سید اسعد فیض ساکن محله شریف و متولد سال ۱۳۴۴ در مشهد است. او ۳۲ سال از عمر خود را در آموزش و پرورش به خدمت معلمی پرداخته است و تمام این ۳۲ سال را به تمایل خود در مناطق محروم بهویژه منطقه آموزش و پرورش تبادکان و مناطق حاشیهای شهر سپری کرده است. رابطه عمیق دوستی و همکاری بین او و شاگردانش زبانزد همگان است. او در ساخت کتابخانه های مدارس روستا ید طولایی دارد و کتابخانه روستاهای «مارشک»، «جنگ» و «بلغور» حاصل تلاش و ابتکار این معلم بازنشسته تبادکانی است. راه اندازی ایستگاه مطالعه در روستاها از دیگر اقدامات او است که در قالب یک فیلم مستند به نام «رد پای او» از شبکه های 1، 2، مستند و استانی خراسان پخش شد.
آقای فیض میگوید: بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه تربیت معلم، با تمایل و علاقه خودم خدمت در مناطق محروم را انتخاب کردم و همه این ۳۲ سال را با افتخار در خدمت دانشآموزان مناطق حاشیه شهر، روستاهای مجاور و مناطق محروم، اما بهشدت مستعد بودهام.
فیض میافزاید: اعتقاد دارم که معلم به هر مدرسهای که میرود، باید تا موقع به ثمر نشستن زحماتش در همان مدرسه بماند (این رسمی است که در کشور ژاپن نیز وجود دارد) معلمی که از همان ابتدای ورود دانشآموز به مدرسه با او همراه است، در طول سالهای تحصیل با وضعیت خانوادگی، شغلپدر و موقعیت اقتصادی خانواده دانشآموزان آشنا میشود و براساس همین شناخت و آشنایی با دانشآموز رفتار میکند.
علاوه بر این با گذشت زمان حس اعتمادی بین دانشآموز و معلم به وجود میآید و دانشآموز خجالت یا ترسی ندارد که مشکلات و مسائل خود و حتی خانوادهاش را برای معلمش بگوید. معلم نیز احساس نزدیکی عمیقی با دانشآموز میکند و همانند پدری مهربان با شاگردانش رفتار خواهد کرد.
خوشبختانه با این دیدگاه، از همان سالهای ابتدایی تدریس در مدرسه توانستم رابطه دوستی محکمی را با دانشآموزان برقرار کنم و در سایه همین اعتماد و دوستی کارهای بزرگی را با کمک دانشآموزان انجام دادم. هنوز هم بعد از گذشت سالها با شاگردانم در ارتباط هستم.
شاگردانی که حالا برای خود مردان و زنانی بزرگ شدهاند، فرزند دارند و افتخار جامعه خود محسوب میشوند، اما هر زمان که دچار مشکل و گرفتاری هستند قبل از اینکه حتی به پدر و خانواده خود مراجعه کنند با من تماس میگیرند و من نیز هرکاری بتوانم برای آنها انجام میدهم. این ارتباط فقط یک معنا دارد، آنها برای من همانند فرزندانم هستند، با تمام وجود دوستشان دارم و از موفقیت آنها خشنود میشوم، مثل یک پدر.
اعتقاد دارم که معلم به هر مدرسهای که میرود، باید تا موقع به ثمر نشستن زحماتش در همان مدرسه بماند، این رسمی است که در کشور ژاپن هم وجود دارد
معلم بازنشسته مدارس روستایی به عنوان یک معلم و فعال فرهنگی معتقد است که تحول فرهنگی و اجتماعی فقط در سایه مطالعه کتاب میسر است. بر همین اساس با همت و پشتکار اقدام به تأسیس کتابخانه در روستا میکند.
اسعد فیض در توضیح این مطلب میگوید: در حوزه فرهنگی اعتقاد دارم تا زمانی که مطالعه و کتابخوانی در جامعه رواج پیدا نکند، فرهنگ جامعه متحول نمیشود. تحصیلات دانشگاهی و عالیه نیز باعث رسیدن ما به جامعه ایدهآل نخواهد شد.
چه بسیار افراد با تحصیلات عالی و دانشگاهی در جامعه حضور دارند، اما سطح فرهنگی جامعه را ارتقا ندادهاند، پس تحصیلات ملاک بافرهنگبودن انسان نیست، از این رو سعی کردم در هر جایی که فعالیت دارم، فرهنگ کتابخوانی را رواج دهم که خدا را شکر در این زمینه توفیقاتی نیز حاصل شد.
معلم قدیمی مشهدی در ادامه با اشاره به راهاندازی کتابخانه در برخی روستاهای مشهد، میافزاید: ۱۱ سال پایان دوران خدمتم در روستای «مارشک» سپری شد. از سال ۱۳۸۴ تا سال ۱۳۹۵، در همان روزهای اول معلمی در این روستا و روستاهای اطراف احساسکردم که ساکنان این روستاها نیازمند یک فضای فرهنگی همانند کتابخانه هستند.
بلافاصله با چند نفر از آشنایان و همچنین معاون فرهنگی وقت روزنامه قدس که از دوستان صمیمی من بود، موضوع را مطرح کردم. دوستان نیز هرکدام در حد توان خود قول مساعد برای همکاری دادند. سپس با کمک شاگردانم مکانی را برای کتابخانه در نظر گرفتیم و بعد از اتمام کار ساخت کتابخانه، تعداد زیادی کتاب را که خریداری و یا توسط دوستان هدیه شده بود به محل کتابخانه آورده و در قفسهها چیدیم.
بعد از آن نیز از طریق دانشآموزان مدرسه اطلاعرسانی لازم درباره کتابخانه به اهالی روستا انجام شد. چند روزی گذشت، اما خبری از آمدن اهالی روستا به کتابخانه و امانتگرفتن کتاب نشد. مردهای روستا علاقه چندانی به کتاب و کتابخوانی نداشتند، اما متوجه شدم که خانمها به مطالعه کتاب علاقهمند هستند.
به همین دلیل شیوه نوینی را برای علاقهمندکردن اهالی به فرهنگ کتابخوانی استفاده کردیم. به یکی از شاگردانم گفتم الاغش را بیاورد و بعد از آن تعدادی از کتابها را روی خورجین الاغ گذاشتیم و روی یک تکه کاغذ عبارت «کتابخانه سیار» را نوشتیم و به در منزل اهالی روستا رفتیم و کتابهای مختلف را در اختیار آنها گذاشتیم.
چند روز اینکار را تکرار کردیم، به تدریج اهالی روستا به ویژه خانمها به کتابخوانی علاقهمند شدند و بعد از آن خودشان به محل کتابخانه آمده و کتابهای مورد نظر خود را تهیه میکردند. با اجرای موفق ایجاد کتابخانه در روستای «مارشک» به فکر اجرای این طرح در روستاهای اطراف افتادم و بعد از پیگیری و هماهنگیهای لازم، دو کتابخانه دیگر را نیز در روستای «جنگ» و «بلغور» احداث کردیم.
درحال حاضر کتابخانههای این ۳ روستا دارای بیش از ۱۵ هزار جلد کتاب مختلف هستند. اهالی روستا نیز اشتیاق زیادی به مطالعه کتاب پیدا کردهاند و کتابخوانی در فرهنگ و روش زندگی آنها تأثیرات مثبتی داشته است.
یکی دیگر از اقدامات ما آگاهی مردم روستا و منطقه از اخبار روز بود. با تأسیس ایستگاه مطالعه یا همان دکه روزنامه، از طریق هماهنگی با مدیران روزنامههای شهرآرا، قدس و خراسان هر روز چند نسخه از این نشریات را رایگان تهیه و در اختیار مدیران، مغازهدارها و افراد محلی قرار میدادیم تا با مطالعه روزنامه از خبرهای روز دنیا آگاه شوند.
این اتفاق برای اولین بار در ایران توسط گروه ما انجام شد. بعدها این اقدام برجسته طی یک فیلم مستند به نام «رد پای او» تهیه شده و در شبکههای ۱، ۲، مستند و شبکه محلی خراسان رضوی به نمایش درآمد.
سیداسعد فیض در همکاری با مدیران روزنامههای شهرآرا، خراسان و قدس، در برخی از روستاها ایستگاه مطالعه راه اندازی کرده و نشریات رایگان در اختیار اهالی قرار میدهد
معلم سابق روستاهای منطقه آموزشی تبادکان در طرحی ابتکاری به عنوان هدیه و تشویق، دانشآموزان زرنگ و برتر مدرسه را با ماشین شخصی خود به زیارت حرم امام رضا (ع) میآورد.
فیض با تأیید این مطلب میگوید: روستای مارشک و روستاهای اطراف در فاصله ۹۰ کیلومتری شهر مشهد قرار دارند. به دلیل بعد مسافت، کوهستانی بودن مسیر و همچنین نبود وسایل حمل و نقل عمومی، بیشتر دانشآموزان روستا حرم مطهر امام رضا (ع) را زیارت نکرده بودند و خیلیها بزرگترین آرزویشان دیدن شهر مشهد و زیارت بارگاه منور رضوی بود.
با آگاهی از این موضوع به دانشآموزان روستا گفتم که اگر درسشان را خوب بخوانند و نمره عالی بگیرند، به عنوان هدیه و پاداش آنها را به زیارت امام رضا (ع) خواهم برد. دانشآموزان با شنیدن این پیشنهاد بسیار هیجانزده شده و با تمام توان به رقابت با هم میپرداختند، بعد از طرح این موضوع درس و یادگیری بچهها به طور محسوسی پیشرفت کرد.
یک رقابت سالم بین دانشآموزان اتفاق افتاده بود که نتیجه آن اردوی یک روزه مشهد و حظ معنوی و تفریحی بود. طبیعتا موضوع را با مدیران آموزش و پرورش در میان گذاشتم، البته آنها در ابتدا با این موضوع مخالفت کردند، اما بعد از اصرار بچهها به شرط رضایت کتبی والدین و تعهد بنده مبنی بر حفظ سلامت دانشآموزان با موضوع اردوهای یک روزه ما موافقت شد.
در همان سال خودروی پرایدی خریده بودم، روز تعطیل با همان پراید به روستا میرفتم و چند نفر از بچههای زرنگ را که از قبل هماهنگ شده بودند سوار پراید کرده و به طرف مشهد حرکت میکردیم. بعد از زیارت حرم امام رضا (ع) به دیدن برخی مناطق دیدنی مشهد مثل خواجه ربیع، سینما، طرقبه و شاندیز و باغ وحش وکیلآباد میرفتیم و بعد از صرف ناهار دوباره به طرف روستا حرکت میکردیم و حوالی غروب بچهها را به خانههایشان میرساندم.
خاطرات این روز به یاد ماندنی و تأثیر معنوی و روحانی این سفر زیارتی و تفریحی هنوز بعد از گذشت سالها در ذهن و خاطرات بچههای روستا باقی مانده است و از آن به عنوان بهترین سفر اردویی دوران مدرسه خود یاد میکنند.
سید اسعد فیض در کنار اهمیت دادن به درس و مشق شاگردانش، برای کمک به دانشآموزان و خانوادههای نیازمند روستا، تشکلی خیریه به نام «یاد یاران صمیمی» ایجاد میکند.
فیض در توضیح این مطلب میگوید: در سالهای ابتدایی تدریسم در روستا با تکیه بر همان ارتباط و دوستی صمیمانهای که با دانشآموزان و حتی خانوادههای آنها داشتم، هر زمان که احساس میکردم دانشآموز یا خانوادهای دچار مشکلات مالی و اقتصادی است، با همیاری دوستان و آشنایانی که در شهر داشتم، کمکهایی را جمعآوری کرده و در اختیار خانوادههای نیازمند قرار میدادیم.
در همان زمان برای اولین بار در روستا (دیوار همدلی) را راه انداختیم. دوستان، آشنایان و افرادی که به بنده اعتماد و اطمینان داشتند، لباس، اسباببازی، نوشتافزار حتی وسایل خانه مثل تلویزیون، بخاری و وسایل آشپزخانه را که تهیه کرده بودند در اختیارم گذاشته و بنده نیز این وسایل را در دیوار همدلی روستا قرار میدادم.
خانوادههای نیازمند نیز وسایلی را که احتیاج داشتند از دیوار همدلی برداشته و استفاده میکردند. ما حتی درباره خدمات پزشکی و سلامت نیز با کمک دوستان دکتر و پزشکی که در مشهد داشتیم به کمک بیماران روستا میرفتیم و دکترها رایگان به درمان بیماران روستایی میپرداختند.
بعد از سالها فعالیت در امور خیریه، درسال ۱۳۹۳ تشکلی رسمی را برای کمک به دانشآموزان و خانوادههای نیازمند آنها به نام بنیاد خیریه «یاد یاران صمیمی» تأسیس کردیم. یکی از موضوعهای جالب درباره این تشکل خیریه این بود که تعدادی از خیران دانشآموزانی بودند که سالها قبل شاگرد خود من بودند.
ما در این تشکل خیریه کمکهای جمعآوری شده نقدی و غیرنقدی را بعد از بررسی و شناسایی افراد نیازمند روستا توسط معتمدان محلی در اختیار نیازمندان قرار میدهیم. فعالیت این تشکل هر روز درحال گسترش است و ما امروز حتی در تهیه جهیزیه برای دختران نیازمند نیز فعال هستیم.
سید اسعد فیض به عنوان یک فعال فرهنگی و اجتماعی در معرفی فرهنگ و ظرفیتهای روستا به مردم شهر نقش فعالی داشته و به پاس این فعالیتها عنوان «شهروند برتر» را نیز کسب کرده است.
فیض با تأیید این مطلب میگوید: یکی از مواردی که خیلی دوست داشتم انجام دهم، معرفی ظرفیتهای روستا به مردم شهر بود، تا اینکه سرانجام این فرصت چند سال قبل فراهم شد.
در ابتدای کار به کمک تعدادی از دانشآموزان مدرسه، سالن مدرسه را رنگآمیزی و برای برپایی نمایشگاهی با نام (فرهنگ، هنر و روستا) آمادهکردیم، خانوادههای روستایی نیز انواع و اقسام وسایل و لوازم قدیمی مانند «آسیابدستی»، «چرخ ریسندگی»، «دار قالیبافی» و انواع «غذاهای سنتی» روستا را تهیه و به محل نمایشگاه آوردند.
بعد از آن با دعوت عمومی از هنرمندان، مسئولان آموزش و پرورش، شهرداری مشهد و مسئول هنرهای تجسمی خواستیم که از این نمایشگاه بازدیدکنند. آنها نیز با شرکت و حضور حداکثری خود از این نمایشگاه دیدن کردند.
بعد از بازدید با درخواست بازدیدکنندگان، قرار شد نمایشگاه در مشهد نیز برگزار شود. با هماهنگی معاونت فرهنگی شهرداری نمایشگاهی با همین عنوان (فرهنگ، هنر و روستا) در مشهد برگزار شد که مورد استقبال خوب شهروندان مشهدی قرار گرفت و به تقاضای مردم و مسئولان این نمایشگاه یک روزه به مدت دوهفته ادامه داشت.
بعد از این نمایشگاه همزمان با برگزاری نمایشگاه (مشهد، شهر دوستداشتنی) معاونت شهرداری غرفهای در اختیار ما قرار داد، ما نیز درطول برگزاری نمایشگاه ظرفیتها، صنایعدستی و غذاهای سنتی روستا را به بازدیدکنندگان معرفیکردیم.
چند ماه بعد از برگزاری نمایشگاه «مشهد، شهر دوستداشتنی» به دلیل فعالیتهای فرهنگی و اجتماعیای که با شهرداری مشهد داشتم، در جشنواره مفلحون که ویژه معرفی شهروندان برتر بود، اسمم درمیان ۱۸۰۰ نفر از شهروندان برتر به دفتر مرکزی شوراهای اجتماعی محلات مشهد معرفی شد و در انتخاب نهایی به عنوان یکی از ۶۰ نفر شهروندان برتر محلات مشهد (رضا شهر) انتخاب و مورد تقدیر قرار گرفتم.
اداره پست، تمبر یادبود این روز را با عکس خودم چاپکرد. تاکنون نیز ۳ مستند از فعالیتهای فرهنگی و اجتماعیای که در طول این ۳۲ سال انجام دادهام توسط مستندسازان تهیه شده است. در همه این مستندات سعیشده ظرفیتهای روستایی و استعدادهای جوان و دانشآموزان روستا نشانداده شود. بعد ازگذشت ۳۲ سال معلمی از اینکه توانستهام به عنوان پدر معنوی و معلم دانشآموزان روستاهای محروم از آنها حمایت کنم خیلی خوشحال هستم، ارتباطی دوطرفه و صمیمی همچون پدر و پسر.