«همسایهبههمسایه» بخش جدیدی است که در آینده درباره آن بیشتر در مشهدچهره خواهید خواند. برای نوشتن این بخش به سراغ شما در هر گوشه از شهر میآییم و از نام همسایه خوبتان میپرسیم. در اولین قدم، به محله وحید رفتیم. برای پیدا کردن همسایه خوب، از یک روضه خانگی در خیابان وحید15 شروع کردیم، از همان خانههای قدیمی و کوچکی که مساحت زیادی ندارند و زنها تا لب پردههای سفید پشت پنجرهها، زیر طاقچههای گچی، کیپبهکیپ هم نشستهاند. از بودن بین این همه همسایه در دو اتاق کوچک حس خوبی داشتیم.
خیلیها نشان آسیه نعمتی را به عنوان یک همسایه خوب میدهند و برایش کلی علت و دلیل دارند. در فصل جابهجایی، حال خیلی از مستأجران خوب نبود. افزایش اجارهبها تختگاز پیش میرفت و خواب و خوراک را از آنها گرفته بود. بسیاری از مستأجران خیابان وحید مهلت قرارداد خانهشان سرآمده بود و خانهای در قد و قواره درآمد ماهیانهشان پیدا نمیشد.
از میان همه آنهایی که نگران مستأجرها بودند، یک نفر پا به میدان گذاشت تا با صاحبخانهها حرف بزند. راضیشان هم کرد. تعداد افرادی که از آسیه نعمتی به عنوان همسایه خوب نام میبرند یکی دو نفر نیست، آنهایی که به این باور رسیدهاند که بعضیها هنوز برکت و نعمت محلهاند و هرچه تعداشان بیشتر باشد، مهربانی و محبت در شهر پررنگتر میشود.
اما خود آسیهخانم از صدیقه موسوی به عنوان همسایه خوب مثال میزند و میگوید: «باید دل خیلی بزرگی داشته باشی که این روزها در خانهات به روی همه باز باشد. این اخلاقی است که صدیقهخانم دارد. با همه گرفتاری، برای دیگران وقت میگذارد. علاوه بر اینها، نقاش است و هنرمندی تمامعیار.»
آسیه خانم مثل خیلیهای دیگر باور دارد همسایه خوب و اثرگذار کسی است که حمایتگر باشد و صدیقه موسوی و همسرش در محله اینطورند و الگو. برای انتخاب آنها به عنوان الگو دلیل دارد. «صدیقهخانم مربی رشته آمادگی جسمانی ورزش است و غیرممکن است در جمعی باشد و از آنها نخواهد ورزش کردن را شروع کنند.»
خانمهای همسایه، همه، از سرزندگی و نشاطی که صدیقهخانم دارد حالشان خوب میشود و به خوشسلیقگی و مهربانی او ایمان دارند. همچنین در پختوپز برای میهمانیهای بزرگ روی کمک او حساب میکنند. صدیقه خانم موسوی میگوید: «سر شلوغ و گرفتاری را همه دارند. این بهانه را قبول ندارم. هریک از همسایهها را میبینم، برایش کلی حرف میزنم که در روز یک ساعت از وقتش را برای خودش بگذارد. حتی اگر دوست داشته باشند، برایشان کلاس آموزشی میگذارم.»
خود صدیقهخانم میگوید: «همسایهها به گردن هم حق دارند. وجدان هیچکس راضی نمیشود ببیند چند دیوار آن طرفتر منزلش کسی بیمار است و کمکش نکند. برای خود من پیش آمده است. از وقتی فهمیدهام خانم مسن چند خانه آنطرفتر بیماری دیابت دارد و میدانم فرزندانش شهرهای دور هستند، انسولین زدن را یاد گرفتهام و برایش انجام میدهم. کمک به دیگران حال آدم را خوب میکند.»
از صدیقه خانم میخواهیم خودش هم از یک همسایه خوب نام ببرد. او از بیبی سکینه حامد میگوید که هم قدیمی است هم برای دیگران دستش به خیر است. میگوید: «بیبیسکینه بین گرفتاریهایی که همه خانوادهها دارند دخترها و پسرهایی را که در محله میشناسد به یکدیگر معرفی میکند.»
در گزارش بعدی به سراغ بیبیسکینه میرویم و از او درباره همسایه خوب میپرسیم. این زنجیره ادامه دارد.