فاطمه شوشتری| بیشتر از آنکه خودش را دیده باشیم یا نامش به گوشمان خورده باشد، نگاهمان با طرحهایش آشناست که معروفترین آنها در صداقت آمریکایی، عنایت آمریکایی، سبک زندگی و جلد کتابهای «خاتون و قوماندان» و «بابارجب» خلاصه میشود و حمید فخار، گرافیست مشهدی، آنها را اجرا کردهاست. آثاری که باتوجه به مسائل سیاسی روز ایران و آمریکا شاید هنوز نمایی از آنها را در گوشهای از ذهنمان داشته باشیم. تصویری همنشینی پرچم آمریکا و دم خروس را دربر گرفته است تا میزان صداقت آمریکایی را نشان دهد، یا آنجا که ترکیب سرخی خون و سبزی سرو خبر از 17هزار شهید ترورشده در ایران میدهد تا عنایت آمریکایی را نمایان کند. بهترین معرف او هم همین طرحهایش است که به محض جستوجوکردن نامش، قبل از بازشدن زندگینامهاش، جلو چشممان باز میشود تا حاصل سالها کار هنری او را نشان دهد.
کارهایی پررنگولعاب که یکی از آنها بهعنوان دغدغه اصلی حمید فخار در قالب یک مجموعه به مقام معظم رهبری هدیه شده است. شهرآرامحله در این گزارش برای نشاندادن این گرافیست مشهدی که طرحهایش نمود بینالمللی هم داشته، با او همراه شده است. کسی که از کار طراحی و گرافیکی تا ایدهپردازی چایخانه حضرت (چایخانه فعلی حرم مطهر امامرضا(ع)) و ایجاد موکبالقلم پیش رفته است. قرارمان با او نخستین روزهای بهار و در دفتر شهرآرامحله هماهنگ میشود.
گرافیستِ گرافیکنخوانده!
قلم خیلی وقت است از روی کاغذ جدا نشده و دستهای او در این همزیستی قویتر از سالهای پیشین شده است. همان سالهایی که بیلبوردهای دستی مشهد را طراحی و اجرا میکرد یا کاریکاتورهای مجله گلآقا را دوباره میکشید.
به قول خودش شاید هنوز در اول راه است. راهی که قلمش را از ابتدای دبیرستان برای طراحی به دست گرفتهاست. جرقه شروع این کار در دوره متوسطه زده شد، از گذراندن روزهای طرح کاد در بخش طراحی، نقاشی و خطاطی بنیاد شهید. آن زمان که هنوز در بنیاد شهید عکسهای شهدا را میکشیدند و پردهنویسیهایی برای نصب در سردر منازل شهدا همزمان با سالروز شهادتشان آماده میشد. سالهای آغاز دهه70 بود: «از آنجا درگیر کارهای هنری شدم. البته فضای دبیرستان شاهد حکمت که حالوهوای فرهنگی و اجتماعی قوی داشت، مزید بر علت بود. محصل رشته تجربی بودم و بخش زیادی از وقتم را در امور تربیتی، بسیج، واحد شاهد و انجمن اسلامی برای شومیزنویسی، دکور مراسم مختلف و نمایشگاههای گوناگون و اجرای کارهای هنری میگذاشتم. البته خوشنویسی را هم بهطور جدی دنبال میکردم و دنبال طراحی سیاهقلم هم بودم. عکاسی میکردم و کاریکاتور هم میکشیدم. ناگفته نماند که کاریکاتورها بیشتر همانهایی بود که در مجله گلآقا چاپ میشد و من از سر علاقهمندی مینشستم و همه آنها را دوباره اجرا میکردم.»
آنطور که حمید فخار تعریف میکند، در کنار این کارها تدوین فیلم بهصورت آنالوگ هم انجام میداده و کلیپ و تیزر برای بسیج و مدرسه درست میکرده (آن هم با اتصال ششهفت ویدئو، ضبط استریو و هندیکم) و بیلبوردهایی میکشیده که در سازههای شهری آنزمان که بیشتر 3در5 بوده است،نصب میکردند.
گویا در انتخاب راه برای گرافیستشدن یکی از استادان دبیرستان شاهد حکمت کمک زیادی به او کرده و وعده داده است که اگر قدم در این راه بگذارد، موفق میشود. خودش با گریزی به آن روزها میگوید: «امور تربیتی مدرسه استاد بزرگواری به نام حاج حمید آقای حسینی داشت که فعالیتهای هنری من را تحسین میکرد. ایشان در طول حدود 35سال مدیریت امور تربیتی دبیرستان حکمت کارهای بزرگی کرد و نیروهای موفقی را در تراز کشوری برای انقلاب تربیت کرد که شاید کمترینشان من بودم. یک روز دیدم با شتاب در حیاط دبیرستان دنبال من میگردد. یک جزوه گرافیک داشت، به دستم داد و گفت این جزوه را بخوان و بدان که تو یک گرافیست خوب و موفق میشوی. آنجا بود که با واژه گرافیک آشنا شدم و دیدم هر آنچه جزو علاقهمندیهای من است، در این رشته قرار دارد. این استاد با راهنمایی درستش سبب خیر شد. تحصیلاتم را در رشته تجربی تمام کردم و بعد از آن بهصورت حرفهای کار گرافیکی را ادامه دادم؛ بدون اینکه در این رشته تحصیل کرده باشم.»
فخار اشاره میکند که شروع فعالیت گرافیستشدن او با همراهی دوستانی در همین رشته بوده است که تجربههایشان را در اختیار او قرار داده و باعث شدهاند او با انجام کار عملی، در این هنر پیشرفت کند.
بدون پول هم کار میکنیم
کار حرفهای گرافیک و بهخصوص فتوشاپ برای حمید فخار با آغاز سال1380 شروع شده است و نتیجه 20سال فعالیتش حدود دوسههزار پوستر و طرح گرافیکی است.
او بیشتر طرحهایی را که در این سالها زده است، سفارشی میخواند و میگوید: «طراحی پوستر در 2مدل خلاصه میشود؛ نوعی از آن سفارش از بیرون است که طراح در قبال آن سفارش باید کار را انجام و تحویل دهد. البته در این کار ممکن است سفارشدهنده فقط موضوع بدهد و خارجکردن محتوا و ادبیات را برعهده خودتان بگذارد. بیشتر کارهای من به این صورت بوده است. همچنین ممکن است موضوع و محتوا را به شما بدهند و ادبیات پوستر را مشخص کنند و اثر را تحویل بگیرند. این راحتترین روش انجام کار برای یک طراح است.
بخش دوم این است که طراح بخواهد پوستری برای خودش بزند. یعنی طراح بر حسب اتفاقات روز جامعه و طبق علاقهمندیهایش موضوعی را انتخاب و طرحی آماده میکند و نشر میدهد تا یک اتفاق هنری را با توجه به وظیفهای که درقبال اجتماع دارد، رقم بزند. این طرحها برای اینکه سفارشدهندهای ندارند، برای دیدهشدن باید همراه فایل باکیفیت چاپ و به اشتراک گذاشته شوند تا هرکسی دسترسی دارد، برای خودش چاپ و استفاده کند. صفر تا صد این کار سلیقه طراح است. یعنی احساس تکلیف میکند و به میدان میآید و با ادبیاتی که خودش پسندیده یا دریافتی که خودش از موضوع روز جامعه داشته است، طرحی میزند».
طبق گفتههای حمید فخار، گرافیستهای بسیار کمی این کار را برای استفاده عموم انجام میدهند که نوعی وقف هنری است. چون سفارشدهندهای ندارد و پولی هم در قبال آن به طراح داده نمیشود.
زندهشدن مجموعههای انقلابی و هنری
«بیشتر کارهای من فرهنگی و اجتماعی است.» خودش این را به زبان میآورد، اما آنچه او را در کشور بیشتر سر زبانها انداخت، طرحهای سیاسیاش بود. همانهایی که طبق گفتههایش با آن مأنوس و درگیر بود و از زمان شکلگیری نهضت مردمی پوستر انقلاب، بیشتر دیده شدند.
فخار با اشاره به نحوه شکلگیری نهضت مردمی پوستر انقلاب گریزی به طرحهای سیاسیاش میزند که بهصورت پوستر در مشهد و تهران دیده و جنجالی شد و سپس میگوید: «باتوجه به بحث فتنه و اتفاقاتی که از نظر سیاسی در کشور افتاد، نهضت مردمی پوستر انقلاب از سوی جمعی از هنرمندان در سال1388 شکل گرفت.
در آن سال بهدنبال اتفاقات رخداده، با تعدادی از دوستان بنا گذاشتیم که مجموعهای پوستر برای عاشورای آن سال بزنیم که با پوسترهای آیینی و مذهبی متفاوت باشد. یعنی دلمان میخواست کاری بکنیم که متأثر باشد از فضای روز جامعه و بهنوعی با طراحیهایمان فضای التهابات جامعه را به فضای صدر اسلام نزدیک کنیم که نتیجه آن عبرتگرفتن از اتفاقات گذشته باشد و همچنین بشارتدادن به بعضی اتفاقات باتوجه به بحثهای آیینی. بعدها بهدنبال استقبال خوب، این نهضت بزرگتر شد و اکنون بدنه خوبی دارد که بهدنبال آن یک اتفاق هنری و جریانساز زاینده و پویا در کشور و شاید در منطقه شکل گرفته است. درواقع شکلگیری نهضت مردمی پوستر انقلاب، زندهشدن مجموعههای انقلابی و هنری در کار گرافیک و بهخصوص تولید پوستر بود.»
او در توضیح بیشتر از این نهضت میگوید: «گذشته از کیفیت خوب پوسترها، از لحاظ کمی حدود دوسههزار پوستر تولید و در سایت نهضت بارگذاری شده است تا همه مردم استفادهکنند».
هدف «عنایت آمریکایی» تخریب نبود
طرحهایی با عنوان «عنایت آمریکایی» در قالب استرابوردهای شهری جنجال و نقدهای زیادی به دنبال داشتند، بهخصوص که گفته شد کاری در راستای تخریب دولت روحانی و تضعیف مذاکرات برجام است، اما فخار بهعنوان طراح این پروژه از روشنگری بهعنوان موضوع اصلی این پوسترها یاد میکند و میگوید: « پروژه «عنایت آمریکایی» پیرو صداقت آمریکایی انجام شد. سفارشدهنده هم شهرداری تهران بود که موضوع را مشخص کرد و بحث محتوا و ادبیات پوسترها را به خودم سپردند. درمجموع با نام «عنایت آمریکایی» که نگاهی داشت به ظلمهایی که آمریکا در حق ایران کرده است، مجموعهای طراحی و چاپ شد. این طرحها روی هزار استرابورد شهری تهران همزمان با دههفجر نصب شد. بعد از آن دوستان دولتی انتقاد کردند که در فضای سیاسی کنونی نباید این کار انجام میشد و نقدهایی هم داشتند.» او با تأکید میکند پروژه «عنایت آمریکایی» باوجود همه نقدها موفق بوده و تأثیرش را گذاشته است.
هنرنمایی در عزاداری
از زمانی که توفیق شرکت در پیادهروی اربعین حسینی به مردم ایران دادهشد، موکبها هم از راه رسیدند؛ آن هم برای دادن یک استکان چای، لقمهای نان و جای استراحت به زائران. اما در میان همه آنها موکبی بود که هنرش چیز دیگری بود. موکبی که مقدمات احداث آن در عمود828 جاده نجف به کربلا در سال1395 انجام شده بود و تا قبل از کرونا هم فخار پای ثابت برپایی و اداره آن بوده است: «محرم سال1393 عزمم را جزم کردم که در پیادهروی اربعین شرکت کنم. به هر دری زدم و هر جایی میشناختم رفتم، اما نشد. تا اینکه نزدیک اربعین از مجموعه موکب بزرگ ثامنالحجج(ع) تهران که بسیجیهای شهرداری تهران احداث کرده بودند، تماس گرفتند و گفتند فضاسازی جاده نجف تا کربلا برعهده آنها گذاشته شده است و برای این فضاسازی به تعدادی از عکسهای شهدا و استرابوردهای شهری به زبان بینالمللی نیاز دارند. طراحیهایش به من سپرده شد. بعد از آمادهشدن طرحها به شوخی گفتم کی گذرنامهام را برایتان بفرستم؟ گفتند برای چه کاری میخواهی و من کارهای فرهنگی را بهانه کردم. همینطور شوخیشوخی دعوت شدیم و رفتیم و فعالیت فرهنگی و هنری در این مسیر از آن سال شروع شد».
طبق گفتههای او، بعد از شکلگیری مجموعه مواکب مشهد (مواکب امام رضا(ع)) در مسیر پیادهروی اربعین که به سال1395 برمیگردد، گروه هنری آنها هم با حضور 30هنرمند موکب قلم را در شهر نجف اشرف احداث کردند که کارش انجام کارهای زنده گرافیکی است. حتی از گروههای آوایی با مدیریت سیدمجتبی ذبیحی در همین موکب دعوت شد که گروههایی را برای خواندن سرودهای فارسیعربی با ملودیهای آشنا با مردم عراق راه بیندازد که با استقبال خوب همچنان ادامه دارد.
آنطور که فخار میگوید، موکب قلم به جز انجام کارهای هنری، آوایی و نمایشی در مسیر اربعین، جریانسازی هم کرده که ارزشش از خود کارهای موکب بالاتر است. یکی از آنها راهاندازی موکب هنری سیار با نام شهیدان اهل قلم است که در آخرین پیادهروی قبل از کرونا با این موکب حاج احمد منصوب، از بزرگان طراحی و اجرای نقاشی دیواری کشور بهصورت سیار از نجف تا کربلا در روستاهای مسیر فرات، بر دیوار خانههای شهدای حشدالشعبی نقاشی کرد. نقاشیهایی از عکس شهیدانشان و همچنین شهدای مدافع حرم در مواکب کربلا که کار بسیار
زیبا و ارزندهای بود.
گلدان شکسته، بابارجب بود
از بهترین کارهایی که در 20سال کار گرافیکی انجام دادم و دوست دارم آن را در کارنامه کاریام نگه دارم، طرح جلد کتاب «بابارجب» است. سرداری باصورت مجروح که بارها او را در خیابان دیده بودم؛ با چفیهای بستهشده دور صورت، دهانی باز و بینی و چشمانی نامشخص. شخصیتش برایم محترم و جالب بود. بعد از شهادتش طراحی جلد کتاب او با همان نام «بابارجب» به من سپرده شد. چون امکان آوردن چهره روی جلد نبود، سردرگم این طراحی بودم که بعد از توسل به خودش، بابارجب در نظرم گلدانی آمد که شکسته بود و خودش خانوادهاش و آرمانهایش را تا روزهای آخر نگاه داشت. به همین دلیل چفیهای تهیه کردم و دور گلدان سفالی بستم، مشابه خود بابارجب که صورتش را میبست. شمعدانیها را داخل گلدان گذاشتم. با چند ضربه گلدان را شکستم، عکس گرفتم و طرح زدم. طرح جلد همانی شد که میخواستم. گلهای شمعدانی نماد خانواده بود و همه آنچه بابارجب به دست آورده بود و گلدان شکسته هم تداعی خود بابارجب بود و نیز صورت ازدسترفتهاش که یادگار دفاع از دین و ایمان و وطن بود.
برکت هدیه به رهبری
اعتقاد به برکتداشتن برخی از چیزها را خیلی از مردم دارند. برکتی که زیاد نصیب من شده و یکی از شیرینترینهایش برکت هدیه به مقام معظم رهبری است.
سال1391 که موضوع سبک زندگی خیلی جدی بود و آقا در سفر به خراسانشمالی این موضوع مهم را گوشزد کردند، من در کارگاه سبک زندگی مجموعه نهضت مردمی پوستر انقلاب شروع کردم به زدن طرح با این موضوع. درنهایت از دل آن حدود 45پوستر بیرون آمد. این طراحیها در فروردین سال1392 رونمایی شد. بعد از آن هم چون آقا در مشهد حضور داشتند، دیداری ترتیب داده شد برای ملاقات با ایشان که در این دیدار مجموعه را با امتیاز چاپ تقدیمشان کردم. بعد از آن بهدنبال تأکید آقا، توزیع حداکثری کردم و با استفاده زیاد مردم نقطهعطفی در زندگی من شد.
وامدار نگاه امام(ره)
هنوز سنی نداشتم که پدرم شهید شد. به همین سبب هم بهعنوان فرزند شهید فخار و هم بهعنوان فعال فرهنگى، خودم را متعهد کردهام که درباره شهدا کار کنم و یاد و نامشان را زنده نگه دارم. حتى چندبار هم اول انقلاب همراه مادرم به حسینیه جماران رفتیم. یکبار خیلی خوب به یاد دارم که مقابل جایگاه حضرت امام(ره)، جایگاهی بود برای خانمها و چون من حدود 4سال بیشتر نداشتم، همراه مادرم در آن جایگاه بودم و چهره نورباران امام(ره) را از آن بالا میدیدم. یک ایوان کوچک بود که نردههای آن را در بغل گرفته بودم و پاهایم آویزان بود و به امام(ره) نگاه میکردم. ایشان هم چون به همه جمعیت نظر داشتند و من را آنگونه دیدند، بیشتر میهمان نگاهشان شدم. (شاید ایشان فکر مىکردند ممکن است بیفتم.) و یک دقیقه نگاهمان به هم گره خورد و من هنوز وامدار همان یک نگاهم که به قدرت همان نگاه در این جبهه ماندگار شدهام.
راهاندازی چایخانه حضرت
موکب قلم که هرسال همزمان با پیادهروی اربعین برپا میشود، به اتفاقات غیر هنری دیگری هم کمک کرده است. یکی از مهمترین آن ها راهاندازی چایخانه حضرت است. باتوجه به الهامی که گروه ما از موکبها داشت، تیپ کنونی چایخانه حضرت طراحی شد که به اعتقاد من بهترین توفیق و یادگار فعالیتهای هنریام است. حالا هم چهارچوب چایخانه حضرت توسط تشکلهای اربعینی مشهد اداره میشود که کشیکهای هشتگانه دارد. کشیک یکم آن هنرمندان موکب قلم هستند که تعدادشان به 140نفر میرسد و همه نوع هنرمند از نقاش و طراح گرفته تا مستندساز و فیلمساز و... در بین آنها دیده میشود.