم.
جلال نجاتیان از ۱۷ سال پیش خادم حرم در بخش حافظان است. روز در میان در «دارالزهد» حرم مطهر رضوی حضور مییابد و در اجرای مراسمی ۴۰۰ ساله به نام «صفه» که سلام و توسل به ائمه اطهار است، مشارکت میکند.
جلال نجاتیان متولد سال ۱۳۴۷ در خیابان امام رضا (ع) و کوی فرهنگ است. در خانوادهای مذهبی به دنیا میآید و پدرش مهندس تجربی مکانیک کارخانجات ریسندگی و بافندگی مشهد است.
صحبت درباره پدرش خود به گفتگویی کامل نیاز دارد، اما همین بس که: ایشان تحصیلات فنی و حرفهای داشتند و مهندس کارخانههای مهم مشهد بودند. پدرم متولد سال ۱۳۰۴ هستند و در همان محله سابقمان کوی فرهنگ زندگی میکنند. ایشان از پیرغلامان امام حسین (ع) هستند و شاعر و مداح. در مسجد تربتیهای چهارراه عنصری همه ایشان را میشناسند.
اما علاقه قاری پیشکوست محله سناباد به قرآن از کجا شروع میشود. میگوید: از کودکی به مجالس هیئتی میرفتم. از طرفی پدرم خیلی دوست داشتند مداح بشوم. ولی من جذب قرآن شدم. قرآنآموزی را هم از جلسات خانگی شروع کردم.
درواقع از اوایل انقلاب جلسه رفتن من شروع شد و در سال ۶۴ دیگر برگزاری جلسه به من واگذار میشد. «نقش مسجد تربتیهای چهارراه عنصری در پرورش قاری بسیارچشمگیر بود و بیشتر قاریان معروف مشهد به این مسجد رفت و آمد میکردند و جلسه داشتند.»
آقای نجاتیان اینها را میگوید و ادامه میدهد: قرائتهای زیبای شیخ جواد رفیعی که از استادان بنام بودند و مقام بینالمللی هم داشتند و بسیاری از استادان دیگر باعث علاقهمندی بیشتر من به قرآن میشد.
او با حضور همیشگی خود در مسجد تربتیها، با قاریان مهم مشهد آشنا میشود و در جلسات آنها در نقاط دیگر شهر شرکت میکند. تعریف میکند: استاد فرقانی در مسجد امام حسن مجتبی در دانش غربی برنامه داشتند. مسجدی که مقام معظم رهبری هم قبل انقلاب در آن سخنرانی داشتند. حاج آقای اوحدی هم آنجا بودند. مسجد کرامت هم میرفتم.
گاهی نیز از خیابان تهران به دروازه قوچان میآمدم. مرحوم امینی، دایی حاج آقای رفیعی معروف، برگزارکننده جلسه بودند. این جلسات در خانه قدیمی حاج آقای اورعی برگزار میشد. هنوز هم این منزل هست و فرزندان حاج آقا در شبهای یکشنبه جلسه دارند.
خاطره قرآنی دیگر او از محله زندگی خود، به منزلشان برمیگردد. جایی که محلی برای تمرین قاریان نوجوان است. میگوید: در کوی فرهنگ خانهای دوطبقه داشتیم که اتاقهای زیادی داشت و بزرگ بود؛ بنابراین قاریان دیگر نیز به منزل ما میآمدند و باهم قرائت تمرین میکردیم. گاهی هم صوت عبدالباسط را میگذاشتیم و به نوبت تقلیدی میخواندیم.
بزرگی خانه ما امتیاز خوبی بود تا بتوانیم به آسودگی تمرین کنیم و مزاحم کسی نباشیم و تداخل صدا هم اتفاق نیفتد. قاریان دیگر معمولا منزل کوچکی داشتند که بهراحتی نمیتوانستند تمرین کنند.آن زمان به سبک عبدالباسط میخواندم. اما سال ۶۴ بود که بعد از آشنایی با استاد نیازی که منشاویخوان معروف مشهد بودند این قرائت را انتخاب کردم.
در سال ۶۶ به خدمت سربازی رفتم. یکسال و خردهای را در ایلام غرب، جنوب و در لشکر پنج نصر و در بخش زرهی بودم. آنجا کار قرآنی به من واگذار شد و تدریس قرائت قرآن داشتم. تدریس در واحدهای مختف از ستاد لشکر، زرهی، موتوری گرفته تا تدارکات و فرماندهان سپاه.
او ادامه میدهد: در بخش زرهی لشکر، حاج آقای حیدریه از فرماندهان بزرگ جنگ به من این اجازه را دادند که صبحگاه بعد از قرائت قرآن، آزادی عمل داشته باشم و لازم نباشد برای انجام کاری از کسی اجازه بگیرم. بهطوری که تنها سربازی بودم که نامههای مرخصیام را خودم امضا میکردم.
میخندد و ادامه میدهد: واحدهای دیگر به حاج آقای حیدریه میگفتند حاضریم دو سه سرباز به بخش شما بدهیم و این سرباز را به بخش ما بفرستید، اما حاج آقا موافقت نمیکرد. تااینکه نیمهشبی یکی از نگهبانان مرا بیدار کرد و گفت نوبت شماست نگهبانی بدهی.
گفتم من در بخش تشریفات هستم و نگهبانی نمیدهم. او هم در جواب گفت: حاج آقا (یکی از فرماندهان) گفتهاند شما هم سربازی مانند بقیه هستی و باید نگهبانی بدهی. اما من نرفتم.
آن فرمانده صبح مرا احظار کرد و با صدای ناراحت و خشمگینی گفت: آقای نجاتیان! مگر خون شما از دیگران رنگیتر است که نگهبانی نمیدهی. گفتم مگر شما خبر نداشتید که خون من از دیگران رنگیتر است. این همه، وسایل بخش فرهنگی تحویل من است و صبحگاه اجرا دارم.
قرآن هم آموزش میدهم. ضمن اینکه مسئول خود شما به من آزادی عمل داده است. با این حرف من انگار آب سردی روی این بنده خدا ریخته شد و دیگر چیزی نگفت. بله به برکت قرآن خدمتم هم قرآنی بود و جسارتم زیاد. طبیعی بود که وقتی به فرماندهان درجه یک قرآن درس بدهی و همه به تو احترام بگذارند، جرأت پیدا کنی.
از زمان تولد تا ازدواج را در محله کوی فرهنگ گذراندم؛ یعنی ۲۷ سال. بعد از آن به خیابان دانشگاه آمدیم و بهدنبال سکونت در خانهای ویلایی به خیابان باباطاهر نقل مکان کردیم. اینجا محلهای خوب و مذهبی است و اتفاقا چند قاری در این محله زندگی میکنند. سیدجواد فاطمی وآقای مسعود پنجه هم هستند که معمولا بعد از نماز ظهر در مسجدالزهرا که در نزدیکی منزل ما قرار گرفته ترتیلخوانی قران داریم.
از سال ۱۳۷۹ خادم حرم در بخش حافظان قرآنی است. ماجرای حضورش در حرم و حضور در مراسم ۴۰۰ ساله «صفه» نیز شنیدنی است. برای ما تعریف میکند: خادمی حرم را مدیون قرآن هستم. چون بدون هیچ تقاضایی خادم حرم شدم. سال ۷۹ بود که با من تماس گرفتند و گفتند برای خادمی حرم انتخاب شدید. گفتند اسمتان رد شده است و بنده خادم رسمی حرم شدم و روز در میان در اجرای مراسم «صفه» که قدمتی ۴۰۰ تا ۵۰۰ سال دارد، شرکت میکنم.
این مراسم قبلا در دارالسلام برگزار میشد و الان در دارالزهد و در کنار مقبره شیخ بهایی. مراسم بدینصورت است که ۱۴ رحل قرآن چیده میشود. یک نفر با قرائت قرآن جلسه را شروع میکند و در ادامه فقرات ۱۴ معصوم منتسب به خواجه نصیرالدین توسی خوانده میشود.
این فقرات، توسل و سلام به ائمه است. قاریان به نوبت فقرات را میخوانند. در پایان نیز همه بلند میشوند و رو به قبله ایستاده، سلام میدهند و مراسم پایان میپذیرد. این مراسم هر روز صبح ساعت ۶:۳۰ و شبها یکساعت بعد از نماز مغرب و عشا برگزار میشود. بنده هم بهصورت روز در میان در روزهای فرد شرکت میکنم.
او ادامه میدهد: در زمان اجرای مراسم، خادمان حرم از بخشهای مختلف مانند کفشداری، فراشها، دربان و ... میآیند و دورتادور ما مینشینند و به مراسم گوش میسپارند. مردم هم میتوانند از مراسم استفاده کنند.
- برای ما درباره شیوههای آموزشی مؤثر در پرورش قاری بگویید؟
خوب در سالهای گذشته، فراگیران قرآن آزادی عمل بیشتری در جلسات داشتند. چون در کنار تدریس برای بچهها برنامههای تفریحی فراوانی برگزار میشد. از اجرای برنامههای ورزشی و مسابقه گرفته تا دیدار با علما و مراجع. تشویق، در روحیه یادگیری نوجوانان تاثیر زیادی دارد. حالا میزان آن زیاد مهم نیست، اما برای رشد و ترغیب آنها برای قاریشدن مؤثر است.
- آیا خود شما هم خاطرهای از دوران قرآنآموزی خود دارید؟
زمان ما فراوان مسابقه برگزار میشد. برندگان مسابقه راهم به دیدار علمایی همچون آیتا... شیرازی یا قمی میبردند. یادم است اوایل انقلاب در مسابقات رده نوجوانان نفر اول شدم و ما را با بچههای جلسه بردند تالار آینه حرم مطهر و خدمت آقای طبسی رسیدیم. ایشان قرآنی بزرگ و زیبا به من هدیه دادند که با تفسیر و حاشیه بود و هنوز آن را دارم. خاک مطهر ضریح و پارچه سبز و یک پانصدتومانی قرمزرنگ داخل پاکت هم بود.
- شما هم برای کارآموزان خود این تشویقها را در نظر میگیرید؟
ما هم در جلسات انصارالحسین سعی میکنیم بچهها را به همان شیوهها به قرآن جذب کنیم. در ماه رمضان سال گذشته پنجدوچرخه جایزه دادیم. شب در میان هم فوتبال بازی میکنیم و خودم هم دقایقی کوتاه با بچهها بازی میکنم. در کلاس هم پنجدقیقهای به آنها فرصت تعریف جوک میدهیم که اتفاقا برای این بخش دعواست. حتی میگوییم بچهها بیایند خاطره تعریف کنند.
- یادگیری کدام بخش از قرآن طرفداران بیشتری دارد؟
حفظ قرآن خیلی طرفدار دارد، چون مورد تأکید مقام معظم رهبری است. از این جهت که شیعیان ما در این عرصه در جهان حضور داشته باشند و حرفی برای گفتن. اما حدود ۹۰ درصد از فراگیران قرآن، از ادامه حفظ منصرف میشوند. آن هم بعد از دو ماه تا یک سال حضور در کلاسها. آنها میبینند حفظ قرآن کار سختی است و جا میزنند. سنین بالا که اصلا نمیتوانند. در سنین پایین هم ریزش زیاد است.
- خوب دلیل ریزشهای قرانی در حفظ چیست؟
دلیل اصلی درباره کودکان این است که خانوادهها قبل از آموزشهای ابتدایی، فرزندان خود را به کلاسهای حفظ قرآن میفرستند. اما درست این است که ابتدا بچهها در سنین قبل از دبستان، روخوانی، روانخوانی و تجوید را یاد بگیرند. وقتی توانستند خواندن قران را یاد بگیرند بعد آن را راحتتر حفظ میکنند.
- یعنی پیش از دبستان کودکان میتوانند قرآن را به راحتی بخوانند؟
بله، بهترین زمان آموزش قبل از کلاس اول دبستان است. در این رابطه مهدالرضاهای آستان قدس در حد معجزه عمل میکنند. کودکان، یکسال قبل از ورود به مدرسه میتوانند تمام قرآن را بدون غلط و با تجوید بخوانند. چندسال پیش که از این بچهها تست میگرفتم در حد معجزه بودند.
در این مهدها با روش بازی آموزش میدهند. کتاب استاد محسنی هم بسیار عالی است و مربیان پرحوصلهای دارند. بهطوری که بچههای مدرسه نرفته با هفتهای چهارساعت آموزش، تمام قرآن را بهتر از مربیان قرآنی آینده خود یاد گرفتهاند