«ما مرگهایی را به چشممان دیدیم که تا به حال ندیده بودیم، مثل مرگ زن و شوهری که به فاصله چند ساعت از هم فوت کردند و بچه ۱۰سالهشان تنها ماند، چند ماه پیش هم مادری 26ساله مبتلا به کرونا که فرزندی دوساله داشت در بخش کرونای بیمارستان فارابی فوت شد، دو هفته گذشته نیز خانم باردار ۵ماهه جانش را در همین بیمارستان از دست داد.»
این روایتهای تلخ فقط بخشی از هزاران مرگ غریبانهای است که زخمهای عمیقی بر روح و روان پرستاران بخشهای کرونایی بیمارستانها به جا گذاشته است. در حالی که این روزها، بارها و بارها ویدئوهایی از پرستاران با رد ماسک و عینک روی صورت منتشر و از فداکاریهایشان گفته میشود، اما گفتوگوی ما با زوج پرستار بیمارستان فارابی مشهد که در محله الهیه سکونت دارند، بهدرستی گواه این واقعیت است که جدای از خستگی جسمی، آنها در شرایط روحی و روانی مساعدی به سر نمیبرند. همزمان با طولانیشدن همهگیری ویروس کرونا در کشور، هر روز درباره خستگی کادر درمان از سوی رسانهها مباحثی مطرح میشود اما حالا پرستاران که نامشان را مدافعان سلامت گذاشتهایم مدتهاست در محاصره ویروس کرونا قرار گرفتهاند و رعایتنکردن دستورالعملهای بهداشتی از سوی شهروندان، جان آنها را به خطر میاندازد. محافظان سلامتی که بیش از توانشان از جان مایه گذاشتهاند و حالا که شماری از آنها را از دست دادهایم و خیلی از همکارانشان روی همان تختهای بیمارستان برای دم و بازدم میجنگند.
مهربخش وحدت و همسرش اشرف رضاپور دوتن از پرستاران بیمارستان فارابی هستند که در محله الهیه سکونت دارند. این دو از نخستین روزهای اسفند سال98 که نخستین موارد ابتلا به بیماری کرونا در مشهد مشاهده شد درگروه مراقبتهای ویژه بیماران کرونایی بیمارستان فارابی مشغول به خدمت شدند.
آقای وحدت و خانم رضاپور که در بخش قلب بیمارستان کرونا با هم آشنا و ازدواج کردند، دو فرزند(یک پسر و یک دختر) دارند، آنها اکنون بیش از 10ماه است که هر روز، جان برکف در محل کار حاضر میشوند و به تیمار بیماران کرونایی میپردازند.
این زوج دوستداشتنی که به گرمی از ما در بخش بیماران کرونایی بیمارستان فارابی استقبال و پذیرایی کردند! هنگام انجام وظیفه به بیماری کرونا مبتلا شدند و بیش از 50روز در خانه و بیمارستان بستری بودند.
مهربخش وحدت و اشرف رضاپور بعد از بهبودی و سپری کردن دوران نقاهت، به شکرانه بازگشت سلامتی و با وجودی که میتوانستند در بخشهای دیگر بیمارستان(قلب، عفونی، جراحی، ارتوپدی، اورولوژی و...) مشغول به کار شوند، با انتخاب خودشان، همچنان در بخش مراقبتهای ویژه بیماری کرونا قرار دارند و خودشان میگویند:«به امید خدا تا پایان همهگیری این بیماری ناشناخته و البته کشنده و دردناک، دربخش درمان بیماران کرونایی و برای نجات جان هموطنانمان با تمام وجودمان کار خواهیم کرد.»
مهربخش وحدت با بیان اینکه سال 1355 در مشهد به دنیا آمده است، میگوید: تحصیلات خود را تا پایان دوران راهنمایی ادامه دادم، سپس در سال 1371 به آموزشگاه بهیاری بجنورد وارد شدم، در این دوره، در کنار گذران علوم تخصصی، به انجام خدمات پزشکی در مناطق و روستاهای دورافتاده نیز مشغول بودم و در واقع بهطور عملی با شغل و خدمات پرستاری آشنا میشدم که این تجربه ناب در دورههای بعدی برای من بسیار مفید فایده بودند.
وی در ادامه توضیح میدهد: بعد ازگذراندن 4سال تحصیلات تخصصی و آموزشهای مرتبط با شغل پرستاری، موفق به دریافت دیپلم بهیاری شدم. سال 1374 به خدمت سربازی رفتم و به مدت دو سال در بهداری و اورژانس پادگان سپاه امام رضا(ع) انجام وظیفه کردم. بعد از پایان دوران سربازی، در سال 1376 به استخدام سازمان تأمین اجتماعی درآمدم و در بخش پرستاری بیمارستان 17شهریور مشغول به کار شدم.
وحدت با بیان اینکه بهطور همزمان با کار، تحصیلات عالیه خود را نیز دنبال کرده است، تصریح میکند: در سال 1380 در مقطع کارشناسی پرستاری دانشگاه دولتی پذیرفته شدم و سال 1384 موفق به دریافت مدرک کارشناسی شدم.
پرستار اسبق بیمارستان 17شهریور اضافه میکند: من در سال 1382 و با تکمیل مراحل ساخت بیمارستان فارابی، به این مرکز درمانی منتقل شده و فعالیت خود را ادامه دادهام. درمجموع تاکنون 24سال سابقه کار در حرفه پرستاری را دارم و در بخشهای گوناگون همچون بخش عفونی، قلب، اورولوژی، جراحی و... در بیمارستانهای 17شهریور و فارابی انجام وظیفه کردم.
وی با بیان اینکه از سال 1376 تاکنون بیش از دو دهه سابقه کار مفید در حرفه پرستاری را دارد، توضیح میدهد: در این سالها به عنوان پرستار در بخشهای ارتوپدی، جراحی، اورولوژی، عفونی و قلب حضور داشتم و در قالب کادر درمان شاهد صحنههای دلخراشی از مرگ بیماران نیز بودهام، البته جان بسیاری از بیماران را هم نجات دادهام، همچنین شرایط استرسزا و دلهرهآور زیادی را تجربه کردهام، گاهی اوقات که چند مجروح تصادفی را برحسب ضرورت به بیمارستان میآوردند، با دیدن استخوانهای شکسته و بدنهای خونین مجروحان، تا مدتها دچار شوک و حیرت بودم، اما در مجموع همه این بیماران و مجروحان، یک نقطه مشترک داشتند، اینکه نوع بیماری و میزان مجروحیت مشخص بود، از طرفی راهحل رسیدگی و کمک به بیمار را پرستار میدانست و به صورت خودکار و بر اساس تجربه و وظیفه حرفهای خود به احیای جان بیمار میپرداخت و خیال و وجدانش راحت بود که تا جایی که امکان، دانش و توان کافی را داشته، برای نجات جان بیماران، تلاش و کوشش لازم را انجام داده است.
مهربخش وحدت یادآور میشود: اما بیماری کرونا، در حقیقت یک بیماری چند وجهی، جهش یافته و ناشناخته است که در هفته اول، علائمی شبیه ویروس سرماخوردگی دارد اما در هفته دوم ریه بیمار را درگیر میکند و فرد بیمار با ریه درگیر، به مراکز درمانی مراجعه میکند. همچنین این بیماری هیچ داروی تأییدشدهای ندارد و فقط مقداری داروهای تقویتی و البته گیاهی برای بیماران توصیه میشود. متأسفانه کرونا در بیماران مختلف نشانههای متغیری دارد و روند درمانی مشخصی ندارد. از این رو کرونا بهصورت یک بیماری مرموز و موذی بروز و ظهور میکند.
پرستار بیمارستان فارابی در نخستین روزهای شیوع ویروس کرونا به این بیماری دچار میشود. وی در این باره توضیح میدهد: از ابتدای اسفند سال گذشته بیمارستان فارابی تقریبا درگیر بیماری کرونا شد، درآن روزها من همچنان در بخش قلب انجام وظیفه میکردم. در همان روزهای اول شیوع بیماری، مرد میانسالی به عنوان بیمار قلبی به بخش قلب بیمارستان آورده شد، ما نیز بدون توجه و البته به دلیل آشنا نبودن با بیماری کرونا، با همان روشهای معمول، مراقبت از یک بیمار به ظاهر قلبی را آغاز کردیم، غافل از اینکه شخص میانسال به بیماری کرونا مبتلا بوده و آزمایشهای بعدی براین موضوع صحه میگذاشت.
وی در ادامه میگوید: بعد از گذشت چند روز علائم بیماری در بدن من بروز و ظهور کرد. گلودرد، سردرد، بیاشتهایی شدید، بدن درد و احساس ضعف، سرفههای خشک، مشکلات گوارشی مانند اسهال و حالت تهوع از علائمی بود که طی 10 روز نخست در بدن من آشکار شد، در هفتههای دوم و سوم و با گسترش بیماری در بدن، مشکلات تنفسی هم سراغ من آمد، بهطوری که به معنای واقعی کلمه سخت نفس میکشیدم. به عنوان یک پرستار، با سابقه بیش از 24 سال، با انواع بیماریهای سخت، صعبالعلاج و مجروحان صدمهدیده زیادی روبهرو شدم و به قول معروف، درد و رنج بسیاری از بیماران را مشاهده و با تمام وجود لمس و درک کردم، اما تجربه بیماری کرونا، درک ذهنی من را از معنای درد و رنج بیماری تغییر داد.
درد وصفناشدنیای که به مدت بیش از 25روز تمام بدن من را تحت تأثیر خود قرار داده و از نوک پا تا فرق سرم را فراگرفته بود. در تمام این مدت، تب و لرز شدید، حالت تهوع و تعرق فراوان بهطور دائم و مستمر ادامه داشت و لحظهای آرامش نداشتم،
مهربخش وحدت با بیان اینکه هنوز نشانههای سلامتی در بدن من ظاهر نشده بود که متأسفانه نشانههای بیماری در جسم و جان همسر و فرزندانم پدیدار شد، میافزاید: هنوز کامل سر پا نشده بودم که همسرم بابت پرستاری از من در دوران نقاهت، گرفتار بیماری کرونا شد، بعد از همسرم نوبت فرزندانم شد که آنها هم درگیر بیماری شده و خانوادگی در منزل بستری شدیم. در این مدت خانواده همسرم بهویژه برادرهای خانمم برای ما غذا و دارو میآوردند، سرانجام بعد ازگذشت بیش از 50 روز مبارزه سخت با بیماری کرونا، خدارا هزار مرتبه شکر، وضعیت جسمانی من، همسر و فرزندانم بهتر و بهتر شد، البته تنگی نفس شدیدی داشتم و تا 5ماه بعد از بیماری نیز این تنگی نفس که ظاهرا از علائم بیماری کروناست، همچنان با من بوده و همین حالا هم به محض درگیری و استرس بیش از حد کاری، نفسم به شمارش میافتد.
پرستار بیمارستان فارابی بعد از 50روز دست و پنجه نرم کردن با بیماری کرونا، سلامتی خود را بازیافت، او وقتی با حجم زیاد مراجعات بیماران مبتلا به کووید۱۹ روبهرو میشود، داوطلبانه انتخاب میکند که در بخش نگهداری بیماران کرونایی بیمارستان فارابی فعالیت کند، درست مثل همسرش و سایر همکارانی که برای حفظ جان هموطنان خویش، دست از جان شیرین خود شستهاند.
مهربخش وحدت دراین باره توضیح میدهد: وقتی از شرّ بیماری کرونا خلاص شدم، برای ادامه خدمت و به شکرانه سلامت، فعالیت در بخش بیماران کرونایی را برگزیدم، با اینکه هیچ اجباری در کار نبود و من میتوانستم در بخشهای دیگری همچون قلب، عفونی، جراحی و ... فعالیت کنم.
این پرستار در ادامه درباره مشکلات کارش در 7ماه گذشته میگوید: کار در بخش کرونایی از آن بابت سختتر بود و هست که بیماران همراهی ندارند ما باید نقش خانواده را هم برایشان بازی کنیم. در عین حال مجبوریم اطلاعات بیمار را به خانوادههایشان بدهیم به همین دلیل باید همه اطلاعات بیمار را لحظه به لحظه به ذهنمان بسپاریم. این خودش فشار مضاعف است.
مهربخش در پاسخ به این سؤال که دراین ایام پای تختهای بستریها با چه واقعیتی روبهرو شدهاست، میگوید: «کشیکهای وحشتناکی را تجربه کردهام. آمار مرگ بالا بود. ما جوانانی را دیدیم که با تنگی نفس و افت شدید سطح اکسیژن خون میمردند، فقط هم بهدلیل اینکه اعتقادی به زدن ماسک نداشتند. خانوادهها نمیتوانستند بپذیرند بیمارشان به این راحتی فوت میکند. ما بیماران زیر ۳۰سال داشتیم که پس از ساعتها تلاش برای احیا فوت میکردند. همه در بهت بودیم. بیشترشان با تب و تنگی نفس به اورژانس میرسیدند. خیلی از این مریضهای جوان آنقدر دیر رسیده بودند که هیچ کاری برایشان ممکن نبود. آنقدر تنگی نفس داشتند که دستگاه اکسیژن هم کاری از پیش نمیبرد و باید اینتوبه(عبور لوله به مجاری هوایی) میشدند.
پرستار بخش کرونای بیمارستان فارابی تصریح میکند: آن همه مرگ ما را خسته کرد. خسته شدیم از اینکه هر بار مریض اینتوبه میشد و در کمتر از ۴۸ ساعت از دست میرفت. چون همراه نداشتند خیلی تنها بودند هر کاری میکردیم نجاتشان بدهیم اما بیفایده بود و بیماران در مقابل چشممان پرپر میزدند و از دست میرفتند. همه اینها فشار روانی زیادی را به ما تحمیل میکرد. این اواخر هم که آنقدر تعداد مریضها زیاد شد که بعضیهایشان مراقبت و رسیدگی بموقع نگرفتند. ابتلای کادر درمان هم اواخر خیلی زیاد شد خیلی از پرستاران هر شیفت به خاطر ابتلا به کرونا استعلاجی میرفتند به هر حال سیستم دفاعی بدن ما هم تا یک جایی توان و کشش دارد. خیلی از ما پرستاران افسردگی گرفتیم. هر روز با بیمار آلوده سر و کار داشتیم و نمیتوانستیم خانه برویم یا به خانوادهمان رسیدگی کنیم، بچهمان را بغل کنیم، ببوسیم همه اینها مشکلات روحی برایمان درست کرده است.
اشرف رضاپور، همسر مهربخش وحدت هم پرستار است، او مدرک کارشناسی پرستاری را از دانشکده مامایی و پرستاری دانشکده مامایی دانشگاه علوم پزشکی مشهد گرفته است و اکنون به همراه همسرش در بخش بیماران کرونایی بیمارستان فارابی خدمت میکند.
وی با بیان اینکه در سال 1357 در مشهد متولد شده است، درباره سابقه کاری خود میگوید: بیش از 20سال است که در بخش مختلف مراکز درمانی گوناگون شهر مشهد فعالیت دارم و درجریان کار در بخش پرستاری بیمارستان فارابی با همسرم مهربخش وحدت آشناشدم و این آشنایی منجر به ازدواج شد.
اشرف رضاپور با بیان اینکه تجربه کار در بخش کرونای بیمارستان فارابی، تجربهای سخت و طاقتفرساست، میگوید: از آنجایی که هر دو ما به بیماری کرونا مبتلا شده بودیم و سختی و مصائب آن را چشیده بودیم، این احساس را داشتیم که میتوانیم به بیماران کرونایی کمک کنیم.
وی میافزاید: بیش از 7ماه است که در بخش مراقبتهای ویژه بیماران کرونا مشغول به خدمت هستیم. از چند ماه قبل که تعداد بیماران کرونایی افزایش یافت و بستریشدن افرادی که در وضعیت حاد و خطرناک بیماری قرار داشتند، جدی و جدیتر شد، مسئولان بخش قلب بیمارستان فارابی، با انتقال بیماران قلبی به بخشهای دیگر و اختصاص این بخش به بیماران کرونایی موافقت کردند. اما این بخش تنها ظرفیت نگهداری و مراقبت از 11بیمار کرونایی را دارد که در وضعیت حاد بیماری قرار دارند. با این حال ما از روز ابتدا با هجوم بیماران کرونایی روبهرو شدیم.
اشرف رضاپور در ادامه بیان میکند: همانطور که میدانید بیماری کرونا، یک بیماری ویروسی بسیار خطرناک و جهش یافته است به همین دلیل تاکنون داروی مشخصی برای مهار و پیشگیری از آن کشف نشده است، به همین دلیل ما با توجه به تجربیات سالیان گذشته و نحوه رویارویی با بیماریهای ویروسی همانند آنفولانزاهای فصلی که چندسالی است درگیر آن هستیم و شامل مواردی همچون داروهای ضد ویروس موجود، مجموعه دستگاههای تنفسی، چکاپ بدنی، برنامههای غذایی و دارویی منظم، مراقبت از بیماران را آغاز کردیم. البته در ابتدا بیشتر این اقدامات به صورت آزمون و خطا بود، اما حالا بعد از گذشت چند ماه ویروس کرونا و بیماری کووید 19 کمی برای ما شناختهتر شده و نحوه مقابله با آن را تا حدی فراگرفتهایم.
بانوی پرستار بیمارستان فارابی با اشاره به اینکه هیچ انسانی ایمنی پایدار درمقابل ویروس کووید19 نخواهد داشت، از پرستاران و پزشکان به عنوان اقشاری که در کانون اصلی درگیری با بیماری کرونا هستند، یاد کرده و میگوید: ما و همکارانمان از لحظهای که وارد بخش ویژه مراقبتهای کرونایی میشویم، درکانون اصلی درگیری و ابتلا به بیماری کرونا هستیم و در واقع بیشتر همکاران ما به نوعی در اثر همین حضور و مجاورت با بیماران، به بیماری کرونا گرفتار شدهاند و همانند ما روزهای سخت و طاقتفرسایی را تجربه کردهاند.
وی در ادامه میگوید: پژوهشها نشان میدهد که پرستاران در معرض بیشترین تهدیدهای روانی ناشی از بیماری کووید۱۹ قرار گرفتهاند. تجربههای منفی روانشناختی ناشی از کرونا در پرستاران از جمله خستگی، ناراحتی، درماندگی ناشی از کار با شدت زیاد، اضطراب و نگرانی درباره اعضای خانواده نکته بسیار مهم و آشکاری است.
پرستار رضاپور هر وقت از پسر 11ساله و دخترش که دبستانی است حرف به میان میآید بغض راه گلویش را میبندد، این را می شود به آسانی از چشمان مادری مهربان درک کرد. «امسال مدارس به صورت مجازی و با سامانه شاد درحال برگزاری است، دوست داشتم امسال بیشتر درکنار فرزندانم باشم تا درس و مشق آنها با مشکل روبهرو نشود، اینها را هیچ کسی نمیبیند و شاید کسی نتواند درک کند». باوجوداین چون همه ما به عنوان پزشک یا پرستار قسم خوردهایم که نجات جان بیماران برای کادر پزشکی در اولویت است، به کارمان ادامه خواهیم داد تا زمانی که بیماری خطرناک کرونا از بین برود و جامعه دوباره روی شادی و سلامت را ببیند.
بانوی پرستار مشهدی که دراین مدت شاهد فوت تعدادی از بیماران مبتلایان به کرونا در بخش ویژه بیماران کرونایی بوده است میافزاید: بر خلاف تصور عمومی و تبلیغات که به اشتباه در جامعه منتشر شده است، بیماری کرونا پیر و جوان، خردسال و زن و مرد نمیشناسد، همچنین نباید فردی حتما دارای بیماری زمینهای باشد که مبتلا به بیماری کرونا شود یا اینکه خدای ناکرده از این بیماری وفات کند.
وی ادامه میدهد: در طول این 9ماه حضور در بخش ویژه مراقبت از بیماریهای کرونایی، شاهد فوت بیماران سالم و جوانی بودم که حتی هنوز 30سال هم نداشتند، خیلی از این فوتیهای جوان حتی بیماری پیشزمینهای همانند دیابت، بیماری قلبی و تنفسی و فشارخون هم نداشتند، غمانگیزتر اینکه تعدادی از آنها با پای خودشان به بخش مراقبتهای ویژه آمده بودند و حتی گاهی با همراهان خود خنده و شوخی هم میکردند اما متأسفانه طی یک یا دو شبانهروز از شدت بیماری فوت کردند.
پرستار اشرف رضاپور به خاطرات تلخی که این روزها در بخش مراقبتهای ویژه بیماران کرونایی بیمارستان فارابی به چشم خود دیده است، اشاره کرده و میگوید: یکی از این مواردی که بسیار دردناک و تلخ بود و احوال همه بچهها را منقلب کرد و اشک همه را درآورد، به دختر جوان 26سالهای برمیگردد که فرزندی 2ساله داشت و با همسر خود به بخش مراقبتهای ویژه بیماران کرونایی بیمارستان فارابی آمدند.
همسرش که خیلی به این دخترخانم علاقهمند بود و ظاهرا به دنبال یک ماجرای عاشقانه با هم ازدواج کرده بودند تا لحظه آخر به ماالتماس میکرد که مراقب همسرش باشیم. اما متأسفانه این دختر جوان تنها یک شب بیشتر دوام نیاورد، نیمههای همان شب دچار تشنج و لرزشهای بدنی شدید شد و با وجود تلاش جمعی همکارانمان این مادر جوان 26ساله نیمههای همان شب جان به جان آفرین تسلیم کرد.
صبح روز بعد که همسرش به همراه پدر همسرش و دختر دوسالهاش برای ملاقات متوفی به بخش ما آمده بودند. همه ما مانده بودیم که چطور این خبر بد و غیرمنتظره را به همسر و پدر دختر بدهیم. سرانجام همسرم راضی شد که این خبر تلخ را به آنها بدهد. همسر دختر بعد از شنیدن این خبر دچار چنان شوک و حیرتی شد که تا چند دقیقه با چشمان باز و به حالت سکته ایستاده بود و هیچ چیزی نمیگفت، این حادثه به قدری برای این جوان عاشق سنگین بود که ما در همان لحظه احساس کردیم روح از بدنش خارج شده است، همه بچههای بخش تحت تأثیر این ماجرا قرار گرفتند و به شدت گریه میکردند، یکی از بچهها، دختر دوساله این مادر جوان را در بغل گرفته بود و به شدت گریه میکرد، وضعیت بسیار عجیبی بود، این حادثه تا مدتها در ذهن بچهها باقی مانده بود و تلخی آن هرگز فراموش نخواهدشد. علاوه بر این مادرجوان ما فوتیهای جوان 30 تا 40 ساله زیادی داشتیم که برخی از آنها حتی ورزشکار و بسیار سلامت و تنومند بودند، البته فوتیهایی با سن وسال بالا و بیماریهای زمینه ای نیز بیشتربودهاست.
وی با بیان اینکه از رساندن اخبار تلخ به شهروندان و تأثیر منفی که در روحیات کادر درمان است خسته و درمانده شدهاند، میگوید: کادر درمان ساعتهای طولانی در بیمارستان میماند و چند برابر ساعت موظفی ماهانهاش کار میکنند آن هم با گانهایی که از سرتا پا آنها را محافظت میکند و در کنار آن باید تعرق زیاد، دستکش، سه لایه ماسک، عینک و شیلد را هم اضافه کرد. به این موارد معضلاتی همچون دوری از فرزندان، مشکلات زندگی خودشان، کمک به تحصیل بچهها و گوشدادن به غرغرها و منتهای همسر و خانواده، در شرایط بسیار سخت عصبی و روحی قرار دارند و واقعا از این بابت خسته و درمانده شدهاند، اما باز هم به روی خودشان نمیآورند، چون ما در خط مقدم این مبارزه قرار داریم و اگر ببازیم، همه دست و پای خودشان را گم خواهند کرد و بعد دیگر معلوم نیست که چه اتفاقی خواهد افتاد.
اشرف رضاپور در پایان اضافه میکند: با موج سوم کرونا و افزایش تعداد بیماران، اغلب بیمارستانهای کشور و مشهد دیگر نه امکانات و نه جای لازم برای مراقبت از بیماران کرونایی را دارند، فعلا چون اولویت رسیدگی با بیماران کرونایی است، سایر بیماران همچون بیماران بخش قلب، عفونی، اورولوژی و ... را در جاهای دیگر با کمترین امکانات و تجهیزات پزشکی نگهداری میکنیم. بیماران غیرکرونایی درحال حاضر وضعیت بسیار وخیمی دارند و آنها نیز به حق از این بابت ابراز نارضایتی میکنند، اما چارهای نیست.
همچنین امکانات مالی برای خرید دستگاههای جدید وجود ندارد، البته خوشبختانه تعدادی از خیران به یاری آمدهاند و تعدادی دستگاه سبک تنفسی را خریداری و در اختیار بیمارستان قرار دادهاند، باوجوداین هنوز هم ما از لحاظ امکانات درمانی و کادر پرستاری در مضیقه شدید قرار داریم و با توجه به طولانی شدن روند این بیماری معلوم نیست که تا چه زمان میتوانیم مقاومت کنیم. اما به هرحال این بیماری تا هر زمانی که طول بکشد، حداقل تا زمانی که داروی مؤثرش کشف و پیدا شود، بهترین روش برای مقابله با آن پیشگیری است.
حفظ فاصله اجتماعی، استفاده دائم از ماسک، ماندن درخانه و دوریکردن از دورهمیهای خانوادگی، اجتناب از مسافرتهای غیرضروری و استفاده دائمی از ماسکهای مرغوب و سه لایه، شهروندان را از گرفتارشدن به بیماری کرونا مصون میدارد. همه میدانیم که ظرفیت بیمارستانها کامل شده است پس برای کمک به خودمان و کمکردن مرگ و میر همشهریان و هموطنانمان باید مراقب باشیم، اگر ما تا چند ماه قبل میشنیدیم که فلان همشهریمان بیماری کرونا گرفته و فوت کرده است ، حالا این بیماری به همسایه، خویشان و حتی خانوادهمان رسیده است، به عنوان یک نیروی پرستار در بخش ویژه بیماران کرونایی، از همشهریان خودم با درخواست و التماس میخواهم که اقدامات پیشگیرانه را با شدت و دقت دنبال کنند تا بتوانیم با سلامتی کامل از این بحران سخت گذر کنیم.