
درباره ارتباط نماد حوض ششصد دستگاه با خانوادههای سهنفره!
باورکردنی نیست، وقتی از بالای پشتبام یکی از بلوکهای مجموعه ۶۰۰ دستگاه، به پایین نگاه میکنی، جنگلی زیبا را در دل اقلیم خشک شهرمان میبینی. کاجها، سروها و اقاقیها، شادمانه به سمت آسمان مشهد قد کشیدهاند. آنقدر بلند و رشیدند که حتی ۱۹ بلوک این مجموعه ۵ طبقه، در میانشان گم است و اصلا دیده نمیشود.
کفترهای بزرگ و خوشحال این بالا جولان میدهند و انگار هر روز رقابتی شیرین را برای رسیدن به تاج درختان پیش میگیرند. تیر ماه است و هوای گرم، ناجوانمردانه در شهرمان جولان میدهد. اما اینجا و در این مجموعه پارکی بینظیر، رطوبت درختان، اجازه ورود گرمای خشک را نمیدهد و علفِهای نم خورده، گرما را با لطافت وارد ریهها میکند.
مجموعه ۶۰۰ دستگاه، نخستین مجموعه آپارتمانی مشهد است که در سال ۱۳۵۰و توسط مهندسانی از آلمان و چکسلواکی ساخته و در سال ۱۳۵۳نیز بهرهبرداری میشود.مجموعهای در ۱۲ هزار مترمربع و با معماری مدرن و مقاوم در برابر زلزله که آن زمان به کارمندان نهادهای مختلف مشهد واگذار میشود.
این مجموعه، استخر بزرگی در میانه خود پنهان دارد که آن را طوطی و پنگوئن مینامند. نماد آبنمای این استخر هم داستان جالبی دارد که درباره آن خواهیم گفت.اما گزارش پیش رو، به دو بخش تقسیم شده است.
گفتوگو با شهروندان قدیمی ۶۰۰ دستگاه که برخی از آنها از همان سال ۱۳۵۰ کلنگزنی این مجموعه عظیم را به یاد دارند و برای ما از تاریخچه، معماری و مختصات اینجا میگویند، بخش نخست است و بیان و مشکلات مجموعه و درخواستهای ساکنان آن از نهادهای مختلف، دیگر بخش را به خود اختصاص داده است.
ساعت ۹ صبح روز جمعه است و هنوز نسیم صبحگاهی، توریهای پنجرههای پشت ساختمانهای ۶۰۰ دستگاه را مینوازد. ردیف منظم ساختمانهای یک شکل، در کنار ردیف منظم درختان، تراسهای دلباز و زیبایی که اهالی با کاشت گل و گیاه زیباترش کردهاند.
بولوارهای منظم و کفپوشهای بزرگ بتنی که علفهای سبز از کنارشان بیرون زده، بازی گربهها و کلاغها و صدای تمامنشدنی پرندهها، همه بخش کوچکی از زیبایی اینجاست. آن زیبایی دیگر، صدای بوق بوق ماشین عروسهاست که گاهی با رفتوآمد در این مجموعه و گرفتن عکسهای یادگاری، فضای اینجا را شادتر میکند.
محل قرارمان با شهروندان قدیمی مجتمع ۶۰۰ دستگاه، در کنار حوض طوطی است. (اهالی این حوض را به خاطر شکل آبنمای آن طوطی یا پنگوئن میخوانند)آنها در صحبتهاشان با ذوقوشوق بسیاری از این مجموعه بینظیر صحبت میکنند. اینکه اینجا ریههای تنفسی شهر مشهد است؛ و بهشدت نگران آینده آن هستند. بارها و بارها از فرسودهشدن و لزوم مراقبت و بازسازی اش میگویند.
انبوه گلهای رز
نخستین چیزی که از آن سخن به میان میآورند، گلهای رز است. گویا آنقدر تعدادشان زیاد بوده و دلربا که در ذهن آنها به خوبی باقی مانده است. گرچه الان از آن گلها اثری نیست. خانم صمدی یکی از ساکنان قدیمی، عکسهایی از ۶۰۰ دستگاه مربوط به حدود ۲۰ سال پیش را نشانمان میدهد که از انبوه گلهای رز در این مجموعه گرفته شده است.
فریدون مجد شهروند دیگری است که از سال ۱۳۶۳ساکن اینجاست، با نگاهی به عکسها میگوید: اینجا گلهای رز بسیار زیبایی داشت. یادم است به مسافرت که میرفتیم پز اینجا را میدادیم که در یک مجموعه پارکی زندگی میکنیم. خانم صمدی ادامه میدهد: مثل این مجموعه فقط یکی دیگر در ایران وجود دارد. شیراز، آنجا هم ۶۰۰ دستگاه دارد.
مهندسان آلمانی و چکسلاواکی
هاشم خیاطان یکی دیگر از حاضران، بازنشسته استانداری است. او بهترین فردی است که میتواند درباره تاریخچه این مکان اطلاعات بدهد. چون جزو کارمندانی بوده است که خانههای ۶۰۰دستگاه را در سال ۱۳۵۳به کارمندان دولت واگذار میکردند.
او صحبت را بهدست میگیرد و برایمان تعریف میکند: در سال ۱۳۵۰استاندار وقت، ولیان این زمینها را از آستان قدس رضوی به مدت ۹۰ سال خرید تا در آن آپارتمان بسازد. همان سال مهندسانی از آلمان و چکسلواکی با کمک نیروهای ایرانی، ساختوساز را شروع کردند و سهسال بعد یعنی سال ۱۳۵۳ شهرک ۶۰۰ دستگاه ساخته شد.
فقط خانوادههای سه نفره
او ادامه میدهد: استانداری پس از ساخت این شهرک، اینجا را به کارمندان ادارههای مختلف دولت با مبلغ چهارهزار تومان واگذار کرد. در واقع به هر ادارهای ۱۰ سهمیه دادیم، اما آموزش و پرورش ۹۰ سهمیه گرفت، چون تعدادشان بیشتر از بقیه بود.
شهروند قدیمی ۶۰۰ دستگاه از شرطی میگوید که استانداری برای واگذاری به کارمندان نهادهای مختلف داشت. شرطی که مستقیم به نماد آبنمای آن مربوط میشود. میگوید: در آبنمای مجموعه، سهپنگوئن در کنار هم قرار گرفتهاند. این نماد به این معنا بود که این خانهها باید فقط به خانوادههای سهنفره واگذار شود.
یک زن و شوهر با یک بچه.آقای خیاطان میگوید که استانداری، مدتی بعد، ۵۱۲ دستگاه را نیز خرید ولی، چون انقلاب پیش آمد، آنجا را مهندسان مسکن و شهرسازی ایرانی ساختند.
حوض طوطی
همینجا از او درخواست میکنیم، نقشه مجموعه را به سادگی بکشد و به توضیح مختصات ۶۰۰ دستگاه بپردازد. طبق نقشه، اینجا مجموعهای چهارگوش با متراژ ۱۲ هزار مترمربع است که حدود سههزار تن در آن سکونت دارند. از جنوب به بولوار ارشاد، از شمال به بولوار فردوسی، از غرب به بولوار خیام و از سمت شرق به بولوار شهید صادقی ختم میشود.
در این بین، بولوار دهخدا، این مجموعه را از ۵۱۲ دستگاه و ارشاد یک آن را از زمین سپاه در کنار آن، جدا میکند. مسجد غدیر باباعلی و یک زمین بازی ویژه بچهها در سمت شمالی مجموعه، بازار محله در بخش جنوبی و در کنار ارشادیک قرار گرفته و حوض وسط معروف به پنگوئن یا طوطی نیز در وسط مجموعه قرار گرفته است.
آقای خیاطان با تأکید درباره نقشهکشی زیبای این مجموعه میگوید: اینجا در ۱۹ بلوک پنجطبقهای ساخته شده است. میخندد و ادامه میدهد: از آنجایی که مهندسان آلمانی به عدد ۲۰اعتقادی نداشتند، ۱۹ بلوک ساختند. این بلوکها، مانند شعاعهای دایره، به دور حوض وسط کشیده شدهاند. به طوری که از بلوکیک تا ۹در سمت شرقی و از ۹تا ۱۹در سمت غرب قرار گرفتهاند.
مقاومت
شهروند قدیمی ساکن در مجموعه ۶۰۰ دستگاه میگوید: هر بلوکی سه تا چهارژوئن یا ورودی دارد. (آنها معنای کلمه ژوئن را ورودی تعریف میکنند که کلمهای احتمالا آلمانی یا عبری است.) و دو طرف ورودیها، خانههای قرینه هم قرار گرفته است. هر ژوئن هم ۱۰ واحد دارد و هر واحد ۸۸ متر است.
به گفته آنها این ساختمانها ضد زلزله است و به ادعای آنها تا ۱۲ ریشتر هم مقاومت میکند. میپرسیم چطور چنین حرفی ثابت میشود که آقای مجد در پاسخ میگوید: بین هر دو ژوئن، فاصلهای حدود ۱۰ سانتیمتری قرار دارد که در صورت وقوع زلزله، برای حرکت و جابهجایی ساختمان جا وجود دارد.
حذف دو طبقه
دوباره آقای خیاطان صحبت را در دست میگیرد و درباره زمان افتتاح ۶۰۰ دستگاه صحبت میکند. میگوید: محمدرضا شاه و فرح برای افتتاح این مجموعه و آپارتمانهای مرتفع با هلیکوپتر به مشهد آمدند (او یادآوری میکند که آپارتمانهای مرتفع هم در همان سال ۵۳ افتتاح میشود).
آنها از بالا دیده بودند که مشهد مملو از زمین خالی است؛ بنابراین گفتند که مشهد این همه زمین خالی دارد و دیگر نیازی به آپارتمان ندارد و اجازه بلندمرتبهسازی ندادند. به طوری که به شرکت گازیها که آن زمان در حال ساختوساز مجموعهای پنجطبقه مقابل ۶۰۰ دستگاه بودند، اجازه ساختوساز بیشتر ندادند.میخندد و میگوید: آنها آهنهای پنجطبقه را بالا برده بودند. منتها فقط تا سهطبقه آن را ساخته و پوشانده بودند، اما به دستور شاه دوطبقه را خراب کردند و بریدند.
وقتی دید که این مجموعه، آسانسور ندارد به ولیان دستور داد که دستمزد آخر مهندسان آلمانی و چکسلواکی را ندهد
اخراج مهندسان به خاطر نساختن آسانسور
خانم صمدی روز افتتاحیه را نیز به یاد دارد و از آن روز برایمان اینطور تعریف میکند: کارمندان مهم ادارههای مختلف آمده و همه به دور همین حوض طوطی جمع شده بودند.
محمدرضا شاه و فرح آمدند و برای بازدید به بلوک۱۹ رفتند، یعنی آخرین بلوک. فرح دیبا از اینجا چند ایراد گرفت. گفت که آپارتمانها کوچک ساخته شده است. همچنین وقتی دیدند که این مجموعه، آسانسور ندارد و مهندسان، فضای مورد نیاز آسانسور را به انباری اختصاص دادهاند، شاه عصبانی شد و به ولیان دستور داد که دستمزد آخر مهندسان آلمانی و چکسلواکی را ندهد، پول بلیتشان را هم حساب نکند و به نوعی از ایران اخراجشان کرد.
خدیجه معاصی یکی دیگر از همراهان این جمع صمیمی هم میگوید که با وجود کوچکبودن خانهها، بسیار خوشنقشه و جادار است.خانهها دوخواب دارد و هر اتاق کمدهای بسیار بزرگ دارد. حتی برای شوت زباله هم جا گذاشتهاند. منتها فضای آن در طبقه پایین بسته است و از آن استفاده نمیشود.
دوازده طاقچه آبنما
زمانی که قصد داریم برای شنیدن و دیدن از مسائل و مشکلات این مجموعه، از آبنما دور شویم، آنها نکته مهمی را درباره این اثر خاص بیان میکنند.
میگویند دوازده طاقچه زیر نماد آبنما وجود دارد که زمانی داخل هرکدام روی لوحهای طلایی عناوینی نقش بسته بود.
سپاه دانش، سپاه بهداشت، ملیشدن جنگلها، تقسیم اراضی، سپاه ترویج آبادانی، سود سهام کارخانهها و ... این عناوین بود.آنها میگویند که روی این لوحهای طلایی، نور نیز تابیده میشد تا به خوبی دیده شوند.
بعد از پیروزی انقلاب به دور حوض طوطی با حضور آقای قرائتی، جلسه قرآن برگزار میشد.آقای قرائتی هم در جمع مردم سخنرانی و آنها را برای ساختن مسجد تشویق میکرد. طوری که خانمها النگو و گوشوارههایشان را دادند و مردها هم در کلاههایشان پول ریختند و مسجد ساخته شد.
در ۶۰۰ دستگاه هر بلوک سه یا چهار ورودی دارد که به آنها ژوئن میگویند
کاش خانه، خانه بماند!
۲۳ سال پیش اولینبار پایم را در ۶۰۰ دستگاه گذاشتم. نمیتوانستم راهم را در مسیرهای سبز پر درختش پیدا کنم. چمنها و گلها مسحورم کرده بودند. میگفتند خانه خاله، بلوک شش، ژوئن یک است. (در ۶۰۰ دستگاه هر بلوک سه یا چهار ورودی دارد که به آنها ژوئن میگویند. )
از خانهای صدای نواختنساز آمد. پیرزن و پیرمردها لبخند میزدند...«خانه» جایی است که در آن راحتتر از هر جای دیگری نفس میکشی. آنها که این خانهها را ساختهاند، به نفسکشیدن ما فکر کردهاند.
این باغچههای وسیع رو به روی هر بلوک، پارکینگها، درختها، بهارخوابهای بزرگ (که این روزها خیلیها آن را به فضای پذیراییشان اضافه کردهاند)، زمین بازی، فضای قدمزدن و دیدار همسایگان و ...تا پیش از ساکنشدن در ۶۰۰ دستگاه هرگز در چنین فضایی زندگی نکرده بودیم.
فکر میکردیم دلمان خواهد گرفت. فکر میکردیم نتوانیم دوام بیاوریم. اما حالا نمیتوانیم به زندگی در جای دیگری فکر کنیم.کجا برویم که پنجرهمان به درختها و چمنها باز شود؟ کجا برویم که بچهها بتوانند معنای درخت را وقت بازی بفهمند، میوه کاج جمع کنند، شبهای گرم تابستان در زمین بازیاش دنبال هم بدوند و شام گرمشان را زیر درختها و در پناه آسمان بخورند؟
به آپارتمانهای اطراف نگاه میکنم. به تراکم هولناک سیمان و آجر و سنگ و پنجرههایی که منظره ندارند. کاش برای مردم خانه میساختند! کاش آنها هم «خانه» داشتند. کاش بگذارند خانه ما خانه بماند!
رؤیا یدالهی شاهراه - شهروند ششصد دستگاه