ساعت 7 صبح، هنوز چند ساعتی بیشتر از بدرقه میهمانان قبلی که از یزد آمده بودند نگذشته است که میهمانان بعدی تماس میگیرند. 5 نفر هستند، حاج خانم و حاج آقا با عروس، پسر و نوه چهارسالهشان از شهر ری به مشهد آمدهاند. یزدیها که دیشب بعد از زیارت خالصانه به شهرشان برگشتهاند 8 نفر بودند.
قضیه از این قرار است که خانم ظهور ابراهیمی به همراه برادر و خانم برادرش در چند سفر گذشته که به کربلا رفتهاند و میزبانی عراقیها را دیدهاند، با خود گفتهاند چرا ما مشهدیها زائران امام رضا(ع) را همانطور پذیرایی نکنیم تا کلی خاطره خوش از میهماننوازی مجاوران نداشته باشند؟
جرقه این کار هم وقتی خورده که آستان قدس رضوی اعلام کرده است؛ مشهدیها پویش هر خانه یک زائرسرا را راه بیندازند و نگذارند زوار امام رضا(ع) احساس غربت کنند. حالا قرار است خانه مریم خانم و احمد آقا زائرسرایی باشد برای میهمانان آقا علیبنموسیالرضا(ع) .
تنها مسئلهای که ذهن مریم خانم را به خود مشغول کرده دور بودن مسافت خیابان فلاحی تا حرم است، این مشکل هم حلشدنی است. جواد آقا برادر بزرگتر مریم خانم چند تا کوچه بالاتر زندگی میکند و 40 سال است در بازار رضا به زائران سوغات مشهد میفروشد. او هم خانهاش را برای پذیرایی از زوار مهیا کرده و به مریم خانم گفته است که میتواند روی کمکش حساب کند. بردن و آوردن زائرها تا حرم با جوادآقا.
همه دست به دست هم دادهاند تا این پویش خداپسندانه به خوبی هرچه تمامتر انجام شود. مریم ظهور ابراهیمی که در مسجد ، پایگاه بسیج و کوچه او را با نام شوهرش (خانم کربلاییزاده) میشناسند، میگوید: سالهاست به این فکر کرده بودم که چه خوب میشود در خانهمان از زائران حضرت پذیرایی کنیم؛ اما این که سازوکارش چطور باشد را نمیدانستم.
به برادرم گفتم میخواهم خانهام را در اختیار زائران بگذارم. برایشان آشپزی کنم و هرچه از دستم برمیآید انجام دهم تا توشهای برای آخرتم داشته باشم
امسال که از پویش هر خانه یک زائرسرا مطلع شدم به برادرم گفتم میخواهم خانهام را در اختیار زائران بگذارم. برایشان آشپزی کنم و هرچه از دستم برمیآید انجام دهم تا توشهای برای آخرتم داشته باشم. او هم استقبال کرد و گفت من هم در این کار سهیم میشوم. وجیهه محمدزاده، مسئول بسیج مسجدعلیبنموسی الرضا(ع)، در شهرک کوشش وقتی از این تصمیم ما باخبر شد گفت بروید و در سایت ستاد اسکان آستان قدس رضوی ثبتنام کنید تا زائران با اطمینان خاطر به اینجا بیایند.
جواد ظهور ابراهیمی، برادر مریم خانم که بیش از 60 محرم و صفر را در مشهد دیده است، رشته صحبت را در دست میگیرد و میگوید: وقتی به سایت رفتیم متوجه شدیم خدمات دیگر هم میتوانیم داشته باشیم. مثلا ما که ماشین داریم، برای رفتوآمد زائران کمک میکنیم. پسر و عروسم هم اعلام آمادگی کردند. بعضی زوار ماشین دارند؛ اما ما مشهدیها با کوچهپسکوچههای شهر آشنا هستیم و میدانیم چطور در ترافیک سمت حرم گیر نکنیم. به همین دلیل زوار وقتی با ما به حرم میروند راحتتر هستند.
فاطمه ایزدی، همسر جوادآقا، کنار او میایستد و میگوید: ترجیح ما این است که زائرانی به خانههایمان بیایند که از نظر استطاعت مالی ضعیفتر هستند؛ اما به هر جهت همه میهمانان امام رضا(ع) میهمان ما هستند. مریم خانم سینی چای در دست از آشپزخانه بیرون میآید و میگوید: وقتی به کربلا میرویم برای عراقیها فرقی ندارد زائر امام حسین(ع) غنی است یا فقیر، ما هم در خانهمان به روی همه زوار امام رضا(ع) باز است. زائر که راضی باشد و سفرش کم هزینه تمام شود، هر سال به زیارت میآید.
احمدآقا، همسر مریم خانم، کمی ناخوش احوال است و در اتاق مشغول استراحت. او که صحبتهای ما را نصفه نیمه شنیده است از اتاقش بیرون میآید و به آرامی قدم برمیدارد. مینشیند روی یک مبل راحتی. یک لیوان چای برمیدارد و میگوید: زائر برکت و روزیاش را با خودش میآورد. این خانه متعلق به همسرم است و هر تصمیمی که بگیرد من راضیام. وقتی گفت میخواهم زوار را به خانهام دعوت کنم من هم خوشحال شدم.
این خانه متعلق به همسرم است و هر تصمیمی که بگیرد من راضیام. وقتی گفت میخواهم زوار را به خانهام دعوت کنم من هم خوشحال شدم
عاطفه، دختر مریم خانم، میگوید: این اولین بار نیست که مادرم از این کارها میکند. سالها خادم حرم بوده و همیشه دست به خیر داشته است. در هر کار اجتماعی و فرهنگی که ثوابی داشته باشد شرکت میکند. از جهاز درست کردن و کمککردن به نیازمندان بگیرید تا معرفی دختر و پسرهای همشأن. مادرم، هم مسئول پایگاه بسیج است و هم مسئول گروه همسانگزین ازدواج. روابط اجتماعی خوبی دارد و با همسایهها و بسیج در ارتباط است.
میهمانان مریم خانم را همین رابطهای مسجدی و وجیهه محمدزاده، مسئول موکب که او را می شناسند معرفی میکنند. برادرش جوادآقا که در بازار رضا از نزدیک با زائران سروکار دارند هم تعدادی را به اینجا فرستاده است. خانهشان سه اتاق دارد که برای میهمانانش مرتب کرده، لحاف و ملحفهها را شسته و منتظر رسیدن بقیه میهمانانش است. فاطمه خانم، همسر جوادآقا، میگوید: میهمانهای بعدی باید بیایند خانه ما.
رقابت این دو بانوی نیکوکار برای حاضران جذاب است، رقابتی که در آن میخواهند برای انجام کار خیر از هم پیشی بگیرند.
دهه پایانی صفر برای حاج خانم کربلایی و خانوادهاش پرتکاپوتر از همیشه سپری میشود. محمدرضا رضایت به همراه پدر و مادر و دوبرادرش تهرانی هستند و برای شهادت امام رضا(ع) به مشهد آمدهاند و میهمان خانم کربلایی هستند.
آقا محمدرضا به ما میگوید: خانه حاج خانم کربلایی خانه امید ماست، مواظب همه زائران هستند و اجازه نمیدهند کسی کم و کسری داشته باشد. به قدری اینجا راحت هستیم که انگار خانه خودمان است، خاطره این میهماننوازی هیچگاه از یادمان نمیرود. خدا به آنها برکت دهد و همیشه سلامت باشند.
او در ادامه میگوید: جدا از اینکه این روزها در مشهد جا برای سوزنانداختن نیست، خیلی از زائران توان پرداخت هزینه هتل و حتی میهمانپذیر را ندارند و در خیابانها سر به بالش میگذارند. پویش «هر خانه، یک زائرسرا» آرزوی زیارت را برای خیلی از عاشقان امام رضا(ع) آن هم دراین ایام فراهم میکند.