کد خبر: ۱۲۵۳۲
۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
«فاطمیه»؛ نذر فرهنگی اهالی مهرآباد

«فاطمیه»؛ نذر فرهنگی اهالی مهرآباد

حاج‌آقا عرب‌زاده و همسرش، با نذر «فاطمیه» پایگاه فرهنگی‌ای به نفع بانوان و کودکان محله راه انداخته‌اند. حاج‌آقا می‌گوید چراغ‌ها را تا زنده‌ایم، باید روشن کنیم؛ وقتی رفتیم، دیگر کسی نیست چراغی برایمان روشن کند.

ساعت۱۱ آموزش زبان انگلیسی تمام می‌شود و دختر‌ها و پسر‌هایی که در این کلاس حضور دارند، به جمع‌وجور‌کردن دفتر و کتابشان مشغول می‌شوند. یکی از دختر‌ها که با سینی پر از بستنی مشغول پذیرایی از هم‌کلاسی‌هایش است، می‌گوید: «قانون کلاس این است که آموزش حروف به شروع اسم هر‌کدام از بچه‌ها رسید، باید از بقیه پذیرایی کند. من دیدم هوا گرم است، بستنی را ترجیح دادم تا همه خنک شوند.»

‌دختر‌ها یکی‌یکی خداحافظی می‌کنند و راهی خانه می‌شوند، اما یکی‌دو‌نفری به شمار پسر‌ها اضافه می‌شود تا در کلاس روخوانی و تجوید قرآن شرکت کنند. با آمدن محبوبه‌خانم، مربی کارکُشته قرآن، همه به خط می‌شوند و بدون هدردادن وقت با صلوات بر محمد و آل محمد (ص)، آموزش شروع می‌شود.

اینجا «فاطمیه» است؛ خانه‌ای که حاج‌علی‌اصغر عرب‌زاده و همسرش، لیلا پارسا، آن را نذر فعالیت‌های فرهنگی بانوان و دختران مهرآباد کرده‌اند و حالا یک‌سال از شروع فعالیتش در این محله می‌گذرد.

هم‌زمان با آغاز تعطیلات تابستانی، فاطمیه به پاتوق آموزشی دختران و در برخی کلاس‌ها پسران تبدیل شده و مدیریت آن برعهده شهربانو سالاریان است. اهالی محله از خانم پارسا و سالاریان به‌عنوان «کلیدداران» فاطمیه یاد می‌کنند.

 

«فاطمیه»؛ نذر فرهنگی اهالی مهرآباد

 

فاطمیه را خدا برای ما درست کرد!

شهربانو سالاریان‌کبیری پس‌از دو‌سال مسئولیت بسیج خواهران مسجد چهارده‌معصوم (ص)، حالا بیش از یک‌سال است که مدیریت امور فرهنگی و مذهبی این مکان را برعهده گرفته است. صحبت‌هایش را با این جمله که «در یک کلام، فاطمیه را خود خدا برای ما درست کرد»، شروع می‌کند؛ «در مسجد، ایده‌های بسیاری برای بانوان و نوجوانان داشتیم، اما به‌دلیل برگزاری مراسم تعزیه و سایر برنامه‌ها وقتی یا فضایی به ما اختصاص پیدا نمی‌کرد و همیشه پشت در‌های بسته می‌ماندیم تا اینکه به‌واسطه آقای رحمانی با حاج‌آقای عرب‌زاده و همسرشان، خانم پارسا آشنا شدیم.»

‌عید غدیر بود که نیت نذر «فاطمیه» در قلب و جان حاج‌آقا و خانم پارسا شکل گرفت؛ دلشان می‌خواست برای گره‌زدن دل‌ها به هم کاری کنند؛ آرزویشان تربیت یار امام‌زمانی (عج) بود. آستین‌هایشان را بالا زدند و دستی بر سر‌و‌روی ساختمانش کشیدند تا کمی نونوارش کنند.

محرم که شد، اولین عزاداری‌ها و نذر‌های فرهنگی در این مکان اجرا شد و حالا بیش‌از یک‌سال است که سفره‌های حاجت‌مندی اهالی محله پهن و جشن تولد چهارده‌معصوم (ع) و عزای شهادت ائمه‌اطهار (ع) به‌همت حاج‌آقا و همسرش در فاطمیه برگزار می‌شود.

 

«فاطمیه»؛ نذر فرهنگی اهالی مهرآباد

 

آرزوی به ثمر نشسته

خانم سالاریان می‌گوید: بسیاری از برنامه‌هایی که در فاطمیه برگزار می‌شود، روضه‌ها یا مولودی‌هایی است که بانوان به‌دلیل کوچک‌بودن فضای خانه‌ها در اینجا برگزار و خودشان هم پذیرایی می‌کنند؛ در‌غیراین‌صورت صفر‌تا‌صد هزینه مراسمی که در مناسبت‌های مختلف در فاطمیه برپا می‌شود، از پذیرایی گرفته تا خرید هدیه را خودِ حاج‌آقا تقبل می‌کنند؛ اصلا نمی‌گذارد آب در دلمان تکان بخورد.

دلشان می‌خواست برای گره‌زدن دل‌ها به هم کاری کنند؛ آرزویشان تربیت یار امام‌زمانی (عج) بود

ولادت حضرت‌زهرا (س) بود و قرار شد به آنهایی که نامشان «زهرا» و «فاطمه» است، هدیه بدهیم. آماری که درآوردیم، به چهل‌نفر رسید، اما خانم پارسا مثل همیشه لطف کردند و به هشتاد‌نفر، یک کیف پول که کار دست خودشان هم بود، هدیه دادند و شور و نشاط زیادی در مراسم جشن برپا شد.

‌ازطرفی بانوان برای ورزش همگانی مجبور بودند به بوستان نصرت بروند که مسافتش برای خیلی‌ها دور بود و سال‌ها بانوان محله در آرزوی مکانی بودند که در آن ورزش کنند؛ آرزویی که یک‌سال پیش با نذر «فاطمیه» به ثمر نشست و حالا هر صبحگاه، برای ورزش همگانی دور هم جمع می‌شوند و فارغ از مشغله‌های زندگی، ساعتی را برای احیای جسم و روحشان زمان می‌گذارند.

 

«فاطمیه»؛ نذر فرهنگی اهالی مهرآباد

 

انتخاب کلاس‌ها بر‌اساس نیازسنجی

کلاس‌های آموزشی بر‌اساس نیازسنجی‌ای که سالاریان انجام داد، در فاطمیه به راه افتاد و هر‌کدام طرفداران پروپاقرص خودش را دارد. کلاس‌های زبان انگلیسی دختران و پسران، قرآن یک کلاس ویژه پسر‌ها و دو کلاس مختص دخترها، دوره‌های نهج‌البلاغه، طب سنتی، آموزش انواع بافت‌مو، نقاشی، کاراته برای دختر‌ها و ژیمناستیک برای دختر و پسر به‌صورت جداگانه دایر است.

‌همه مربیان انتخاب‌شده نیز دو ویژگی مهم دارند؛ بومی محله هستند و بهترین خودشان در آن رشته. همین نگاه موجب کیفیت مناسب آموزش‌ها در فاطمیه شده است؛ زیرا مربیان هم دلسوزند و هم کاربلد.

سالاریان می‌گوید: درست است که برای کلاس‌ها نسبت‌به بیرون، هزینه چندانی از هنرجو‌ها دریافت نمی‌شود، اما پرداخت همان هزارتومان هم برای بسیاری از خانواده‌ها سخت است؛ به‌همین دلیل از مربیانی برای همکاری دعوت کردیم که در کارشان جدی باشند؛ به‌طوری‌که برو‌بیا‌های بچه‌ها در فاطمیه صرف سرگرمی نباشد و در پَس این آموزش‌ها نکته‌ای یاد بگیرند.

برای نمونه «هانیه غلامی»، مربی رزمی‌کار فاطمیه، دست‌کم پنجاه‌مدال قهرمانی را در کارنامه ورزشی‌اش دارد و رابطه‌اش با نوجوانان مثال‌زدنی است. کم‌سن‌ترین مربی فاطمیه هم «مهدیس شادمان» است که شاید ۱۰‌سال بیشتر نداشته باشد، اما در اداره کلاس بسیار قوی عمل می‌کند. خودش دوره‌های کامل نقاشی را گذرانده است و حالا با جدیت تمام، دانسته‌هایش را به بچه‌ها آموزش می‌دهد.

 

شما برای رضای خدا کار کن

به من گفتند «شما برای رضای خدا کار کن؛ مشکلی هم بود، ما کنارتان هستیم

«وقتی کار برای خدا باشد، خود خداوند قلب‌ها را محبوب می‌کند.» این تکیه‌کلام، اعتقاد قلبی حاج‌آقاست که سالاریان، خاطره‌ای از آن تعریف می‌کند: یکی‌دو‌سال پیش در‌جریان فشار کاری در بسیج مسجد، کم آورده بودم و می‌خواستم کناره‌گیری کنم. نمایشگاهی برگزار کرده بودیم که حاج‌آقا برای بازدید آمدند.

بازدید که تمام شد، حاج‌آقا اشاره کردند به خبر‌هایی که به گوششان رسیده بود. خطاب به من گفتند «شما برای رضای خدا کار کن؛ مشکلی هم بود، ما کنارتان هستیم.»

همان دلگرمی‌ها و پای‌کار بودن‌ها، سالاریان را همچنان در این مسیر پرفراز‌و‌نشیب فرهنگی ثابت‌قدم نگه داشته است؛ «حاج‌آقا همیشه می‌گوید چراغ‌ها را تا زنده هستیم، باید روشن کنیم. وقتی رفتیم، دیگر کسی نیست چراغی برایمان روشن کند.»

او قدردان همسرش، هاشم سالاریان‌کبیری نیز هست که برای فعالیت‌های فرهنگی او مانع‌تراشی نکرده و در این سال‌ها همراه معنوی شهربانوخانم بوده است.

 

«فاطمیه»؛ نذر فرهنگی اهالی مهرآباد

 

فاطمیه؛ پاتوق فرهنگی محله

محبوبه مقیمی، مربی قرآن

سر‌و‌صدای پسربچه‌ها حالا با آمدن مربی قرآنشان، محبوبه‌خانم کمی آرام‌تر می‌شود. محبوبه‌خانم مقیمی سال‌هاست در حوزه آموزش قرآن فعالیت می‌کند و مادران همین بچه‌ها را هم خودش درزمینه روان‌خوانی و تجوید آموزش داده است.

او دانش‌آموخته دوره‌های تربیت معلم قرآن است و با مدرک تخصصی «کار با کودک» از تنها زمان‌های فراغتش برای آموزش قرآن به پسربچه‌ها مایه می‌گذارد و فعالیت در فاطمیه را روزی خودش می‌داند و می‌گوید: آموزش به پسر‌ها کار هرکسی نیست و گاهی حتی مربیان مرد هم زیر بار نمی‌روند، اما خدا را شکر که روند آموزش اینجا خوب پیش می‌رود.

او از واقف فاطمیه به‌عنوان یکی از خیران بزرگ محله یاد می‌کند و می‌گوید: بانوان برای برنامه‌های فرهنگی‌شان همیشه در مضیقه هستند و فضای مساجد بیشتر در‌اختیار آقایان است، اما با روشن‌شدن چراغ فاطمیه به دست حاج‌آقا عرب‌زاده و همسرشان خانم پارسا، حالا فاطمیه به پایگاه فرهنگی بانوان در محله تبدیل شده است.

 

«فاطمیه»؛ نذر فرهنگی اهالی مهرآباد

 

خانم سالاریان، دلسوز اهالی محله

مهناز هدیه، مادر یکی از پسران شرکت‌کننده در آموزش قرآن و زبان «فاطمیه» است. می‌گوید: تنها این دو کلاس را پسربچه‌ها هم امکان استفاده دارند، درغیراین‌صورت باید مسیری طولانی را برای رفتن به کلاس زبان طی می‌کردند و علاوه‌بر‌این هزینه‌های سنگینی هم به خانواده‌ها تحمیل می‌شد.

به گفته مهناز‌خانم، از محرم سال گذشته، برو‌بیای بانوان و دختران محله به این مکان که «فاطمیه» نام گرفت، شروع شد. همه جشن‌ها، عزاداری‌ها و هر دورهمی‌ای که مربوط به فعالیت‌های فرهنگی زنانه است، در فاطمیه برگزار می‌شود و حال‌و‌هوای خانواده‌ها را متحول کرده است.

برگزاری انواع کلاس‌های آموزشی که اهالی درخواست کرده‌اند، از همان زمان، برای متقاضیان برنامه‌ریزی و آغاز شد و امسال دومین تابستانی است که دختران و حتی پسران کمتر از پانزده‌سال، امکان شرکت در دوره‌های آموزشی موردعلاقه خود را دارند.

با روشن‌شدن چراغ فاطمیه به‌دست حاج‌آقا عرب‌زاده و همسرشان، حالا فاطمیه به پایگاه فرهنگی بانوان در محله تبدیل شده است

او از خانه واقف که دیوار‌به‌دیوار «فاطمیه» است، می‌گوید که برای هر مراسم و روضه‌ای، درِ آنجا هم به روی اهالی باز است و از هیچ خدمت و همراهی‌ای برای برگزاری امور فرهنگی بانوان دریغ نمی‌کنند.

مهنازخانم به مدیریت خانم سالاریان نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: همه دوندگی‌های مربوط‌ به برنامه‌های فرهنگی و آموزشی بر‌عهده خانم سالاریان است و اگر تلاش او نبود، فاطمیه این‌قدر خوب سامان نمی‌گرفت. حقیقتا ایشان دلسوز اهالی محله است و با همین روحیه توانسته دختران نوجوان را جذب این مرکز فرهنگی کند.

 

«فاطمیه»؛ نذر فرهنگی اهالی مهرآباد

 

بخشش مال در‌نهایت ساده‌زیستی

بیش از سه‌ساعت انتظار ما برای آمدن حاج‌آقا، واقف فاطمیه، به سرانجام نرسید و ایشان نپذیرفتند جلو دوربین حاضر شوند، اما به رسم ادب هم که شده، با هماهنگی همسرشان به خانه‌شان رفتیم. مردی آرام که تازه از سر زمین‌های کشاورزی‌اش رسیده و هنوز نفسش چاق نشده، در کُنج خانه قدیمی‌اش با چهره گشاده و بس نجیبانه پذیرای ماست. اصرار‌های ما همچنان ادامه دارد که او حرفی بر زبان آورد و بگوید چطور شد که با وجود زندگی زاهدانه‌اش، یک خانه ۱۵۰‌متری را نذر کار‌های فرهنگی بانوان و دختران محله کرده است.

تنها کلامی که بر زبان جاری می‌کند، این است: «کار برای خدا، توفیق است و اگر فکر می‌کنید ما کاری کرده‌ایم، اجازه دهید توفیق ادامه‌دار باشد.»

 

دعا کردم خداوند لذت دنیا را از من بگیرد

اعتقاد قلبی‌اش این است که اگر دنبال رونمایی از کارهایت باشی، دیگر آن اثر حقیقی را نخواهد داشت. می‌پرسم آرزویتان در زندگی چه بود؟ می‌گوید: تنها دعایی که همیشه در حق خودم کرده‌ام، این بوده که خداوند لذت تجملات و زندگی دنیوی را از من بگیرد و فکر می‌کنم همین هم شده است. دعا کنید که تا آخر هم توفیق داشته باشیم.

کار برای خدا، توفیق است و اگر فکر می‌کنید ما کاری کرده‌ایم، اجازه دهید توفیق ادامه‌دار باشد

درباره علت نام‌گذاری این مکان فرهنگی به فاطمیه اشاره به جمعه‌ای می‌کند که از نمازجمعه به خانه بازمی‌گشته و هنوز از صحن مطهر حرم‌امام‌رضا (ع) خارج نشده، نام «فاطمیه» به ذهنش خطور کرده است.

همسرش، لیلاخانم، می‌گوید: حاج‌آقا دلش می‌خواهد به‌زودی دیوار مشترک خانه و فاطمیه را هم برداریم و این فضا بزرگ‌تر شود.

‌وقتی ریشه این صبر و بخشندگی را پرس‌وجو می‌کنیم، لیلا خانم، ماجرایی را برایمان بازگو می‌کند؛ آنها طبق عادت نماز‌های صبح را در مسجد می‌خوانند. یک روز گوشی‌هایشان را به شارژ می‌زنند و به مقصد مسجد از خانه خارج می‌شوند.

بعد‌از نماز، حاجی می‌رود که از زمین زیر کشتش خبر بگیرد و لیلا‌خانم برای تهیه صبحانه به خانه برمی‌گردد؛ «حوالی ساعت ۶ صبح بود. دیدم درِ خانه باز است و ماشینمان که ۲۰۶ بود، داخل حیاط نیست! آمدم با حاج‌آقا تماس بگیرم، دیدم هرسه گوشی تلفن همراه و دو دستگاه گوشی خانه و برخی وسایل برقی‌مان را تا جایی‌که در ماشین جا می‌شده، سرقت کرده‌اند.

وقتی حاج‌آقا خودش را رساند، هیچ واکنش خاصی نشان نداد. خسارتی که دیده بودیم، در حدی بود که حتی برخی آشنا‌ها گفته بودند اگر اینها از فشار عصبی سکته می‌کردند، طبیعی بود، اما حاج‌آقا تنها حرفی که مثل همیشه زد، این بود که «هر چه خدا بخواهد، همان می‌شود.»

لیلاخانم در همه سال‌های زندگی مشترک با حاج‌آقا از این برخورد‌ها از همسر مهربانش زیاد دیده است؛ اینکه در مسیر رفت‌و‌آمد به مسجد با حس خوب، پسربچه‌ها را برای اقامه نماز به مسجد دعوت می‌کند؛ آنها هم به حاجی می‌گویند «شما بروید؛ ما بعدا خدمت می‌رسیم! باز در مسیر برگشت به خانه، حاج‌آقا به آنها می‌گوید من رفتم، اما شما نیامدید!»

یا در نمونه دیگری، مستأجری داشتند که هیچ‌سالی، حاج‌آقا برای تمدید و افزایش اجاره‌بهایش تماس نمی‌گرفت. معتقد بود اگر داشته باشند، خودشان اعلام می‌کنند، اما از طرف آنها هم خبری نمی‌شد تا اینکه همسایه‌ها خبر آوردند فلانی خانه را تخلیه کرده و رفته است. آن‌موقع با حاج‌آقا رفتیم، دیدیم بله خبر، درست بوده و خانه با کلی تخریب خالی شده است.

 

* این گزارش دوشنبه ۳۰ تیرماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۲ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:44