خانه اول و آخرش همینجاست. صبحها سپیدهنزده در حسینیه را باز میکند و شب آخریننفر است که در را میبندد. ظرفها را میشوید، جارو میزند، آشپزی میکند و... اما بخش موردعلاقه این حسینیه برای حاجی، اتاق کوچک خاطرات است.
هر روز دقایقی را به تماشای عکسهایی مینشیند که در این سالها به دیوارهای این اتاق آویزان کرده است؛ قابهایی که قطعهقطعه، مثل پازلهای زندگیاش، کنار هم نشانده و حالا در و دیوار را پر کرده. شبیه فیلمی سینمایی، هر عکس روایتگر صحنهای از زندگی اوست و هرکدام ربطی به این حسینیه و هیئت دارند.
هیئت جاننثاران پنج بابالحوائج، هیئتی قدیمی است که دههها قدمت دارد. حسن حریربافان بیش از یکصدسال پیش هیئت را تشکیل میدهد. بعد پسرش غلامحسین حریربافان مدیریت را به دست میگیرد.
حالا کاظم حریربافان مسئول این هیئت است. البته اصرار دارد که او را «عشقی» صدا بزنیم، لقبی که از پدربزرگش به او به ارث رسیده؛ زیرا او همه عمرش را پای حفظ این میراث خانوادگی گذاشته است. علاوهبر هیئت آنها حالا حسینیهای هم به همین نام در خیابان هفدهشهریور محله چهنو دارند.
در ساختمان این حسینیه با آجرهای آبی و فیروزهای، نام «پنج بابالحوائج» لابهلای کاشیها به چشم میخورد. این ساختمان حالا مقری برای فعالیتها و برگزاری مراسم پرشور مذهبی شده است. یکی از این آیینها در ایام فاطمیه برگزار میشود. روز شهادت حضرتزهرا(س) چندصدهزارنفر از جایجای شهر، خود را به این مسجد میرسانند و برای عرض تسلیت محضر امام هشتم(ع) بهسمت حرم مطهر رضوی حرکت میکنند.
حسینیه جاننثاران پنج بابالحوائج را همه کسبه و همسایهها میشناسند و نشانیاش را میدانند. حسینیه در حاشیه خیابان پررفتوآمد هفدهشهریور قرار گرفته، جایی که محل رفتوآمد زائران امامرضا(ع) است.
همین هم هست که این مکان حالا در شهرهای دور و نزدیک هم شناخته شده است و زائران بسیاری هرساله به اینجا میآیند و چندشبی را مهمان حسینیه میشوند. نمای آبیرنگ ساختمان از دور خودنمایی میکند. سردرش هم نام هیئت خوشخط و خوانا نوشته شده است.
حاجیعشقی در آستانه در ایستاده است و خوشامد میگوید. وارد که میشوم، جزئیات بیشمار این مکان، چشمهایم را پر میکند؛ علمهای قدیمی که گوشهوکنار به دیوار تکیه دادهاند و چهرههای قابگرفته قدیمی که هرکدام داستانی دارند.
داستان اصلی اما در اتاق خاطرات، خفته است؛ اتاقی که از زمین تا سقف از عکس پر شده. عکسی سیاهوسفید و قدیمی توجهم را جلب میکند. این قاب متعلقبه حسن حریربافان است، بنیانگذار هیئت. حاجیعشقی از خوابی که پدربزرگش دیده است، میگوید. رؤیایی که محقق شده و به اینجا رسیده است؛ «پدربزرگم که از سفر یزد برگشت، در رؤیای شبانهاش خواب این هیئت را دید. به او الهام شد که هیئت را پنج بابالحوائج نامگذاری کند.»
سابقه حضورش در هیئتها به دوره کودکیاش برمیگردد. خانهای قدیمی در میدان بیتالمقدس (فلکه آب سابق) داشتند؛ خانهای سنتی با حیاطی بزرگ که همیشه محل برگزاری مراسم مذهبی بود. او در همین فضا رشد کرد. متولد سال1331 است و از پنجسالگی با پاگذاشتن به هیئت قمربنیهاشم(ع) در محله شیخطبرسی بهطور رسمی هیئتی شد. آن زمانها کل هیئتهای مشهد شاید به دهتا هم نمیرسید.
حالا اما بچههای آن هیئت هرکدام هیئت خودشان را دارند. با تحقق رؤیای پدربزرگ، هیئت خانوادگی آنها هم شکل میگیرد. ابتدا هیئتشان کوچک بود و جلساتشان را در خانهها برگزار میکردند، اما با بیشترشدن اعضای هیئت تصمیم گرفتند فضایی برای خودشان دستوپا کنند.
پدرش وصیت کرده بوده که از ملک و املاکش، قطعهای زمین برای ساخت حسینیه وقف شود
او به عکس قابگرفته یکی از چهرهها اشاره میکند. نامش را زیر عکس با خط خوش نوشتهاند. حاجاحمد رزازیان بانی زمین حسینیه بوده است. پدرش وصیت کرده بوده که از ملک و املاکش، قطعهای زمین برای ساخت حسینیه وقف شود. پسرش هم با وقف زمین به هیئت به توصیه پدر عمل کرد.
در سال۱۳۶۹ ساختمان ابتدایی حسینیه روبهروی خیابان شهید صدر۴ در کوچهای باریک ساخته شد اما چندسال بعد، در طرح ساخت مجتمع تجاری صدر قرار گرفت. چندی بعد از آن با توافق شهرداری، شورای اسلامی شهر مشهد و اعضای هیئت، ساختمان دوم در مکان فعلی ساخته شد.
یکی از نکات شایانتوجه این حسینیه، طراحی منحصربهفرد نمای بیرونی آن است که با آن کاشیهای آبی فیروزهای، چشم هر عابری را بهسمت خود میکشد. حاجیعشقی توضیح میدهد که برای ساخت این نما از چند کاشیکار و نصاب خوشذوق افغانستانی کمک گرفتهاند؛ افرادی که تا آن روز گمنام بودند و جویای کار. آنها این فرصت را غنیمت میشمارند و بهترین کارشان را ارائه میکنند. پساز پایان کار، بسیاری سراغ کاشیکار حسینیه را از حاجی میگیرند. آنهاحالا کاشیکار آستان قدس رضوی شدهاند و کارشان حسابی گرفته است.
درباره دیگر جزئیات ساخت این ساختمان میپرسم. این حسینیه حالا در سهطبقه ساخته شده و ۱۱۰۰متر کل زیربنای آن است. یکطبقه هم برای خانمهاست. زیرزمین هم مخصوص کاروانهای زیارتی است که در مناسبتهای مختلف، از شهرهای دیگر میآیند و اینجا اسکان داده میشوند. بیشتر این کاروانها هم نوجوانان و کودکان هستند، تیمهای ورزشی و محلی شهرهای دیگر که برای مسابقه و زیارت به مشهد میآیند. در طبقه زیرین بازی میکنند و میدوند و حتی فوتبال بازی میکنند و به قول حاجی، کسی کاری به کارشان ندارد و حسابی کیف میکنند!
زائرپذیربودن این حسینیه هم داستان خودش را دارد. سالها قبل اینجا زائر قبول نمیکردند، چون مسئولیتهای سخت خودش را دارد اما اتفاقی باعث میشود که حاجیعشقی این روال را تغییر بدهد؛ داستانش برمیگردد به پنجششسال پیش؛« چندروز مانده بود به دهه فاطمیه و داشتیم مسجد را برای برگزاری مراسم این دهه آماده میکردیم.
یک روز صبح که در حسینیه را باز میکردم، چشمم خورد به چهار جوان شهرستانی آن سوی خیابان با چشم گریان! به سمتشان رفتم و علت ناراحتیشان را جویا شدم. گفتند با جیب خالی برای زیارت به مشهد آمده و نذر کردهاند که روز شهادت حضرتزهرا(س) در مشهد باشند. جایی برای اسکان پیدا نکرده بودند و با قلبی شکسته میخواستند به روستایشان برگردند. همانجا سریع بهشان گفتم که از دیروز منتظر آمدن شما بودهام! شما کجا بودید؟ انگار تمام دنیا را بهشان داده بودند.
در یکی از اتاقها چند روزی مهمان ما بودند. در برگزاری مراسم هم حسابی کمکمان کردند. بعد هم با حال خوب رفتند. همان خاطره باعث شد که همیشه به هر بهانه و مناسبتی خدمتگزار زائران باشم؛ خودم فرش را برای ورودشان آب و جارو بکشم، در آشپزخانه دیگ غذا را برپا کنم تا میزبان بهتری باشم.»
حاجیعشقی از مراسم و آیین هرسالهشان در دهه فاطمیه میگوید. امسال هم مثل هرسال از هفته قبل، اهالی و اعضای هیئت دور هم جمع شدهاند، چند جلسه به گفتوگو نشسته و تقسیم وظیفه کردهاند تا برنامهها را به بهترین شکل ممکن پیش ببرند. دلیل این شور و حال را خود حضرتزهرا(س) اول بانوی شهید مظلوم دنیا میداند و اینکه این چند روز هر کاری برای برگزاری عزاداری انجام بدهند، کم است.
از چهارشنبه شب هفته گذشته مراسم را آغاز کردهاند و تا روز قبل از شهادت هر شب سینهزنی، عزاداری و سخنرانی دارند. خانمها هم در قسمت زنانه مسجد، مراسم خودشان را مانند زیارت عاشورا، ختم انعام و... برپا میکنند. دراینمیان برخی از اهالی هستند که نذر دارند، بانی میشوند و چای، شام و... به عزاداران تعارف میکنند.
گفتند با جیب خالی برای زیارت به مشهد آمده و نذر کردهاند که روز شهادت حضرتزهرا(س) در مشهد باشند
روز شهادت اما آنها یکی از پرشورترین راهپیماییهای شهر را برگزار میکنند؛ «صبح روز شهادت هیئتهای مهم مذهبی مثل هیئت جوادالائمه(ع)، هیئت متوسلین به امامزمان(عج) و... از جایجای شهر به میدان پانزدهخرداد (ضد سابق) میروند. ما نیز از آنجا با جمعیت چندهزارنفری به سمت حرم مطهر حرکت میکنیم. بعدازظهر بعد از نماز مغرب و عشا، از فلکه گنبدسبز دوباره به سمت حرم میرویم و به بابالجواد(ع) میرسیم. دختربچهها دست در دست مادرانشان و شمعبهدست حرکت میکنند. بعضی هیئتها در میانه راه چای تعارف میکنند.»
اما این تازه بخش کوچکی از فعالیتهایی است که در این مکان شکل میگیرد. او درباره برنامهها و مراسمشان در دیگر روزهای سال هم میگوید: بیش از شصتسال است که هر پنجشنبهشب، جلسه تلاوت قرآن داریم. بعداز ذکر توسل، مداحی و سخنرانی برگزار میشود.
در ماه مبارک رمضان، هرشب جلسه عزاداری و سینهزنی داریم. در ماه محرم و صفر نیز هر شب جلسه روضهخوانی برپا میشود. در سه شب احیا برای 3هزار نفر غذا توزیع میشود. در اعیاد هم مولودیخوانی و سخنرانی برگزار میکنیم. عید غدیر هم سعی میکنیم پرشورتر و پررنگتر از اعیاد دیگر مراسم داشته باشیم؛ زیرا نیمی از اعضای حسینیه ما کودکان هستند و این عید را دوست دارند. برایشان کادو و جایزه میخریم، بهشان خوراکی میدهیم و... .
یکی از مراسم معروف این هیئت، برمیگردد به صبح روز شهادت امیرالمومنین علی(ع)؛ «آن روز بیشتر هیئتهای مذهبی را برای شرکت در مراسم دعوت میکنیم. بچههای دهساله هیئتمان، لباس کودکان کوفی بر تن میکنند، کاسه شیر به دست میگیرند تا نمایش مذهبی معروف هیئتمان را اجرا کنند و همه هیئتها به سمت حرم روانه میشوند. دو کیلومتر طول این جمعیت میشود و جلودار نیز همان کودکان هستند.
خود همین بچهها ذکر مصیبت میخوانند و مداحی میکنند تا در این نمایش مذهبی، کاسههای شیر را برای امیرالمومنین، حضرت علی(ع)که در بستر بیماری هستند، ببرند. این راهپیمایی تا فلکه آب ادامه پیدا میکند. در آنجا بچهها با شنیدن خبر شهادت امامعلی(ع)، کاسههای شیر را بر زمین میزنند و میشکنند. این نمایش حزنانگیز بیشاز هشتادسال است که در هیئت ما اجرا میشود و چندینبار از صداوسیمای استان خراسان رضوی پوشش تصویری داده شده است.»
حاجی برگزاری هرساله این مراسم پرحسوحال را مدیون حضور هیئتهای پرشور مشهدی میداند؛ «هیئتها بین خودشان رسم و رسومی دارند. بدهبستانهایی این وسط هست؛ یعنی اگر به دیدارشان نروی، آنها هم نمیآیند! ما در طول سال مدام در رفتوآمد هستیم و شاید به صد هیئت شهر به مناسبتهای مختلف سر بزنیم. آنها هم شب بیستویکم به دعوتمان پاسخ میدهند و حضور پیدا میکنند.»
حالا از هر هیئتی، نشانهای در این حسینیه به چشم میخورد. اتاق خاطرات پر شده است از عکس هیئتهایی که پا به این حسینیه گذاشتهاند. عَلَمی قدیمی هم در گوشه حسینیه قرار گرفته است؛ به گفته حاجیعشقی، این علم متعلق به هیئتی قدیمی در مشهد است که به نشانه دوستی و برادری آن را به حسینیه اهدا کردهاند.
این علم متعلق به هیئتی قدیمی در مشهد است که به نشانه دوستی و برادری آن را به حسینیه اهدا کردهاند
محبوبیت هیئت جاننثاران پنج بابالحوائج را بین هیئتهای مشهدی میان این نشانهها پیدا میکنم: گروهی که حالا دستکم دویست عضو دارد، از هر سن و قشر و محلهای، از پیرمرد پنجاهساله تا کودک دهساله، از محله رضاشهر تا خیابان چمن. همه زیر یک بیرق سینه میزنند. خانمها هم بخش پررنگی از این ماجرا هستند. طبقه دوم حسینیه متعلقبه بانوان هیئتی است. علاوهبر شرکت در مراسم مذهبی، برنامههای دیگری هم دارند مثل برگزاری جلسات مشاوره، جلسات هفتگی تربیتی برای کودکان و... .
آقای عشقی خودش هم ید طولایی در هیئتداری دارد و سابقهاش در این کار، به این هیئت و حسینیه خلاصه نمی شود. ۲۷سال عضو هیئتمدیره جامع هیئتهای مذهبی مشهد بوده است. در همه این سالها سعی کرده هیئتهای مذهبی مشهد را به بهانه همین مناسبتهای مذهبی گرد هم بیاورد و باعث همدلی و همکاری آنها شود. حالا اما توان و انرژی سابق را ندارد و به اداره همین هیئت و حسینیه بسنده کرده است.
میگوید: تمام عشق و علاقه آبا و اجدادیمان، خدمتگزاری در دستگاه ائمه اطهار(ع) بود؛ بههمیندلیل هیئتیها ما را «عشقی» صدا میزنند. این نام و این مسیر، افتخاری است که تا ابد برای آن خوشحالم و قدرش را میدانم.