به بچههای حاشیه شهر ایمان دارد. وقتی میبیند چند نفر از جوانان محله، قدرت مدیریت ۲۵۰ خانوار شهرک خطیب را دارند، خیالش جمع میشود که تلاش فرهنگی، حتی در بافت حاشیه شهر به نتیجه میرسد و ایمان دارد که میداندادن به این نوجوانها و جوانها حاصلش درختی پربرگوبار است که خیلیها میتوانند از آن استفاده کنند.
حجتالاسلاموالمسلمین علی پورحسین، چهره جوان محله است که کارش برگزاری نمازهای یومیه مسجد فاطمهالزهرا (س) و اجرای برنامههای فرهنگی مسجد است. خصایص خوبی دارد که به کمکش آمده است تا کارها را بهتر پیش ببرد. پرجنبوجوش و پویاست و برای خدمت به حاشیه شهر قرار ندارد.
او عضو «کانون تمدنی بینات» زیرنظر سازمان تبلیغات اسلامی هم هست؛ این کانون قرار است طرحی به نام «محله امامرضا (ع)» را در شهر اجرا کند و پورحسین مطمئن است این طرح برای فردای مشهد کلی منفعت دارد.
پورحسین بزرگشده حاشیه شهر است و دلبسته آن؛ بههمیندلیل بعداز ازدواج هم ترجیح داده است بهجای مهاجرت به دیگر محلهها در مجتمع علویه پنجتن سکونت کند. میگوید: در محله خواجهربیع بزرگ شدم. پدرم کارگر بود. من رنج نبودِ خیلی چیزها در این محلات را حس کرده بودم.
دوست داشتم فعال فرهنگی شوم. از همان بچگی، کلی طرح و نقشه داشتم و ساعتهای فراغت و خلوتی که پیش میآمد، درباره طرحهایم فکر میکردم. ناگفته نماند که پدربزرگ مادریام و چندنفر دیگر از اعضای خانواده، درس دینی خوانده بودند و این موضوع در مسیر انتخابیام برای آینده بیتأثیر نبود. طلبگی را خیلی دوست داشتم و افتادم در این خط و بسیار هم خوشحالم.
حاجآقای روایت ما از همان دوران مدرسه، روحیه جهادی داشته است و فعالیتهای فرهنگی را شروع میکند. سال سوم راهنمایی رئیس شورای دانشآموزی منطقه تبادکان شد.
کوتاه و خلاصه میگوید: کار فرهنگی دغدغهام بود و از همان دوران مدرسه فعالیت را شروع کردم. طرحها و پیشنهادهای مختلفی میدادم. هرجا هم برنامهای بود، حاضر میشدم. اگر امام جماعت نمیآمد، به جایش نماز را برپا میکردم.
خدا را شکر بچهها و همکلاسیها به من اعتماد داشتند. این دغدغهها با من بزرگ و بزرگتر شدند. بعدها به اجرای سبک زندگی اسلامی بین خانوادههای محلهام فکر میکردم و هنوز هم این موضوع در اولویت برنامههای من است.
او وقتش را وقف نوجوانان و جوانان کرده است و برای آنها خیلی وقت و انرژی میگذارد و اصلا یکی از دلایلی که حاجآقا بین بچههای خطیب این همه محبوبیت دارد، همین است که عبا و عمامه را برمیدارد و میرود به زمین خاکی؛ با بچهها فوتبال بازی میکنند و گپ میزنند و میخندند و از همه بهتر اینکه بچهها او را به عنوان رفیق قبول دارند و به او اعتماد میکنند و خصوصیترین حرفهایشان را به پیشنماز مسجدشان میگویند.
میگوید: سن بلوغ در نوجوانان کاهش یافته و به مرز ۹ تا ۱۰ سال رسیده است؛ این موضوع باعث افزایش آسیبهایی در آنها شده است. متأسفانه خانوادهها از این مشکلات بیخبرند یا به قدری گرفتار روزمرگی و امرارمعاش هستند که به این آسیبها توجهی نمیکنند؛ در همین راستا برنامههای مختلف تفریحی را پیشبینی کردهایم تا بچهها سن بلوغ را با مشکلات کمتر پشت سر بگذارند.
پورحسین، دورهمیهای دوستانه و اردوهای دانشآموزی را فرصتی دراینزمینه میداند و میافزاید: هر وقت فرصت کنم، ایندست برنامهها را در محله اجرا میکنم و اغلب استقبال خوبی هم از آن میشود.
او اینطور حرفش را ادامه میدهد: هیچوقت بچهها را به خواندن نماز مجبور نمیکنم. وقتی اذان میشود و افراد پشت سرم به نماز میایستند، همین روی بچهها تأثیر میگذارد و آنها هم به صف نماز جماعت میپیوندند. بعد از نماز در فضایی دوستانه و صمیمانه، با زبان نوجوانان، به آنها گوشزد میکنم که چه خطراتی تهدیدشان میکنند و باید مراقب باشند و هروقت و هر جایی نیاز بود، خانواده را از مشکلاتشان آگاه کنند.
این روزها اجرای طرح «محله امامرضا (ع)» که در کانون تمدنی بینات پیگیری میشود و او یکی از اعضای آن است، تمام فکر و ذهنش را پر کرده است. میگوید: این طرحها برای مشهد آینده است و موضوعات مختلف را شامل میشود؛ آموزشوپرورش، اقتصاد، امنیت، سلامت و....
با هر جملهای که به زبانش میآید، این عبارت را هم بلافاصله بیان میکند: ایمان دارم در هر محله استعداد و پتانسیل زیادی هست که میتوان از آنها استفاده کرد. حرفش را با مثالی روشن میکند و ادامه میدهد: همین محله ما و مجاور آن را فرض کنید؛ خانوادهها مجبورند برای استفاده از مجموعههای آموزشی، ترافیک خیابانها و شهر را تحمل کنند تا به مرکز شهر برسند. طرح «مدرسه در مسجد» یکی از موضوعات پیشنهادی در کانون است تا از ظرفیتهای مجموعههای مذهبی برای برنامههای آموزشی استفاده شود.
پورحسین خودش مسجدی است و میداند مجموعههای مذهبی چقدر میتوانند در یک محله گرهگشا باشند؛ البته از کنار فعالیتهای فعلیشان نیز نمیگذرد. میگوید: نمیگویم که اکنون کاری انجام نمیدهند، اما میتوانند خیلی بیشتر از اینها در چرخه فعالیتهای خیرخواهانه سهیم باشند. جوانان بسیاری به سن ازدواج رسیدهاند، اما از رسم و رسوم متعارف جامعه، هراس دارند. وظیفه ماست که برای این ترس و دلهره چارهای پیدا کنیم.
غیر از مساجد، ما این اطراف سالن خالی نیز زیاد داریم و فقط همت میخواهد که چند نفر، آنها را برای برگزاری مراسم ازدواج آماده کنند. باور کنید اگر همین گام ساده برداشته شود و دو نفر بهموقع بروند سر زندگی مشترک، در کاهش آمار ناهنجاریها تأثیرگذار است.
پورحسین از این میگوید که اسلام دین سلامت و شادی است و موضوع طرح «عطر» را به میان میآورد که یکی دیگر از برنامههای محله امامرضا (ع) است؛ برنامهای که او خودش میخواهد آن را اجرا کند و میداند حتما بسیار طرفدار پیدا میکند. میگوید: خیلی از مساجد موقوفه دارند. اگر هم نداشته باشند، ما نذورات زیاد داریم که هم برای اموات است و هم برای دیگران. چه اشکالی دارد از محل همین نذورات هرچند وقتیکبار، عطر بین نمازگزاران توزیع شود؟
بعد حرفهایش را تکمیل میکند: این عطرهای گیاهی برای آرامش و اعصاب و خیال بسیار مؤثر هستند. گرچه طرح هنوز درحال تکمیلشدن برای اجرای بهتر است، حاجآقا میداند اجرای آن، حال خیلی از آدمهای محله را خوب میکند و حال محله که خوب باشد، مشهد پیشرفت میکند.
با اینکه فعالیتهای مسجد شهرک خطیب بیشتر فرهنگی است، آنهایی را هم که درآمد چندانی ندارند و جیبشان خالی است، فراموش نکردهاند. کار خرید بستههای غذایی و تحویل آنها به خانوادهها را حاجآقا با کمک نوجوانهای محل انجام میدهد. البته هیچوقت از سبک زندگی اسلامی غافل نمیماند و برای آن هم قدم برمیدارد.
میگوید: هرکس با روضه امامحسین (ع) اخت شود، نیم بیشتر راه را رفته است. دوست دارم بچهها عاشق این مجالس بشوند. فکر کردم چه کاری میتوانم انجام دهم؛ دیدم بچهها توزیع بستههای معیشتی را با جان و دل انجام میدهند و گفتم حالا که کمک کردن را دوست دارند، پول جمع کنیم و بساط روضه را در خانه نیازمندان برپا کنیم. نمیدانید بچهها چه ذوق و شوقی برای کمک دارند. ما آدم خوب کم نداریم؛ باید طرح خوب داشته باشیم.