ابتدا «موزه بزرگ خراسان» نامگذاری شد، اما حالا چند صباحی است که «موزه خراسان بزرگ» خطاب میشود؛ توجیه این تغییر هم پذیرفتنی است، هرقدر هم که موزه بزرگ باشد، درمقابل عظمت خراسان، ناچیز است.
علاوهبراین، موزه «خراسان بزرگ»، منطقهای است و نشاندهنده فرهنگ و هویت خراسان بزرگ شامل افغانستان، ترکمنستان، پاکستان و حتی سمنان. این موزه که یکی از سهموزه منطقهای ایران است، قرار بوده سال۵۶ در پارک ملت (آریامهر آن زمان) افتتاح شود، اما نرسیدن به توافق بر سر محدوده زمین، ساخت موزه را به تعویق انداخت.
بعد از آن هم انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، ساخت موزه را تا سال٧١ مسکوت گذاشت، تا اینکه در این سال، بزرگان شهر تصمیم گرفتند موزهای در شأن خراسان بسازند. طرح موزه به مسابقه گذاشته میشود و درنهایت طرح محمدامین میرفندرسکی، که برگرفته از کاخ خورشید نادر در نمای بیرون و هارونیه در نمای داخل است، برنده میشود. این موزه در سال٨۴ کلنگزنی و بهمن٩٣ در بوستان کوهسنگی افتتاح شد.
حدس کشاورز درست بود و مشخص شد که آتشکدهای مربوط به دوران ساسانی زیر زمین کشاورزی دفن است. این آتشکده که حالا «موزه بندیان» نامیده میشود، در شهرستان درگز قرار دارد و امروز دو پایه آتشدان آن را در موزه خراسان بزرگ میتوان تماشا کرد.
شاید شما هم شنیده باشید که گذشتگان با صنعت کیمیاگری، خاک را به طلا تبدیل میکردند؛ نمونهاش را میتوانید در موزه خراسان بزرگ ببینید. در این موزه سفالهایی وجود دارد که از دور به رنگ طلا و نقره است، اما وقتی نزدیک میشوید، تنها رنگ فیروزهای آن را میتوانید ببینید.
ازآنجاکه استفاده از طلا و نقره با ورود اسلام ممنوع شد، هنرمندان تصمیم گرفتند لعابهایی زرینفام بسازند که از ترکیب نقره و خاک رس درست شده است.
در زمانهای قدیم که خبری از تلگرام و اینستاگرام و حتی تلفن برای خبرگرفتن از حال هم نبود، وقتی مردی به سفری طولانی میرفت، زن برای نشاندادن دلتنگی خود، درون اشکدان اشک میریخت و وقتی همسرش بازمیآمد، آن را پیشکش میکرد. هرچه مقدار اشک بیشتر بود، ارادت بیشتر زن به مرد را نشان میداد. همسر کوروش بزرگ اولین فردی است که از اشکدان استفاده کرده است.
بیشتر سفالهای بهجامانده از قرن ششم و هفتم به رنگ فیروزهای است که نشاندهنده علاقه مغولها به این رنگ است. آنها همچنین به ظروف دارای شکل حیوانات علاقه داشتند. جالب اینجاست که از همان سالها نیز رسم نامگذاری هرسال به نام یک حیوان باب شد. کشیدن چهرههای مغولی روی ظروف نیز از زمان مغول رسم شد.
قدیم، سه کوبه روی درها وجود داشت؛ کوبه مخصوص خانمها، آقایان و یک کوبه نیز «غریبنواز» نام داشت. این کوبه مختص افراد غریبهای بود که تازه وارد شهر میشدند. اگر صاحبخانه توانایی پذیرایی از مهمان را داشت، در را باز میکرد، درغیراینصورت، مهمان سراغ در بعدی میرفت. قسمتی هم در پایین در برای عبورومرور حیوانات طراحی میشد که «گربهرو» نام داشت؛ نمونه آن را احتمالا در انیمیشن تام و جری دیدهاید!
آیینهای زیبا و طلاکوبیشده در موزه قرار گرفته که خط زیر آن جالبش کرده است، «قربان خاک پایت شوم عریضه دارم». فرد با زحمت آیینهای را ساخته است تا به ناصرالدینشاه هدیه بدهد و بتواند درخواستش را بگوید.
یکی از اشیای جذاب موزه، سفالی است که عکس آن روی ۵٠٠تومانی چاپ شده است.
شمشیر طلاکوب نادرشاه نیز در این موزه قرار دارد. در این شمشیر، شیاری تعبیه شده است. دلیل این کار، واردکردن هوا به بدن فرد زخمخورده بوده است که موجب میشده وی درجا فوت کند.
لباس حرز، لباسی است که شاهزادهها هنگام جنگ، زیر زره به تن میکردند تا دربرابر ضربات مصون باشند. روی این لباس، آیات قرآن نوشته شده است.
نقاشی لاکی از اواخر صفویه رواج پیدا کرد. این نقاشی وقت بسیاری میبرد، چنانکه گاه تمام عمر فرد صرف نقاشی یک در میشد، اما بعد از آن با رواج عکسبرگردان، این نقاشی رونق خود را از دست داد.