هر برگ زندگیاش خاطرهایست که از مرور آن لذت میبرد و انگیزهای شده برای تلاشهای بعدیاش. روحیه پرجنبوجوشش باعث شده است سراغ همه چیز برود. از شنا، تکواندو و فوتسال گرفته تا گویندگی، داستاننویسی و خادمی حرم امام رضا(ع). در کنار تمام اینها، فرماندهی بسیج مدرسه، سفر به راهیان نور و پیادهروی اربعین، خاطراتی ماندگار را برای زهرا تیموری رقم زده است.
نوجوان 18ساله محله شریف، ترم اول دانشگاه را در رشته علوم ورزشی پشت سر میگذارد. او از علایق ورزشیاش سخن به میان میآورد و تعریف میکند: از بچگی فوتبال را دوست داشتم و چون بیشتر بچههای فامیل پسر بودند، با چادر با آنها فوتبال بازی میکردم و دروازهبان خوبی بودم. بزرگتر که شدم در کلاسهای تکواندو ثبتنام کردم و سال96 دوبار رتبه دوم مسابقات آزاد قهرمانی نونهالان مشهد را کسب کردم.
در مسابقات شنا هم حکم قهرمانی در ناحیه4 آموزش و پرورش را بهدست آوردم اما همچنان به فوتسال علاقه داشتم و با هزار خواهش و درخواست، پدرم را راضی کردم اجازه دهد این رشته را ادامه دهم.
زهرا سال97 به طور تخصصی فوتسال را زیرنظر مربی شروع میکند. سال98 تجربه بازی در تیم به دست میآورد و در مسابقات محلات مشهد مقام سوم را کسب میکند. او همچنان کلاسهای تکواندو هم میرود و اکنون کمربند آبی دارد.
او از سه سال گذشته خاطرات زیادی دارد از جمله سفر راهیان نور که آن را اینگونه تعریف میکند: سال دهم بودم که از بین بچههای مدرسه 5نفر برای سفر به راهیان نور برگزیده شدند و من هم یکی از آنها بودم.
زهرا سال98 پس از بازگشت از کربلا، هیئت متوسلین به حضرت زهرا(س) را تشکیل میدهد
ابتدا پدرم موافق نبود و با هزار زحمت رضایتش را گرفتم اما وقتی این سفر را رفتم، آنقدر سرمایههای معنوی قشنگی به دست آوردم که خود پدرم هم خوشحال بود.بعد از این سفر او بهعنوان فرمانده بسیج مدرسه انتخاب میشود و به دنبالش در دوره یاوران ولایت شرکت میکند که در آن آموزشهای مختلفی را میبیند. بهدلیل حضور فعال و موفقش در این دوره، جزو نفرات برتری میشود که جایزهشان سفر کربلا بوده است. بعد از این همراه دیگر دوستانش به قول خودش به سفر عشق میرود و آنقدر این سفر برایش خاطرهانگیز بوده که هنوز هم وقتی از آن صحبت میکند صدایش میلرزد.
زهرا سال98 پس از بازگشت از کربلا، هیئت متوسلین به حضرت زهرا(س) را تشکیل میدهد و دوستان سفر راهیان نور و پیادهروی اربعین را به این هیئت دعوت میکند و آنها تاکنون برنامههای اخلاقی و اعتقادی مختلفی برگزار کردهاند. او با الهام از این سفرها داستانی 200صفحهای نوشته که میخواهد آن را به چاپ برساند. زهرا این روزها علاوهبر داستاننویسی در برنامههای مختلف کار اجرا هم انجام میدهد.
او این گفتوگو را فرصتی میبیند که از زحمات پدر و مادرش تشکر کند. بعد هم از مسئولان میخواهد فضاهای فرهنگی بیشتری در اختیار دختران قرار دهند تا برای بروز استعدادهایشان به فضاهای امن دسترسی داشته باشند.