از نوجوانی بافتنی را آموخت اما هرگز به میزان هنری که فراگرفت قانع نشد. به همین علت، برای یادگیری مهارتهای بیشتر به کارگاههای آموزشی سرمیزد اما زهره حسینی هرچه به دنبال یادگیری فنون از دیگران بود به نتیجه نمیرسید. پس تصمیم گرفت از ذوق و قریحه خودش مایه بگذارد.
اینطور شد که از سال 88 تصمیم گرفت با تمرکز روی مهارت و هنرش، به آنچه در جستوجویش بود برسد. یک سال کامل بافت و آنچه بافته بود باز کرد تا اینکه با آزمون و خطای بسیار، مهارتی را که دنبالش بود در دستان خود پیدا کرد. او که همواره عاشق یادگیری و آموزش به دیگران بود، مدتی پس از کسب تجربه در قلاببافی، تصمیم گرفت این مهارت را با دیگران سهیم شود.
این موضوع زمینهساز تشکیل کلاسهای آموزش قلاببافی در خانهاش شد. استقبال بانوان محلی که مستعد و هنردوست هستند او را در کار مصممتر کرد، به طوری که پس از دو سال تصمیم گرفت در کنار آموزش به دیگران، کسبوکاری برای هنرجویانش راه بیندازد.
خیابان وحید به واسطه همت و تلاش دهها کارگاه تولیدی و فروشگاه کیف به یکی از معابر تجاری مشهد در زمینه تولید کیف معروف است. کسبه و تولیدکنندگان آن در سالهای اخیر به دلیل همهگیری کرونا کسبوکار خود را با زحمت بسیار سرپا نگه داشته و حتی برخیها آن را گسترش دادهاند. در میان فروشگاههای رنگبهرنگ و شکلبهشکل بازار کیف وحید، فروشگاه خانم حسینی که کیفهایش کار دست هنرمندان محلی است ویژگی خاصی دارد.
زهره حسینی ادعا میکند ایده طراحی و تولید اولین کیفهای مکرومه در ایران را او مطرح و تهیه کرده است. چهارصد نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم با خود او کار میکنند. جالبی کار این است که هنر دستبهدست میچرخد. خیلیها مثل او مهارت قلاببافی را به دیگران آموزش دادهاند و حالا برای خود دهها و حتی صدها بافنده دارند.
خیابان وحید معبری است که به واسطه صدها مغازه فروش کیف دانشآموزان، پاییز متفاوتی دارد. واحدهای صنفی تولیدات کارگاههای خود یا تولید دیگر کارگاهها را به صورت جزئی و کلی عرضه میکنند. در گوشه و کنار این بازار کارگران زیادی گمنام مانده اما دست از کار نکشیدهاند.
در میان انبوه کیف و کولههای رنگارنگ مدارس، ساکهای مسافرتی و چمدانها، کیفهای مکرومهبافی که دسترنج هنر و ذوق بافندگان مشهدی است در برخی از مغازهها پا را برای تماشا سست میکند.
خیلیها زهره حسینی را سرآمد این هنر میدانند. گفتوگوی ما با او دو نوبت و در زیرزمینی پر از طرح و رنگ انجام میشود.
میگوید لطف پدرم است که طبقه زیر منزل را در اختیار من گذاشته است. طرح و نقش بافتنیها دیوار و زمین خانه را تماشایی کرده است، از لباسهای دستباف کوچک تا عروسکهای گوناگون. زهره خانم حسینی چند بهار از چهلسالگی را پشت سر گذاشته است و پرانرژی در میدان کار حاضر است.
بیشتر دورههای آموزشی را در همین زیرزمین برگزار میکند. همانطور که محو تماشای ردیف کیفها و طرحهای مختلف عروسکها هستیم، درباره ورودش به دنیای بافندگی و قلاببافی میگوید: از نوجوانی بافندگی میکردم. البته به صورت تجربی بود و بیشتر اوقات هم در کتابهای هنری به دنبال چیزهایی که میخواستم میگشتم.
هرجا میرفتم تنها همان مهارتهایی را یاد میدادند که پیش از این خودم بلد بودم
سال 88 تصمیم گرفتم برای کسب مهارت بیشتر در این رشته به چندین آموزشگاه و کارگاه مختلف سر بزنم. متأسفانه هرجا میرفتم تنها همان مهارتهایی را یاد میدادند که پیش از این خودم بلد بودم. دوست داشتم بیش از آن بدانم. البته همین امر باعث شد اعتمادبهنفسم بیشتر شود، اینکه میتوانم دانش و مهارتم را به دیگران آموزش دهم و از طرفی تصمیم بگیرم به دنبال چیزی فراتر از اینها باشم و با آزمون و خطا آن را پیدا کنم.
خوشبختانه در نهایت موفق شدم و پس از تلاش زیاد، به هدفم برای طراحی یک مدل متفاوت رسیدم. یک سال بعد از آن، تصمیم گرفتم آنچه میدانم را به دیگران آموزش دهم. برای انجام این کار هم تعدادی تراکت چاپ و در سطح محله رسالت پخش کردم. خیلی زود دهها متقاضی برای آموزش به من مراجعه کردند و به این ترتیب کلاسهای من در منزل شروع شد. با توجه به اینکه در آپارتمان زندگی میکردیم، احساس میکردم مزاحم آسایش همسایگان هستیم. این موضوع باعث شد از سال 92 به خانه پدریام در محله وحید نقل مکان کنیم.
انتقال به خانه جدید در محله وحید که در قطب بازار کیف مشهد قرار دارد سرآغاز شکل گرفتن یک کسبوکار گسترده برای زهره خانم و اشتغال مستقیم دهها بانوی هنرمند شد.
او با اشتیاق و ولع ادامه ماجرا را تعریف میکند: بلافاصله پس از اینکه به محله جدید آمدیم کلاسهای آموزشی را از سرگرفتم، این بار با هدف آموزش و کارآفرینی برای هنرجویانم. برای این کار، مغازه پدرم را آماده کردیم و به هنرجویان پیشنهاد دادم تولیدات خود را برای فروش به مغازه بیاورند. البته این کار حدود یک سال زمان برد. در واقع، از سال 93 در کنار آموزش طبق سفارش مشتریان به سمت تولید انبوه کیف، بافت، روسری، کلاه و شالگردن، عروسک و ... رفتیم.
روش کار من به این شکل است که از مشتری سفارش میگیرم و در ادامه، به تعدادی از بافندگانی که البته هنرجویانم هستند اعلام میکنم برای دریافت توضیحات درباره سفارش و تحویل مواد اولیه به فروشگاه بیایند. مراحل بعدی کار در منازل آنها انجام میشود. البته بسیاری از سفارشها به صورت گروهی و به دست چند نفر تولید میشود به این صورت که بافندگان کار را پس از اتمام تحویل میدهند و هنرمندان دیگر آن را تکمیل میکنند.
در این فرایند، از میان حدود چهارصد کارآموز و هنرجویی که دارم، با توجه به شرایط اقتصادی و توان مالی، میتوانم تنها با 75 بافنده همکاری کنم. امیدوارم بتوانیم با برنامهریزی و تولید محصولات جدید همچون کیفهای صنعتی، این تعداد را افزایش دهیم.
در طول یک دهه اخیر که زهرهخانم به آموزش و تولید مشغول بوده است، بسیاری از هنرجویانش حتی با وجود تغییر محل کار همراه او ماندند. حتی مسافت و دوری راه هم نتوانسته است میان آنها فاصله بیندازد.
مریم برزگر یکی از دهها هنرجو و بافنده کلاسهای آموزشی زهره خانم است که بخش زیادی از سالهای زندگیاش با هنر گذشته است. او نزدیک به 10 سال شاگرد و بافنده زهرهخانم بوده است اما همچنان هر بار گرهی در کارش میافتد برای باز کردن آن به سراغ استادش میرود.
مریمخانم وقت صحبت کردن، ما را به زمان آشناییشان با زهره خانم برمیگرداند. میگوید: من از کودکی علاقه خاصی به قلاببافی داشتم اما نمیدانستم دقیقا باید چه کاری انجام دهم. خانهمان رسالت بود و ماجرایی که تعریف میکنم مربوط به 10 سال گذشته است که تراکتی درباره آموزش بافتنی و قلاببافی توجهم را جلب کرد. روز بعد، به نشانی روی تراکت مراجعه کردم و اولین بار زهرهخانم را دیدم.
در همان ملاقات، اول از من پرسید بیشتر دوست دارم چه چیزی را یاد بگیرم. با حوصله زیاد، شروع کرد به آموزش آن. روش آموزش، مهارت بالا، حوصله و شخصیت زهره خانم باعث شد پای ثابت کارگاههای آموزشی او باشم به طوری که پس از جابهجایی و آمدن به محله وحید، باز هم برای آموزش و البته همکاری با او به اینجا آمدم.
مریم خانم میگوید: یکی از ویژگیها و مزیتهای زهره خانم این است که به هنرجویان خود همان چیزی را یاد میدهد که آنها میخواهند. مثلا برخیها برای یاد گرفتن روش بافت سیسمونی میآیند و برخیها برای بافت یا شال گردن و ... .
پس از آن هم اگر تمایل داشتند ادامه میدهند. خود من اولین بار کیف مکرومه را یاد گرفتم. پس از اینکه فروشگاه خانم حسینی دایر شد، به ما پیشنهاد همکاری داد و گفت میتوانیم مواد اولیه را از او بگیریم و در خانه کار کنیم. من و خیلیهای دیگر از آن پیشنهاد استقبال کردیم. قبلا تنها برای سرگرمی کار میکردیم اما بعد از آن میتوانستیم روی درآمدش هم حساب کنیم.
الان حدود 9 سال است جزو تولیدکنندگان هستم و کیفهای سهبعدی تولید میکنم. هر مدل کیفی سفارش بگیرم تولید میکنم. اگر ببینم نمیتوانم از عهده آن بربیایم، ابهامات و نقطههای کور را از زهرهخانم میپرسم و یاد میگیرم. از کاری که میکنم راضی هستم اما درآمدش زیاد نیست. متأسفانه برای هنر دست کمتر ارزش قائلاند.
بانوان بومی محله در دمیدن روح در اجسام ساده و جان دادن آنها خبرهاند و هنرشان یکی دوتا نیست. مصداق این جمله مشهورند که از هر انگشتشان یک هنر میبارد.
زهرهخانم این عبارتها را با افتخار میگوید و ادامه میدهد: هنرجویانی که در این مدت افتخار آشنایی و آموزش آنها را داشتهام، بانوانی بااستعداد و پرانگیزهاند و الگوی خوبی برای رشد اقتصادی و اشتغالزایی. آنها از همه نقاط مشهد و حتی حاشیه شهر همچون گلبهار، سد کارده، طرقبه، بهشت رضا، فارمد، جاده سیمان و ... به اینجا میآیند.
با توجه به تعداد زیاد آنها من هرروز حتی روزهای تعطیل از 9 صبح تا 9 شب در فروشگاه هستم تا پاسخگوی هنرجویان و بافندگان باشم. حسینی ادامه میدهد: این را هم اضافه کنم که در میان هنرجویان و بافندگان، برخیها به دلیل علاقه و سرگرمی خود این کار را میکنند اما تعدادی سرپرست خانواده یا بدسرپرست هستند که از این راه امرار معاش میکنند.
تلاش میکنم به آنها کمک کنم اما متأسفانه در سالهای اخیر ورود برخی افراد بدون علم به این بازار باعث شده است نتوانم آنطور که باید زحمات بافندگان را جبران کنم. این در حالی است که وقتی این کار را شروع کردیم، چون بافندگان تقریبا مزد زحمات خود را میگرفتند، همه از آن راضی بودیم. اما اکنون به دلیل تعدد تولیدکنندگان و افرادی که برای رقابت، قیمت محصولات را کم میکنند، شرایط سخت شده است. البته برای خریدار مشخص نیست که این تولیدات کیفیت لازم را ندارند. متأسفانه این موضوع باعث شده است بافندگانی که از این راه امرار معاش میکنند نتوانند در رقابت فروش پیروز شوند.
تولیدات بافندگانی که با خانم حسینی در ارتباط هستند تنها در خیابان وحید خلاصه نمیشود. برنامهریزی، کیفیت بالای اجناس، قیمت مناسب و استفاده از فضای مجازی باعث شده است کیفهای تولیدی بافندگان مشهدی امروز در چندین شهر و کشور جهان مشتریان ثابتی داشته باشند.
زهرهخانم درباره بازار فروش محصولاتش میگوید: امروز بیش از 99 درصد تولیدات ما انواع کیف است که در مراکز فروش اطراف بارگاه مطهر امام هشتم (ع)و چندین نقطه دیگر از شهر مشهد عرضه میشود. علاوه بر این، مشتریان زیادی از شهرها و حتی کشورهای دیگر همچون افغانستان، عراق، ترکیه، ترکمنستان و پاکستان و مشتریانی جزئی از کشورهای سوئیس، سوئد و آمریکا داریم.
بیش از 99 درصد تولیدات ما انواع کیف است که در مراکز فروش اطراف بارگاه مطهر امام هشتم (ع)و چندین نقطه دیگر از شهر مشهد عرضه میشود
سفارشها بسیار است گاه تعدادشان کم است و گاهی تا 10 هزار کیف در ماه هم سفارش داریم. این در حالی است که ظرفیت تولید بیش از این را داریم و امیدواریم با حمایتهای دستگاهها و نهادهای مربوط، تولیدات و صادرات خود را افزایش دهیم.
مائده نداف با سیزده سال سن یکی از کوچکترین هنرجویان کارگاه است. استعداد و ارتباط صمیمی مائده و مادرش با استاد باعث شد زهره حسینی سالها در پایان کارگاههای آموزشی به صورت جداگانه مهارت این هنر را به شاگرد نونهال خود بیاموزد، هنری که باعث شده است مائده امروز بتواند از کیف گرفته تا عروسک و شالگردن را ببافد.
مائدهخانم میگوید: هفتساله بودم که به این محله آمدیم. در همسایگی ما فروشگاه زهرهخانم بود که دهها هنرجو به آن رفتوآمد میکردند. یک روز به همراه مادرم برای دیدن اجناس و کار آنها رفتیم. مادرم که پیش از این به بافتنی علاقهمند بود مشتاق یادگیری بیشتر قلاببافی و بافتنی شد. همین موضوع باعث شد ما هم در واقع جزئی از این خانواده و پای ثابت کلاسهای آموزشی خانم حسینی باشیم.
مائده ادامه میدهد: در آغاز آشنایی، من هم مانند مادرم علاقه زیادی به یادگیری داشتم. وقتی خانم حسینی متوجه این موضوع شد، هربار پس از پایان آموزش دیگران، با اینکه خسته بود، به سراغ من میآمد و با حوصله زیاد به پرسشهایم پاسخ میداد. این آموزشها باعث شد من هم بتوانم خیلی چیزها مانند جوراب، شالگردن، جاکلیدی، عروسک و حتی کیف را ببافم.
پرسشهای ما درباره این کار زیاد است و فرصت خانم حسینی محدود. در فاصله بدرقه و خداحافظی با ما، به چند پرسش پاسخ میدهد.
همسرم فرهنگی است و دو دختر دارم که مشغول تحصیلاند. برادرم نیز کار آستر را انجام میدهد. البته چند نفر خارج از خانوادهام هستند که روباندوزی و کارهای هنری روی کیف را انجام میدهند.
به انجام کار بستگی دارد. برخیها با سرمایه کم هم میتوانند موفق باشند اما خیلیها هم بودهاند با سرمایههای زیاد ورشکسته شدهاند. تقریبا میانگین سرمایهای که با شرایط اقتصادی امروز باید داشته باشیم 500 میلیون تومان است.
به علت هزینه و قیمت زیاد این کیفها معمولا خریداران کماند. بنابراین ما این کار را انجام نمیدهیم مگر اینکه سفارشی برای بافتن کوله داشته باشیم.
یک ماجرا مربوط به چند سال گذشته هست که فراموش نمیکنم. برادرم قهرمان بوکس است که برای شرکت در مسابقات به کشورهای مختلف سفر میکند. چون به زبان انگلیسی تسلط دارد راحت میتواند ارتباط بگیرد و حرف بزند.
یادم هست یکی از سالها به واسطه همین مسابقات به کشور سوئیس رفته و از کشور ایران تعریف کرده بود، آنقدر که یکی از خانوادهها مشتاق شده بودند ایران را ببینند و به ایران سفر کردند. یک ماه ایران بودند و میهمان ما. فرهنگ ما برای آنها خیلی جذاب و جالب بود.
اصلا باورشان نمیشد برای عروسی این همه میهمان دعوت کنیم یا تشریفات مراسم ترحیم اینطور باشد. در این یک ماه، من به دختر آن خانواده مکرومهبافی یاد دادم. بعدها فهمیدم در کشور خودشان آنها را میبافد و چقدر این تولیدات استقبال میشود. این موضوع برایم خیلی جالب بود.