کمی از ظهر گذشته است، اهالی در خانه یکی از هممحلهایها جمع شدهاند تا غذای نذری برای مهمانان امام رضا(ع) تهیه کنند، میهمانانی که از شهرهای دور و نزدیک با پای پیاده راهی بارگاه منور رضوی هستند. طنین صدای صلوات در حیاط خانه پیچیده است. گوشه حیاط عدهای برنج پاک میکنند؛ دو سه نفر از بانوان پرتلاش محله هم در حال هم زدن دیگ غذا هستند. بار و بنشن را یکی پس از دیگری داخل دیگ میریزند و هرچند دقیقه یکبار ذکر یا ذالجلال والکرام را بلند تکرار میکنند و صلوات میفرستند.
فاطمه احمدنیا سالهاست که دیگ غذای هیئت را در خانهاش بار میگذارد، دیگی که غذای 500نفر را در آن میپزند، او بارها پای دیگهایش بغض کرده، روضه خوانده و غذا را با ذکر و نام اهل بیت(ع) معطر کرده است.
داخل حیاط بین چندین دیگ و اجاق و کلی صافی و کفگیر و ملاقه ایستادهایم، فاطمه خانم احمدنیا به همراه رفقای قدیمیاش یعنی لیلا زهانی و کبری دلبری کار پخت غذا را برعهده دارند. آبکشکردن برنج که تمام میشود و برنج که روی اجاق میرود، فاطمه خانم خیالش راحت میشود و میآید برای گفتوگو.
همه او را به فامیل همسرش میشناسند و خانم خیری خطابش میکنند. خودش میگوید: «بیستسال است که برای هیئتهای محل غذا میپزم، پخت غذاهای نذری طعم دیگری دارد بهویژه اگر برای مجلس ائمه(ع) باشد. جالب است بگویم در طول این سالهایی که در هیئت کار میکنم، هرسال در ایام محرم و صفر غذای نذری پخت میشود اما من ندیدهام که غذا کم بیاید، غذا مازاد بوده است که چند بار از مردم پذیرایی کردیم اما هرگز غذا کم نیامده است. هیچ وقت غذا خراب هم نشده، نه برنج شِفته شده و نه خورش تَه گرفته. این هم از برکت نام ائمه(ع) است که مجالس عزایشان عظمت و برکت خاصی دارد.»
فاطمه خانم با همان دستی که روسریاش را پیش میکشد به لیلا خانم و کبری خانم اشاره میکند و میگوید: «از بیستسال قبل با خانمهای همسایه آشپزی برای هیئت را شروع کردیم.»
زهانی هم ادامه حرف را اینطور میگیرد: «اول برای هیئت بچههای خودمان در همین مسجد محل (مسجد محمدرسولالله) آشپزی میکردیم. بعد هیئت جوادالائمه(ع) هم اضافه شد و دو سالی میشود که هیئت منتقمالحسین(ع) پخت غذایشان را به ما سپردهاند. چند سالی میشود که برای زائران پیاده امام رضا(ع) هم آشپزی میکنیم.»
او به فاطمه خانم نگاهی میاندازد و ادامه میدهد: «گاهی پیش آمده برای سه؛ چهار تا هیئت در یک روز غذا پختهایم. هر کدام هم حدود 500پرس غذا!» هر سه به هم نگاه میکنند و از توانی که در این ایام پیدا میکنند در عجب هستند. زهانی ادامه میدهد: «دهه اول محرم امسال 14شب غذا درست کردیم. وقتی عشق به ائمه(ع) داشته باشی کارها روی روال میافتد. شب برنج را خیس می کنم، از شش صبح هم اجاق روشن میشود، از ساعت 7صبح خانمها میآیند و با هم مشغول میشویم.»
بیدریغ کمک کردن باعث میشود که آدم احساس کند در حال انجام کاری است که مادیات در آن جایی ندارد
از او میپرسم کسی هم طلب دستمزد میکند، میگوید: «اینجا همه دلی کار میکنند، اصلا همین که در نذری دادن کسی از کسی توقع ندارد، خودش حسابی حال آدم را خوب میکند. آدمهایی که در روزهای معمول سال برای انجام دادن بیشتر کارهایشان فکر این هستند که متقابلا چه چیزی نصیبشان میشود، موقع پختن نذری، آستینشان را بالا میزنند و میایستند پای دیگ. این بیدریغ کمک کردن باعث میشود که آدم احساس کند در حال انجام کاری است که مادیات در آن جایی ندارد و فقط برای رضای خدا و اهل بیت(ع) است. برای همین است که از این دیگها، هم حاجت گرفتهایم و هم شفا.»
غذای امشب هیئت قورمه سبزی است. خورش را بار گذاشتهاند و منتظرند برنج دم بکشد. وقت نوشیدن یک لیوان چای است تا آماده شوند برای بستهبندی غذاها.»
حضور ما باعث شده است چند دقیقهای استراحت کنند و این فرصت خوبی است برای مرور خاطرهها. بیشتر خاطراتشان مربوط به مواقعی است که برای آشپزی به آشپزخانه هیئتها رفتهاند. از گرمای پخت و پز با دهان روزه میگویند که روی پشت بام انجام شده تا آتش گرفتن شلنگ گاز آشپزخانه که با فریاد خانمها همراه بوده است.
فاطمه خانم میگوید: «سختی کار آشپزی زیاد است، بارها پیش آمده که آب جوش رویمان ریخته یا پایمان در رفته و زمین خوردهایم، از سوختگی هم که نگو و نپرس، تا دلتان بخواهد دست و پا و سر و صورتمان سوخته است. اما به لطف ائمه(ع) هیچ اتفاقی برایمان نیفتاده است.»
خانم خیری به نشان تأیید سری تکان میدهد و خیلی محکم میگوید: «ائمه خودشان مراقب هستند. الان من 58سال دارم و خداراشکر اتفاق بدی برایم نیفتاده است.»
کمکم بوی دم کشیدن برنج فضا را پر می کند و دوباره صدای ذکر گفتن و صلوات بلند میشود. سه بانوی همراه و دوست دیرینه، دست بر زانو میگذارند و برای مرحله آخر آماده میشوند. ظرفها در نوبت هستند تا غذاهایی را که با عشق به ائمه(ع) پخته شدهاند به عزادارانشان برسانند.
خانم خیری همانطور که ظرفها را پر از غذا میکند، میگوید: «ما در بسیج مسجد محله هم عضو هستیم. سیسمونی و جهیزیه درست میکنیم و عاشقان اباعبدالله را که وسعشان نمیرسد میفرستیم کربلا خلاصه بیکار نمینشینیم و هرچه از دستمان بربیاید به عشق ائمه(ع) انجام میدهیم.»