کد خبر: ۱۳۴
۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

ثبت یک زیارت از نگاه عکاس‌ قدیمی

زمانی در اطراف حرم مطهر امام رضا(ع) صدای شاگرد عکاس‌باشی‌ها به گوش می‌رسید که هر رهگذری را دعوت به عکاسی می‌کردند: «عکس می‌گیریم، عکس حرم و بارگاه»؛ اکنون زمان زیادی از آن روزگار گذشته است و عکاسی صنعتی و دیجیتالی و تلفن‌های همراه جایگزین این نوع عکس‌ها شده‌اند. حالا اگر در حوالی حرم قدم بزنید، کمتر صدای شاگرد عکاس‌باشی را می‌شنوید و شاید این حرفه نیز همانند بسیاری دیگر از شغل‌ها به دست فراموشی سپرده شود.

 در روزگاری که سفر به مشهد سختی‌های خود را داشت، هر زائری که راهی زیارت حضرت رضا(ع) می‌شد، قبل از برگشتن مصمم بود عکسی با حرم مولایش بگیرد تا زمانی که به شهر خود بازمی‌گردد، این عکس را قاب کرده و بر دیوار خانه‌اش نصب کند. فامیل، دوستان و آشنایان که برای سرسلامتی و دیدنی می‌آمدند، با دیدن این عکس به وجد می‌آمدند و حال‌وهوای زیارت برای آن‌ها نیز زنده می‌شد. در آن زمان لذت‌بخش‌ترین و خاطره‌انگیزترین سوغاتی که زائر با خود داشت، همین عکس بود که خانواده به نشانه ارادت دستان خود را روی سینه قرار داده بودند و عکس ضریح آقا نیز پشت سر آن‌ها قرار داشت.

زمانی در اطراف حرم مطهر امام رضا(ع) صدای شاگرد عکاس‌باشی‌ها به گوش می‌رسید که هر رهگذری را دعوت به عکاسی می‌کرد: «عکس می‌گیریم، عکس حرم و بارگاه»؛ اکنون زمان زیادی از آن روزگار گذشته است و عکاسی صنعتی و دیجیتالی و تلفن‌های همراه جایگزین این نوع عکس‌ها شده‌اند. حالا اگر در حوالی حرم قدم بزنید، کمتر صدای شاگرد عکاس‌باشی را می‌شنوید و شاید این حرفه نیز همانند بسیاری دیگر از شغل‌ها به دست فراموشی سپرده شود.»
نعمت ابراهیمی متولد1344 در ساری است که از چهارسالگی به‌سبب شغل پدر به مشهد مهاجرت کرد و ساکن محله طبرسی شد. او که یکی از عکاسان زیارتی است، از هفت‌سالگی به‌عنوان شاگرد در عکاسی شهیدی‌پور نزدیک حرم مطهر رضوی کار خود را آغاز کرد و روزهایی را به خاطر دارد که عکس‌ها شوق عکس با حرم و بارگاه در زائران زیاد بود.

 

ثبت خاطره‌ها

تا همین 2دهه پیش رسم بر این بود پسران خانواده از همان دوران کودکی در کنار درس، برای یادگیری حرفه و هنری مشغول به کار شوند تا هم قدر پول درآوردن را بدانند و هم کاری یاد بگیرند و در آینده بتوانند مخارج زندگی خود را تأمین کنند. ابراهیمی حدود 7سال داشت و هنوز شغل‌ها را خیلی از یکدیگر تشخیص نمی‌داد که روزی مادرش دست او را گرفت و به یک مغازه عکاسی برد. صاحب عکاسی مردی به نام شهیدی‌پور بود که در خیابان طبرسی و در نزدیکی حرم مغازه‌ای با نام خودش داشت. مرد بامحبتی که برای کارش از دل و جان مایه می‌گذاشت. شاگردانش نیز کم نبودند و هرکدام بعد از چندسال کارکردن و یادگرفتن این حرفه، از او جدا و در محلی دیگر مشغول به کار می‌شدند.

ابراهیمی سه‌چهارسال اول کارهای پادویی مغازه را انجام می‌داد؛ از خرید نان و نفت و... برای خانه اوستا گرفته تا کارهای پیش‌پاافتاده‌ای مثل جارو و گردگیری مغازه، اما در همین چندسال با وجود اینکه به‌دلیل سن کمش نمی‌توانست دوربین به دست بگیرد و عکاسی کند، در کنار اوستا می‌ایستاد تا با دیدن نوع فیلم‌ها، دوربین‌ها یا نقاشی‌هایی که باید آن زمان کشیده می‌شد، هنری بیاموزد.

پارچه‌ها و بنرهایی با تصاویر گنبد و بارگاه حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) در عکاسی‌های اطراف حرم رضوی به چشم می‌خورد. یکی از این پارچه‌ها در ابعاد کوچک‌تر، مقابل مغازه گذاشته می‌شد تا مشتری ترغیب شود برای عکس‌انداختن مراجعه کند. پارچه‌های بزرگ‌تر داخل مغازه علاوه بر اینکه تصویر صحن و سرای حرم را داشتند، برخی نیز آهو و تمثالی از حضرت را نشان می‌دادند. این پارچه‌ها توسط عکاس‌باشی به دقت رنگ‌آمیزی می‌شد تا تصویری بسیار نزدیک به گنبد حضرت داشته باشد.

 

مشقت‌های عکاسی دهه40 

آن زمان عکس‌ها سیاه‌وسفید بود و پرده پشت عکس‌ها را با قلم‌مو رنگ می‌کردند. ابتدا از رنگ‌های قالی استفاده می‌شد: «پودرهای رنگی را که برای قالی استفاده می‌شد، از ابتدای پایین‌خیابان می‌خریدیم و آن‌ها را در آب حل می‌کردیم. سپس چوبی باریک شبیه به قلم‌مو داشتیم که در سر آن پنبه گذاشته بودیم و توسط همین قلم‌مو تصویر روی پارچه را رنگ می‌کردیم. عکس چاپ‌شده سیاه‌وسفید تحویل مشتری می‌شد، اما تصویر پارچه رنگی جلوه بیشتری داشت و باعث جذب مشتری می‌شد.»

چندسالی که گذشت، عکس‌های سیاه‌وسفید توسط عکاس با قلم‌مو و رنگ روغن رنگ‌آمیزی می‌شد و مشتری‌ها با دیدن این عکس‌های رنگی حظ بیشتری می‌بردند: «عکس‌ها باز هم به‌صورت سیاه‌وسفید چاپ می‌شد، اما با روغن پارافین، کاغذ عکس را چرب می‌کردیم و بعد رنگ‌های مختلف را با پنبه روی عکس محو می‌کردیم. به‌عنوان مثال برای گنبد رنگ زرد و برای چهره فرد سفید را انتخاب می‌کردیم و به همین ترتیب جزء به جزء عکس رنگی می‌شد.»
بر همین اساس بود که عکاس علاوه بر هنر عکاسی، باید نقاشی را نیز تا حدودی می‌آموخت تا یک عکس رنگی را که کار دست بود، تحویل مشتری دهد. حدود 2ساعت طول می‌کشید تا عکس رنگ‌آمیزی و آماده تحویل شود، اما باید فیلم یا رول عکس که دوازده‌تایی بود، تمام می‌شد تا این فریم برای چاپ برود. به همین دلیل نیز عکس یک روز بعد به مشتری تحویل داده می‌شد.

برای گرفتن عکس‌های گنبد و بارگاه عکاس باید به شکل عمودی و از بالا در لنز دوربین نگاه می‌کرد. البته لنزها قابلیت تعویض داشتند. در این نوع از عکس‌ها به‌جای نور فلاش، برای روشنایی از پروژکتور استفاده می‌کردند تا به عکس جلوه بیشتری دهند.

 

داستان چاپ

چاپ عکس نیز خود داستان جدایی دارد؛ از تاریک‌خانه تا مراحل ظهور و ثبوت و صبری که باید عکاس به خرج می‌داد تا مبادا رول عکس از بین برود: «تاریک‌خانه یا همان اتاق کوچکی که تنها روشنایی آن نور ملایم قرمزرنگ بود، محل هنرنمایی یک عکاس به شمار می‌رفت که بر اساس تجربه و آنچه یاد گرفته است، بتواند فیلم را ظاهر کند. برای ظاهرکردن فیلم نیاز به محلول ظهور و ثبوت بود و کافی بود تا ثانیه‌ای دیر یا زود عکس از محلول ظهور جابه‌جا شود تا عکس تاریک شود و کامل از بین برود.»
در تاریک‌خانه نباید نوری وارد می‌شد. بنابراین ورودی آن باید طوری طراحی می‌شد که در مواقع ورود یا خروج اضطراری حین عمل، ظهور فیلم‌ها به مخاطره نیفتد. روشنایی این اتاق فقط با نور ملایم قرمزرنگی تأمین می‌شد. چون اگر نقطه نوری جدا از این به اتاق وارد می‌شد، رنگ عکس به‌طور کامل تاریک می‌شد.
آن زمان در خیابان خسروی عکاسی وجود نداشت و بیشتر عکاسی‌ها حاشیه خیابان و در نزدیک حرم امام رضا(ع) بودند و مسافر این پرده نقاشی گنبد و بارگاه را می‌دید و برای گرفتن عکس می‌آمد، یا اینکه شاگردی در خیابان با صدای بلند خبر از عکس زیارتی می‌داد. البته عکاسی‌های خیابان ارگ مانند عکاسی «مریخ» که بنام بودند و مردم به آن‌ها مراجعه می‌کردند، وجود داشت، اما عکاسی‌های اطراف حرم به عکس گنبد و بارگاه معروف بودند.

 

هنری که بایگانی شد!

ابراهیمی سال‌ها میزبان زائرانی بوده است که می‌خواستند عکسی با بارگاه و گنبد و گلدسته‌های حرم با خود به یادگار ببرند: «آن‌ها در چارچوب عکس حرم می‌ایستادند و دست خود را به نشانه ارادت بر سینه می‌گذاشتند و سپس با لبخندی در مقابل دوربین قرار می‌گرفتند و ساعتی بعد نیز عکس چاپ‌شده را تحویل می‌گرفتند و با خوش‌حالی به‌عنوان سوغات رهسپار شهرشان می‌شدند. کاری که امروز دیگر رونق گذشته را ندارد.»
آن موقع شاید 100عکاسی در اطراف حرم امام رضا(ع) بود، اما الان شاید به 20مغازه هم نرسد: «عکس‌های الان همه مصنوعی است و روح ندارد. چون می‌توان به‌راحتی با چند نرم‌افزار کامپیوتری رنگ‌ها و حالت چهره افراد را تغییر داد، اما در قدیم عکس‌ها با آدم حرف می‌زدند و وقتی فردی عکسی می‌گرفت و در آلبومش می‌گذاشت، اگر سال‌ها بعد هم به آن نگاه می‌کرد، به خاطر می‌آورد که در موقع گرفتن عکس چه حس و حالی داشته است.»

ابراهیمی با اشاره به اینکه در بازار رضا(ع) 10مغازه عکاسی بود که آخرین آن‌ها چندوقت پیش بسته شد، می‌گوید: «عکاسی درآمد زیادی ندارد و یکی از عکاسان گنبد و بارگاه در بازار رضا(ع) تا همین 6ماه پیش چون مغازه ملک خودش بود، کار می‌کرد، اما درآمد سابق را نداشت. بنابراین مغازه را اجاره داد و خانه‌نشین شد.»زائران با لباس‌ها و گویش‌های مختلف برای عکاسی می‌آمدند؛ کرد، لر، بلوچ، عرب و... . تصویر هرکدام از آن‌ها با لباس‌های محلی در پشت لنز دوربین لذت دیگری برای او داشته است: «زائران زیادی با لهجه و لباس‌های متفاوت در مقابل دوربینم قرار گرفتند. هنوز لبخندشان وقتی عکس کنار حرم را به آن‌ها تحویل می‌دادم، از یادم نمی‌رود. این موضوع باعث شده بود تا حدودی زبان‌ها و گویش‌های مختلف را
یاد بگیرم.»

 

دوربین‌های فانوسی

دوربین‌هایی که برای عکس‌های پرسنلی استفاده می‌شد، سه‌پایه داشت یا قرقره‌ای زیر دوربین بود که به‌اصطلاح «فانوس» نامیده می‌شد و شکلی شبیه به آکاردئون داشت. جلو لنز دوربین نیز باز و بسته می‌شد. دوربینی که هنوز هم برای بسیاری از عکاسان حس خاطره‌انگیزی به همراه دارد.

عکاس زمانی که می‌خواست با این دوربین عکاسی کند، پارچه‌ای را روی سر خود می‌انداخت تا تصویر را واضح‌تر ببیند. یک عدد فیلم را در قالبی به نام «کاش» می‌گذاشت و قالب را در دوربین جای می‌داد. کشویی در جلو دوربین بود که عکاس آن را بالا می‌کشید و از فرد سؤال می‌کرد که آیا حاضر است. بعد سیمی که به دوربین وصل بود، فشار می‌داد و عکس گرفته می‌شد. این نوع دوربین تا اواخر دهه60 کاربرد داشت و برای عکس‌های پرسنلی یا برخی عکس‌های گروهی و خانوادگی نیز استفاده می‌شد، هرچند که الان به‌عنوان یک شیء عتیقه هنوز هم در عکاسی‌های قدیمی به چشم می‌خورد.

ابتدای دهه60 بود که فیلم رنگی به بازار آمد. حال دیگر نیازی به رنگ روغن نبود و درعمل نقاشی‌کردن منسوخ شد: «همان فیلم سیاه‌وسفید تبدیل به رنگی شد، اما دوربین‌ همان دوربین‌های قدیمی و مراحل چاپ و ظهور هم به همان شکل قدیم بود، ولی با داروهای خاصی انجام می‌شد. به خاطر دارم نقاشی و دست‌رنگ تا ابتدای سال64 که به خدمت سربازی رفتم، کامل کنار گذاشته شد و عکس‌های رنگی جایگزین این کار شدند.»

ابراهیمی گریزی به تاریخچه عکس می‌زند و می‌گوید: «در دهه‌های 30 و 40 عکس‌گرفتن فقط برای خانواده‌های متمول بود و هرکسی نمی‌توانست آلبوم شخصی داشته باشد و اگر هم عکسی در خانه وجود داشت، عکس‌های پرسنلی بود که به‌ناچار باید گرفته می‌شد. این موضوع درباره زائر و عکس گنبد و بارگاه فرق داشت. چون زائران هرچقدر هم دستشان خالی بود، باز هم از ابتدای عزم سفر زیارتی به مشهد، مبلغی را برای عکس با گنبد و بارگاه کنار می‌گذاشتند. چون برای آن‌ها افتخاری بود که این عکس را قاب کنند و به دیوار خانه‌ بزنند.

 

چاپ عکس‌های امام خمینی(ره)

بعد از گذشت چندسال از عکاسی شهیدی‌پور به عکاسی دارالسلام واقع در چهارراه شهدا رفت. سال57، درست در بحبوحه انقلاب، در این عکاسی عکس‌های امام خمینی(ره) را چاپ می‌کردند: «تازه انقلاب داشت شکل می‌گرفت. به خاطر دارم عکس‌های امام راحل را به‌صورت مخفی چاپ می‌کردیم و اوستا عکس‌ها را به خانه‌اش می‌برد تا بعد از خشک‌شدن به مشتری تحویل دهد.»

برخی عکس‌های امام خمینی(ره) در ابعاد بزرگ‌تر برای تظاهرات و بعضی دیگر در قاب عکس برای دیوار منزل چاپ می‌شدند. البته قطعه‌های کوچکی نیز برای داخل جیب پیراهن چاپ می‌شد. چون آن زمان عکسی از امام راحل در دسترس مردم قرار نداشت، عکس مرتبط با 15خرداد سال42 و یک عکس هم مربوط به تصویر امام(ره) در پاریس بود که از روی آن‌ها عکس ‌گرفته می‌شد. این کار باعث پایین‌آمدن کیفیت ‌شده بود، اما باز هم علاقه‌مندان زیادی داشت.
ابراهیمی از سربازی که بازگشت، برای مدت کوتاهی همراه با همسرش عکاسی مجالس انجام می‌داد، اما با توجه به اینکه درآمد کمی داشت و کفاف زندگی را نمی‌داد، تغییر شغل داد و پرده‌نویسی را انتخاب کرد. ابتدا پارچه‌نوشته‌هایی برای عرض تبریک و تسلیت می‌نوشت، سپس با گذراندن یک دوره کلاس خطاطی در حرم مطهر رضوی، کارش را به پرده‌نویسی برای ادارات و حکاکی روی مهر ادامه داد. اکنون نیز در همین حرفه مشغول به کار است، ولی همچنان خاطرات روزگار جوانی و هنر عکاسی را در ذهن خود نگه داشته است و تأکید می‌کند: «عکس با خود دنیایی خاطره دارد. شما هروقت آلبوم قدیمی خانوادگی‌ یا دوران مدرسه را به دست بگیرید، چیزهایی برایتان زنده می‌شود که شاید در حالت عادی حتی به آن‌ها فکر هم نکنید. این خاصیت زنده‌بودن عکس است.»

 

تاریخچه عکاسی در خراسان

تهیه عکس از زندگی اجتماعی، ابنیه تاریخی و وقایع تاریخی خراسان و به‌خصوص شهر مشهد در دوره قاجار بنا به دستور و حکم ناصرالدین‌شاه در دوره قاجار شروع شد و بعدها در مسافرت‌های خود ناصرالدین‌شاه به خراسان، در فاصله سال‌های ۱۲۸۳تا۱۳۰۰قمری ادامه پیدا کرد و درنهایت با اعزام عکاس برجسته این دوره، عبدا... قاجار، به‌ نواحی خراسان، به اوج خود رسید. این عکاسان بنا به پشتوانه حکم رسمی خود از طرف ناصرالدین‌شاه و بنا به نبوغ ذاتی و فکری عکس‌های بسیار ارزشمندی از ابعاد مختلف زندگی اجتماعی مردم، موقعیت جغرافیایی نواحی مختلف خراسان، آداب و رسوم، بهداشت و نوع معیشت مردم، موقعیت سیاسی افراد و مسائل مذهبی و... بر جای گذاشته‌اند که جزو نفیس‌ترین اسناد تصویری خراسان و شهر مشهد به شمار می‌رود.

هنر و صنعت عکاسی در خراسان بر اساس اسناد و مدارک باقی‌مانده و در مقایسه با شهرها و نواحی مختلف ایران از رشد متناسبی برخوردار بوده است. هنر و صنعت عکاسی تا سا‌ل‌ها در خراسان و شهر مشهد به‌صورت رسمی فعالیت خود را آغاز نکرده بود، ولی اسناد تصویری برجای‌مانده از عکاسان مختلف در این دوره نشان‌دهنده این است که با وجود هزینه بسیاری که عکاسی داشته است، تعدادی از عکاسان ایرانی و غیرایرانی به تهیه عکس از اوضاع و احوال مردم خراسان و شهر مشهد در آن دوره پرداخته‌اند .
به‌عنوان مثال و بر اساس یادداشت‌های تاریخچه عکاسی ایرج افشار، آنجا که از مالیات عکاسی در خراسان یاد می‌کند، به این نکته پی می‌بریم که عکاسی در خراسان سال‌ها پیش از آن رواج داشته است: «مالیات عکاسی در خراسان در سال ۱۳۲۹قمری در سال 20تومان بوده است و کتاب‌فروشی 5تومان، مطبعه سنگی 10تومان و مطبعه سربی 60تومان.»

 

اولین عکاس ضریح

اولین عکاسی که بنا به اوضاع پیش‌آمده از شهر مشهد و اماکن تاریخـی و مذهبـی آن عکس انداخته است، آنتونیو جیانوزی، افسر ایتالیایی، است.

قدیمی‌ترین عکس‌های مربوط به مشهد، در موزه کاخ گلستان نگهداری می‌شود که در سال ۱۲۷۰یا ۱۲۷۵ توسط جیانوزی، افسر ایتالیایی که در خدمت دولت ایران بوده، عکس‌برداری و به شاه تقدیم شده و شامل عکس‌هایی از ضریح، رواق مطهر، گنبد و چند عکس دیگر ازجمله مقبره خواجه‌ربیع، مسجد شاه و مقبره‌های قدیمی است.
از عکس‌های برجسته این عکاس می‌توان به عکس دورنمای حرم مطهر امام رضا(ع)، نهر خیابان و بست پایین‌خیابان اشاره کرد که از بالای دروازه پایین‌خیابان گرفته شده و از درجه نفاست و ارزش بسیار بالایی برخوردار است و این عکس به‌تنهایی بیانگر ابعاد زندگی مردم شهر مشهد در دوران قدیم بوده است. زیرا با وجود تغییرات در جوامع بشری و حتی در شهرهای ایران به‌ویژه تهران، هیچ تغییر و دگرگونی در بافت قدیم شهر مشهد رخ نداده و تصویری بسیار نمایان از هویت اصلی شهر مشهد که به‌صورت یک خیابان از غرب به شرق که از دوره صفویه به یادگار مانده است، نشان می‌دهد و درواقع از تحرک و جنب‌وجوش شهرهای نوین صنعتی و سیاسی در آن خبری نیست.

منبع: دانشنامه مشهد

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44