یک روز عادی دختران بیتالحفاظ از نماز صبح شروع میشود، زمانیکه روز هنوز برای خیلیها شروع نشده است. البته برخی هم زودتر بیدار میشوند تا درسهای روز قبل را دوره کنند. بعداز خواندن نماز صبح، حفظ درسها و تمرین ادامه دارد. ساعت۶ تا یک ربع به ۷ وقت صبحانه دستهجمعی است.
رأس ساعت ۷ صبح کلاسها شرع میشود و تا ۱۰:۳۰ ادامه دارد. در این کلاسها علاوهبر تکرار محفوظات، درس جدید هم داده میشود. بعد از این کلاس، دختران میتوانند تا یک ربع قبل از اذان ظهر، خواب «قیلوله» داشته باشند. هنگامی که دعا پخش میشود، آنها هم از خواب بیدار میشوند. نماز و ناهار، برنامه بعدی است و از ساعت ۱۲:۳۰ تا ۱۳:۳۰ «زمان گوشی» است. این لفظی است که دختران از آن استفاده میکنند.
کلاسها از ساعت ۱۴:۳۰ دوباره شروع میشود و تا اذان مغرب ادامه دارد؛ باز هم تکرار محفوظات و درسهای جدید. از ساعت ۷:۳۰ به مدت یک ساعت، زمان مباحثه است. در این زمان هردختری یک صفحه قرآن میخواند و قرآن یک دور کامل قرائت میشود.
اینجا در «بیتالحفاظ نرجس (س)» در خیابان امامرضا (ع)۵ زندگی دختران با همین نظم و ترتیب میگذرد؛ دختران جوانی که از شهرهای مختلف اینجا گرد آمدهاند تا در مدت چهاردهماه حافظ قرآن کریم شوند.
همه دخترها «مامان» صدایش میکنند. اعظم السادات برغمدی، از حافظان قرآن است و خودش را مادر دخترها میداند. هم سخت گیر است و هم مهر و محبت یک مادر را دارد. برغمدی معتقد است که اگر بخواهد نزدیک به پنجاه دختر چهارده تا سی و چهارساله بیت الحفاظ را مدیریت کند، بهتر است مانند همه خانوادهها قانون و مقرراتی برایشان بگذارد.
او، حفظ قرآن را از پانزده سالگی و زمانی که در شهرستان سبزوار زندگی میکرده، شروع کرده است. تا هفده سالگی هجده جزء قرآن را حفظ کرد، اما، چون مربی و روش مناسبی برای حفظ در دسترس نداشت، سرعت پیشرفتش کم بود. او میگوید: سرعتم برای یادگیری خوب بود. در یک تابستان سیزده جزء را حفظ کردم. برای تثبیت محفوظات و ادامه حفظ با استادان مشهد ارتباط گرفتم و در دارالقرآن حرم مطهر در سال ۸۴ حافظ کل شدم.
تدریس را در مؤسسههای قرآنی شهرشان شروع میکند، اما به این فکر میکند که خودش مؤسسهای برپا کند؛ به همین منظور سال ۸۹ مؤسسه «بیت الحفاظ نرجس (س)» را دایر میکند. به زودی روشی که او برای حفظ به کار میگرفت، طرفداران زیادی پیدا میکند. به همین دلیل کارش را گسترش میدهد.
برغمدی در سال ۱۳۹۶ با انتخاب تشکلهای قرآن، عضو هیئت مدیره اتحادیه قرآنی خراسانرضوی شد. در همان زمان تصمیم گرفت که به مشهد نقل مکان کند. او تا سال ۱۳۹۸ به طور هم زمان بیت الحفاظ نرجس (س) را در مشهد و سبزوار داشته است. با شیوع کرونا تصمیم گرفت که شعبه سبزوار را تعطیل کند.
ناگفته نماند که با آمدن به مشهد، مدیریت و پشتیانی طرح «حافظون رضوی» نیز با تعداد پانصدنفر در پنجاه شعبه در مشهد به او سپرده شد. او تصمیم مهمی گرفته بود و آن را از سال ۱۴۰۰ اجرا کرد. این بانوی حافظ کل قرآن میگوید: طرح حفظ شبانه روزی برای خواهران علاقهمند به حفظ و مدیران مؤسسات قرآنی کشور را شروع کردم.
شکر خدا در مرداد ۱۴۰۱ اولین نفرات شرکت کننده در این طرح، حافظ قرآن شدند. برای دومین دوره حدود شصت نفر ثبت نام کردند که از بین آنها چهل نفر را گزینش کردیم؛ فقط هشت نفر از آنها مشهدی و بقیه از سایر شهرستانها مانند کرمان، همدان، کرمانشاه، سمنان، بیرجند، شیراز، خوزستان و کشورهای آفریقایی و آسیایی بودند.
برغمدی از سال ۱۴۰۰ دو دوره بین المللی تربیت مدرس قرآنی و دورههای مفاهیم قرآنی را برای عراقی ها، بحرینیها و کویتیها برگزار کرده است. این دختران در کنار حفظ قرآن، مفاهیم را هم آموزش میبینند.
موبایل همه دختران در چند سبد، کنار میز معاون مجموعه قرار دارد. برغمدی میگوید: اوایل دخترها برای دادن گوشی شان مقاومت میکردند. گفتم اینجا قانون خاص خودش را دارد. حالا عادت کرده اند و فقط در زمانهای مشخص حق استفاده از گوشی را دارند.
خوابیدن و بیدار شدن، صبحانه، ناهار و شام هم زمانهای خاص خودش را دارد. علاوه بر این دخترها اگر مشهدی باشند، فقط جمعهها میتوانند پیش خانواده بروند. در غیر این صورت هر چهل روز به خانه میروند. خرید و بیرون رفتن هم باید با نظر خانم مدیر و همراهی یکی از مربیها انجام شود. بعد از حفظ قرآن، جایزه دختران، سفر به کربلا به همراه خانم مدیر و مربی هاست. امسال هم به مناسبت دهه کرامت و حفظ قرآن به کربلا سفر میکنند.
کوثر یوسفی نزدیک به نه ماه است که از محل زندگی اش در خیابان شهیدآوینی به بیت الحفاظ آمده. خرداد امسال باید امتحانهای کلاس نهم را پشت سر میگذاشت، اما ترجیح داد که به اینجا بیاید و درکنار سایر دختران ظرف مدت یک سال به حفظ قرآن بپردازد.
علاقه خاصی به قرآن دارد و از کودکی به تمرین حفظ قرآن میپرداخت، اما به صورت جدی آن را دنبال نمیکرد. بی دلیل نیست که گفته اند دوستان تأثیر مستقیمی بر رفتار و کردار یکدیگر دارند. نمونه اش دوست کوثر که حافظ قرآن شده و این تلنگری برایش محسوب شده است.
او حرفش را این گونه ادامه میدهد: با خودم گفتم من هم میتوانم حفظ را شروع کنم. اسم بیت الحفاظ را شنیده بودم و برای ثبت نام و یک سال مرخصی با خانواده و مدرسه ام مشورت کردم. خانواده ام که ذوق و شوقم را برای حفظ قرآن میدانستند، حمایتم کردند تا این دوره را بگذرانم.
حالا با جدیت درسهایی را که از مدرسان قرآنی میگیرد، تمرین میکند تا بتواند در آینده، او هم حافظان قرآنی تربیت کند. کوثر میگوید: حفظ قرآن نیاز به پشتکار دارد. این مؤسسه با محیطی که برای قرآن آموزان فراهم کرده، سبب شده است که بتوانیم این مسیر سخت را به راحتی طی کنیم.
فاطمه زهرا حسینی کوچکترین دختری است که در این جمع حضور دارد. او و خواهر هفده ساله اش هشت ماهی میشود که از سبزوار به مشهد آمده اند تا حافظ قرآن شوند و به شهرشان برگردند.
فاطمه زهرای نه ساله علت آمدنش را با زبان شیرین کودکانه برایمان توضیح میدهد: مادرم مشوق اصلی مان برای حفظ قرآن است. از هفت سالگی حفظ را با خواهرم شروع کردیم و قبل از اینکه به اینجا بیایم، ۱۰ جزء را کامل حفظ بودیم.
او درباره زیباییهای حفظ قرآن و انس با این کتاب آسمانی میگوید: اگر افراد آیههای قرآن را همراه با تفسیر بخوانند و درباره آن آیه فکر کنند، با زیبایی این کتاب آسمانی بیشتر آشنا میشوند. حتی میتوانند معانی و مفاهیمی را درک کنند که کمتر در کتابها آمده است. به نظر من، خواندن قرآن به شناخت و یادگرفتن بیشتر کمک میکند.
او پتانسیل خوبی برای حفظ دارد و با آموزشهای استادانش در شهرستان، توانسته است ظرف مدتی هشت ماهی که به اینجا آمده، خوب پیشرفت کند. این دختر قرآنی میخواهد بعد از اینکه دوره اش تمام شد به سبزوار برگردد. با همین سن و سال کمش، کمبودها را در شهرستان حس کرده است و دوست دارد که مدرسان قرآنی بهتری در آنجا فعالیت کنند تا علاقهمندان مجبور نباشند به مشهد بیایند.
مبینا جمشیدی امسال باید خودش را برای کنکور رشته تجربی آماده میکرد، اما از سیستان و بلوچستان به بیت الحفاظ آمده است تا خودش تعیین کننده آینده اش باشد. برای مجوز حضورش یک ماه با خانواده صحبت کرده است تا آنها را راضی کند به مشهد بیاید.
این دختر حافظ قرآن علت مخالفت خانواده اش را سختیهای غربت میداند و توضیح میدهد: هنگامی که موضوع را مطرح کردم، آنها باتوجه به اینکه تاکنون از خانواده دور نشده بودم، مخالفت کردند. دغدغه شان این بود که کجا بمانم و با این مسافت طولانی بین دو شهر چطور تنهایی رفت و آمد کنم. بعد از جست وجوهای اینترنتی، متوجه شدم اینجا خوابگاه هم در اختیارم قرار میدهند و لازم نیست که خانهای جدا بگیرم.
او تلاش کرده است دغدغههای خانواده اش را کم کرده و شرایط حضورش در بیت الحفاظ نرجس (س) را فراهم کند. هنگامی که تیر ۱۴۰۱ به مشهد آمد، زندگی جدیدی برایش شروع شد.
مبینا میگوید: روزهای اول علاوه بر دوری خانواده، تفاوت فرهنگی که بین من و بچههای دیگر وجود داشت، اذیتم میکرد. هر کدام از ما در خانه خودمان اتاقی جداگانه داریم، اما اینجا فضای محدودی برای درس خواندن و استراحت داریم. رفت و آمدمان به بیرون از خانه، مثل قبل نیست.
گاهی دلتنگ اتاقم میشوم، اما میدانم راهی که در آن قدم گذاشته ام، به طور قطع تأثیر خاص خودش را در زندگی ام دارد. او به این نتیجه رسیده است که باید کاری را انجام بدهد که مانند قرآن برایش آرام بخش باشد و از همه لحظات باهم بودنشان به صورت مفید استفاده کند.
۱۰ ماه است که از حضور مبینا در کنار سایر دختران میگذرد و به طور تقریبی پانزده جزء حفظ کرده است. تلاش میکند در آزمون حفظ کل قرآن شرکت کند. او میگوید: با شرکت در این آزمون، معادل مدرک کارشناسی الهیات میگیرم و این تا حدودی خواسته ام را تأمین میکند.
حلیمه بلم کلاس هفتم است. از ساحل عاج در غرب آفریقا به همراه پدر و مادرش که طلبه جامعه المصطفی هستند، به ایران آمده اند. با آنکه از پنج سالگی در کشورمان بوده، هنوز فارسی را به سختی صحبت میکند. حلیمه میگوید: فارسی صحبت کردنم در مدرسه بهتر شد، اما یک سالی طول کشید تا بتوانم فارسی یاد بگیرم.
او حفظ قرآن را هدف مشترک همه دخترانی میداند که در اینجا جمع شده اند و تأکید میکند: به برکت همین قرآن است که این دختران در کمال آرامش در کنار هم هستند و پیوندهای دوستی عمیقی بینشان ایجاد شده است. او از خاطرههای دسته جمعی حرم رفتنشان، افطار و سحرهایی که دور هم سفره پهن میکنند و روزه میگیرند، میگوید. اینها داراییهای معنوی اش است که از این دوران برای خودش نگه داشته و تجربه جدیدش از دوستیها و گاه دلخوری هاست.
حلیمه تأثیر قرآن بر زندگی اش را برایمان بدین شکل توضیح میدهد: قبل از اینکه با قرآن انس بگیرم، مسائل مادی و دنیایی برایم بسیار اهمیت داشت، اما خیلی از رفتارها و حرکتهای اطرافیان دیگر آزارم نمیدهد. مسائل دنیوی برایم بی ارزش شده است.
حالا قرآن و شناخت مفاهیمش برایم اولویت پیدا کرده و جایگزین آنها شده است. خانواده آنها بعد از اتمام درس پدر و مادرش میخواهند به کشورشان برگردند. او میگوید: امیدوارم بتوانم مبلغ خوبی برای قرآن و درزمینه تربیت دختران قرآنی در کشورم باشم.
منصوره سهرابی ۱۰ ماه است که از اصفهان به شهرمان آمده تا به عنوان مربی مقیم در بیت الحفاظ درکنار دختران باشد. او از دبیرستان حفظ قرآن را شروع کرده است. سالها مربیگری و آموزش قرآن در مؤسسههای مختلف را در کارنامه اش دارد. ازطریق دوستش با فعالیت بیت الحفاظ آشنا میشود و بعد از صحبت با مدیر مؤسسه برای تدریس انتخاب میشود.
او خودش را خواهر بزرگتر این دختران میداند و درکنار آنها روز و شب را طی میکند. از شیطنتهای گاه و بیگاه دختران و خاطرههایی که طی این مدت با آنها دارد، برایمان میگوید و اینکه آنها توانسته اند درد غربت و دوری را برایش کم رنگ کنند.
حرف از غربت و دلتنگی خانواده که میشود، میگوید: دوری از خانواده بدون شک سخت است، اما پایه زندگی من توکل به خدا، توسل به اهل بیت (ع) و تلاش و کوشش است. درباره اینکه چرا تدریس را در پیش گرفته است، این گونه برایمان با لهجه شیرین اصفهانی اش میگوید: در احادیث آمده است که زکات علم نشر آن است؛ پس سعی میکنم تا جایی که در توان دارم، در مسیر نشر و آموزش قرآن گام بردارم. هرچه افراد قرآنیتر شوند، از گناه دور و دورتر میشوند.