
هنر کلیشهدوزی در خانواده دستمالچی موروثی است
عفیفه ناظمی| بوی خوش گلاب را نرسیده به اینجا هم میشد، شنید. با خودم میگویم حتما مسافری از کربلا آمده یا خیمه حضرت برپاست اما هرچه نزدیکتر میشوم، عطر و بویش بیشتر میشود و آنچه انتظار دیدنش را داشتم، کمتر میبینم. باز هم نزدیکتر میروم و نزدیکتر؛ پرچمها و شالهای عزای محرم مقابل مغازهای، کنار و گوشه پیادهرو، برپاست اما نه از نشانههای ورود مسافر کربلا خبری هست و نه از تدارک خیمه عزای حسین(ع).
مغازه پر از پارچههای عزاداری است و مملو از مشتریانی که برای خرید شال و پرچمهای عزا به اینجا پا گذاشتهاند. پنجششنفری که در مغازه هستند، تشخیص مغازهدار از مشتری را برایم سخت میکنند. در این میان کودکی دوسهساله که روی صندلی، پای یکی از چرخهای صنعتی که در گوشه مغازه گذاشته شدهاند، نشسته و به پارچه و پرچمها دست میبرد، توجهم را جلب میکند.
در ادامه متوجه میشوم مغازه متعلق به زوج جوان محله فاطمیه مشهد است که نهتنها خودشان از زمانی که باهمبودنشان را به یاد دارند، به حرفه یا هنر «کلیشهوشمایلدوزی» مشغول بودهاند، بلکه ریشه و تبار هم از آن دارند.
پس از ۸۰ سال
نادر طیّرانیدستمالچی که ۳۵ ساله و اصالتا مشهدی است، از سابقه ۸۰ ساله خانوادهاش در این شغل میگوید. او از پدربزرگش با عنوان بزرگ خاندان دستمالچیها نام میبرد و همانگونه که مشغول کلیشهدوزی روی پرچمهای عزاست، عنوان میکند: پدربزرگم غلامرضا طیّرانیدستمالچی از کودکیاش در اطراف حرم به دستفروشی پارچههای عزای دهه محرم مشغول بود، او پساز چند سال سرانجام حجرهای در آن محدوده میخرد و در آن به کلیشهدوزی و شمایلدوزی -یا به عبارتی دوختن نوشته و تصاویر مرتبط با ائمه (ع) و عاشورا و کربلا- برای دهههای محرم و صفر مشغول میشود.
این هنر در خانواده ما نسلبهنسل منتقل شد، بهنحویکه میتوان گفت پدربزرگم استاد مسلم آن بود
این کاسب خیابان ابوذر محله فاطمیه ادامه میدهد: پدربزرگم به یکی از مشتاقان هنر کلیشهدوزی و شمایلدوزی به نام عبدا... شریف که بعدها به یکی از خبرگان این عرصه تبدیل شد، هنر خود را آموخت و پس از درگذشتش در ۱۱۵ سالگی، پدرم اسماعیل طیّرانیدستمالچی آن را از شریف آموخت.
این هنر در خانواده ما نسلبهنسل منتقل شد، بهنحویکه میتوان گفت علاوهبر پدربزرگم که استاد مسلم آن بود، پدر و عمو و برادرهایم در کنار دیگر مشاغلی که در طول سالها به آن پرداختند، مدتی از عمرشان را نیز به آموختن کلیشهدوزی و شمایلدوزی گذراندند. اکنون هم از میان این افراد، من و عمویم میکائیل که استاد این عرصه است، هنوز هم در این هنر و شغل باقی ماندهایم.
هنرمند اباعبدالله بودن هم اجازه میخواهد
دوباره مشغول میشود. یک سر پارچه را با دست گرفته و با دست دیگر احتیاط میکند تا کلیشهدوزیهایش از ردّ خوشنویسیهایی که با صابون روی پرچم کشیده شدهاند بیرون نزند.
همزمان همسرش نیز پارچههای خام را قطعهبهقطعه روی خوشنویسیهای کلیشهدوزی شده جاسازی میکند و با صابونی که به آرامی بر روی پارچه میغلتاند، ردّی از نوشتهها را جا میگذارد تا روی آن، خطوط دوخته شود. اینبار او را مورد خطاب قرار میدهم؛ ۲۵ سال دارد و هفتسال پیش، از زمان ازدواج، همسرش را در این شغل همراهی کرده.
مهسا بشکنی همراهبودن با همسرش را نه نتیجه نیاز مالی میداند و نه راهی برای گذراندن ساعتهای بیکاریاش و تنها دلیلی که برای این همراهی میآورد، عشق و علاقهاش به این کار است. ابتدای کار، روحیه زنانه که ظرافت هنرهایی از این دست را میپسندد، باعث شد که او به سمت هنر کلیشهدوزی و شمایلدوزی برود؛ هنرهایی که رنگ و لعابی مانند همان گلدوزیهای خیاطیها و هنرهای زنانه دارند، اما درعینحال با آنها متفاوتند.
بشکنی میگوید: هنرمندِ اباعبدا... (ع) بودن هم اجازه میخواهد. من پیش از این کار تجربه دوخت و دوز مانتو را داشتم، اما باز هم زمان برد تا توانستم مانند همسرم کلیشهدوزی را یاد بگیرم. اکنون هم با اینکه این حرفه را به خوبی آموختهام، هنوز در ظریفکاریهای آن مانند همسرم مهارت پیدا نکردهام و فقط الگوها و مدلهایی را که در ساخت آن مهارت بهتری دارم، کلیشهدوزی میکنم.
برکتی که این دوماه دارد
برکتی که خداوند در سفرهات میگذارد، همهاش نتیجه اعتقاد توست و انگار از این هم که بگذری، خدمت به سالار شهیدان فرجی میشود برای گشایش گرههای زندگیات. زوج کلیشهدوز بیرقهای محرم و صفر از برکت این کار میگویند؛ و من در این میان به گمان اینکه مالک مغازه، خودشان هستند، حرف از آن پیش میکشم، اما متوجه میشوم که اوضاع دقیقا عکس این است؛ آنها نه مالک مغازهاند و نه منزلی که در آن زندگی میکنند، برکت زندگی این زوج، نه مال است و نه مقام و هر دو اعتقاد دارند به شیرینی زندگی که از سالار شهیدان وام گرفتهاند.
این زوج جوان که سالیانی از عمر خود را به کلیشه و شمایلدوزی و همچنین فروش پرچمها و شالهای عزای امامحسین (ع) گذراندهاند، معتقدند بااینکه درآمد این کار محدود به دوماه از سال است، در تمامی سال پشتشان گرم است به همین مدت کار. با برکتی که این درآمد دارد ۱۰ ماه دیگر سال را میگذرانند و خوشبختانه خدا هوایشان را داشته که احتیاجشان تابهحال به هیچیک از بندههایش نیفتاده است. آنها البته در این ۱۰ ماه بقیه سال پرچمها را برای محرم و صفر آماده میکنند. طیّرانی به این گفتهها اضافه میکند: خود من طی دوسال اخیر، علاوه بر سفرهدوزی به کارهای آزاد دیگری هم مشغولم.
میراث مقدس پدربزرگ
طیّرانی در ادامه از حرمت و قداست حرفه و هنرش صحبت میکند و از باورش به ضرورت رعایت مسائل اعتقادی. او اعتقاد دارد دستگذاشتن بر نامهای مقدسی که روی پارچه میدوزند، کمتر از لمس کتابهای دینی مقدس نیست و برای همین خودش هم در طول این ۱۵ سال هیچگاه به خود اجازه نداده که بدون وضو یا غسل پا به درون مغازهاش بگذارد. همچنین معتقد است اگر بدون وضو دست به کار ببرد کارش پیش نمیرود یا با ایرادی روبهرو میشود.
او در اینجا یادی هم از پدربزرگ ۱۱۵ سالهای میکند که آنقدر باخدا بود که بدون وضو حتی سر به بالش نمیگذاشت. میگوید: حاجغلامرضاطیّرانی هم هرگز بدون وضو به سر کار نرفت. او از نظر ایمان و اعتقاد سرآمد بود و بیشتر از هشتسال از زندگیاش را در ماههای رجب و شعبان و رمضان، دائم روزهدار بود.
تاثیر حضور ائمه اطهار در زندگی
شغل این زوج، با نام مقدس بزرگان مرتبط است، بزرگانی که توسل به آنها در شئون گوناگون زندگی تاثیرگذار است. طیّرانی در این گفتوگو از کراماتی میگوید که او و خانوادهاش به واسطه نذر برای ائمه (ع) دیدهاند؛ مانند اتفاق خوبی که برای عموی بزرگش افتاد که از ابتدای زندگی قادر به راه رفتن نبود، اما بعد از ۱۷ سال، زمانی که مادرش به امید درمان او برای ائمه (ع) نذر کرد، بهبود یافت.
لطف ابوذریها دستمریزاد دارد
درباره اهالی خیابان ابوذر هم میپرسم و زوج طرف گفتگویم از ایمان و اعتقاد این مردم میگویند. بشکنی که باردیگر رشته کلام را در دست میگیرد، عنوان میکند: با وجود اینکه محدوده خیابان ابوذر چندان گسترده نیست، ماه محرم که میرسد چندین خیمه و ایستگاه صلواتی اباعبدا...(ع) در اینجا برپا میشود وعلاوه بر آن از هر کوچهای هم که میگذری دستکم دو مجلس عزای امامحسین(ع) برپاست، ساکنان برخی از کوچهها نیز در طول دوماه محرم و صفر پرچم عزای حسینی از در خانههایشان جمع نمیشود.
او همچنین از رعایت حق همسایگی و لطف همسایهها به او و همسرش در این خیابان میگوید و اینکه برخی از اهالی برای مراسمی که خود برگزار میکنند یا حتی برای مراسم در شهرستانهای اطراف به آنها سفارش کار میدهند.
همچنین بیان میکند: در مواقعی که سرمان شلوغ است، کاسبهای اطراف ما لطف و از بچه دوسالونیمهمان مراقبت میکنند. طیّرانی حرفهای همسرش را با یک جمله تایید میکند: لطف مردم خیابان ابوذر به همسایههایشان دستمریزاد دارد!
* این گزارش یکشنبه، ۱۰ آذر ۹۲ در شماره ۸۲ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.