
جواد نوائیان رودسری| هجوم مغولان، طوفانی سهمگین بود که همهچیز را زیرورو و ایرانیان را خاکسترنشین کرد. تحلیلی که هاشم رجبزاده در کتاب ارزشمند «آیین کشورداری در عهد وزارت رشیدالدین فضلالله همدانی» از آمار و ارقام اقتصادی دوره قبل و بعد از هجمه مغول ارائه میکند، سخت تکاندهنده است.
ایرانیان هنوز هم از زیر بار آن حمله بنیانکن، قد راست نکردهاند و این ادعا، ابدا گزاف و زیادهگویی نیست. از آن احتشام پایدار و ریشهدار، هیچ بر زمین نماند. چه شهرها و روستاها که به تاریخ پیوست و چه مرغزارهای سرسبز و بوستانهای پرگُل که طعمه هدم و خشکسالی شد.
گزارشهای تاریخی از قتلعام میلیونها نفر در سرزمینهای شرقی ایران، بهویژه خراسان بزرگ خبر میدهند. مشهور است که، چون مردی از اهالی بخارا، به خراسان غربی پناه آورده بود، از وی درباره رفتار و اقدام مغولان پرسیدند و او گفت: «آمدند، کندند، سوختند، کشتند، بردند و رفتند.»
عطاملک جوینی در «جهانگشا» که آن را در ایام سیطره ایلخانان به رشته تحریر درآورده و طبعا، جانب احتیاط را در نقل روایات رعایت کرده است، به طعنه و کنایه حکایت این کشتار وحشیانه را نقل میکند و درباره آنچه مغولان با خراسان آباد و پرجمعیت کردند، مینویسد: «فىالجمله تولى [پسر چنگیز]در دوسه ماه، شهرها را با چندین رباع که هر قصبه از آن شهرى است و از تموّج خلایق هریک از آن بحرى مسلّم کرد و اطراف و اکناف، چون کف دستى گردانید و گردنکشان را که سرافرازى مىکردند، در دست حوادث پاىمال گردانید و آخر همه هرات بود؛ چون آن را نیز بهاخوات آن ملحق کرد.»
در آن محشر کبری، مشهد و نواحی اطراف آن نیز از تعرض مصون نماندند. نوغان، آن شهر بزرگ و آباد، چنان غارت و ویران شد که فیالجمله طی یک قرن بعد، بهصورت قصبهای در اطراف مشهد درآمد و «حافظ ابرو (درگذشته ۸۳۱ ق)» در کتاب جغرافیای خود از آن بهعنوان مزرعه یا روستایی کوچک یاد کرده است.
تابران نیز در ایلغار مغول زیرورو شد و مختصر توانی که برایش باقی مانده بود، کمتر از یک قرن بعد، در هجوم تیمورلنگ به فنا رفت و زادگاه باشکوه فردوسی بزرگ هم طعم تلخ هدم و هلاکت را چشید؛ بااینحال، مشهد از تعرض کلی مصون ماند؛ ازآنرو که شهرکی مذهبی بود و مغولان در برخورد با چنین مکانهایی، همواره با احتیاط رفتار میکردند.
به جز گزارش ابناثیر در «الکامل فیالتاریخ» که خبر از ویرانی حرمرضوی داده است، بقیه شواهد، از کاشیهای سنجری حرم امامرضا (ع) گرفته تا اشعار فضلالله روزبهان خُنجی در «مهماننامه بخارا»، حکایت از بقای ابنیه این مکان مقدس و رو آوردن بقایای مردم شهرها و قصبات اطراف به آن دارد، اما سادهانگارانه است اگر بقای این ایمنی را صرفا ساخته ذهنیت مغولان بدانیم.
صفحات تاریخ این دوره، با وجود تاریکی دهشتزا، گاه راوی حضور افرادی شاخص هستند که در بزنگاه سقوط و نابودی، چهره نشان دادند و خلقی را از هلاک رهاندند و بیتردید فاطمه طوسی یا فاطمه خراسانی یکی از این افراد است.
اطلاعات این گزارش برای نخستینبار است که منتشر میشود.
اطلاعات ما درباره فاطمه چندان گسترده نیست. میدانیم که او در دربار مادرِ خان بزرگ مغول، در مغولستان، حضور داشت و از آنجا برای حفظ مشهد و خراسان از هجمه مغولان، اقداماتی را سازماندهی کرد. عطاملک جوینی در متن «جهانگشا»، فرازی را به فاطمه طوسی اختصاص داده و بیشتر اطلاعات ما درباره وی، برگرفته از این اثر سترگ است.
طبق روایت جوینی، زادگاه فاطمه مشهدالرضا (ع) بود و در همین مکان به اسارت مغولان درمیآید؛ «بهوقت استخلاص موضعى که مشهد مقدس علىالرضا -علیه افضل الصلاه و التحیه- در آنجاست او را به أسیرى بیرون آوردند» و، چون مشهد در آن زمان یکی از بخشهای بلوک توس محسوب میشد، فاطمه نیز به «طوسی» شهرت یافت.
گزارش جوینی نشان میدهد که هرچند ابنیه حرمرضوی در آن هجمه بهکلی ویران نگردید و از حیز انتفاع ساقط نشد، مهاجمان تعدادی از مردم و بهویژه زنان را به اسیری گرفتند و به مسقطالرأس خود در «قراقورم» در مرکز مغولستان، فرستادند که فاطمه یکی از آنها بود. شواهدی هم در دست است که فاطمه طوسی را یکی از سادات ساکن مشهد معرفی میکند.
البته این مسئله، ادعایی بود که خودِ وی بدان باور داشت: «بزرگان اطراف به حمایت او توسل مىنمودند؛ خاصه بزرگان خراسان و جمعى از سادات مشهد مقدس به نزدیک او رفتند که در زعم او آن بود که سلاله سادات کبارست. (جهانگشای جوینی)»
نفوذ فاطمه طوسی بر همسر امپراتور، حاصل زیرکی این بانوی مشهدی بود و طولی نکشید که به مقام بانوی اول دربار رسید
از وجنات و شرح حال مختصر فاطمه طوسی پیداست که پرورشیافته خانوادهای اصیل بوده است. او بعد از انتقال به مغولستان توانست بهعنوان زنی زیرک و دانا، به دربار «تورکیناخاتون»، همسر«اوکتای قاآن» (امپراتور مغول و فرزند چنگیز) راه یابد و با بیان خود، آن بانوی بانفوذ را جذب کند. این ویژگی را نمیتوان جز به توانایی علمی و تربیت خانوادگی اصیل ترجمه کرد.
علیاکبرمشیر سلیمی در جلد دوم کتاب «زنان سخنور» فاطمه طوسی (به قول وی خراسانی) را زنی خوشبیان و صاحبقریحه شعر معرفی و دو رباعی را به نقل از منابع دوره مغول به وی منسوب میکند:
آراسته باغ و عندلیبان سرمست
یاران همه از نشاط گُل باده مست
اسباب فراغت همه در هم زده است
بشتاب که جز تو هر چه میباید هستای از تو وفا و مهربانی نایاب
بیعیش تو لذت جوانی نایاب
وصل تو حیات جاودانی لیکن
یابنده آب زندگانی نایاب
این ابیات، اگر متعلق به فاطمه طوسی باشد، در کنار گزارش سیاستورزیهای وی، چهرهای ویژه و خاص را از او به نمایش میگذارد؛ چهرهای که به قول دکترشیرین بیانی در کتاب «زن در ایران عصر مغول»، مدتی بعد از ورود به دستگاه تورکیناخاتون به «حاکم اصلی» دربار امپراتوری مغول تبدیل شد؛ بنابراین، باید فاطمه طوسی را از خاندانی اصیل و ساکن مشهد بدانیم که احتمالا به سلسله سادات موسوی یا حسینی انتساب داشته است. (در این زمان هنوز سادات رضوی در مشهد مستقر نشده بودند.)
درباره پیشینه فاطمه طوسی بیش از این نمیدانیم. او بعد از انتقال به پایتخت مغولان، مدتی را در بازار بهعنوان شاگرد یک «دلاله» -احتمالا در بازار بردهفروشان- مشغول به کار شد. پیداست که این کار از سر میل و رغبت نبوده است و او را به این عمل واداشتهاند؛ بااینحال، این اشتغال مقدمهای برای ورود فاطمه طوسی به دربار امپراتور شد.
جوینی تصریح میکند: «به هروقت در عهد دولت قاآن او را در اردوى توراکینا خاتون آمدوشدى بودى، چون حال دیگرگون شد و امیر جینقاى پاى از میان بیرون نهاد، قربت او زیادت گشت و تمکن او به غایت انجامید.»
نفوذ فاطمه طوسی بر همسر امپراتور، حاصل زیرکی و تیزهوشی این بانوی مشهدی بوده است. طولی نکشید که به مقام «حاجب» بانوی اول دربار امپراتور رسید و مورد اعتماد کامل وی بود؛ «در خدمت او نیک تمکن یافته و جملگى کارهاى ملک به رأى و کفایت او مفوض شده عبدالرحمن را برکشید و بهجاى محمود به ختاى فرستاد. (جهانگشای جوینی)»
نفوذ فاطمه طوسی در دربار، روند تصاعدی و روزافزون داشت. با مرگ اُکتای قاآن، تورکیناخاتون برای مدتی عهدهدار امور امپراتوری شد و این فرصتی طلایی برای گسترش فعالیتهای سیاسی فاطمه طوسی بود.
بزرگان خراسان و شهر مشهد که زادگاه وی بود، برای رفع مشکلاتشان به او مراجعه میکردند و امنیت در مشهد رضوی و طبعا برای زائران مضجع شریف امامرضا (ع)، در سایه تلاشها و نفوذ فاطمه طوسی برقرار بود. نفوذ فاطمه طوسی تا آنجا پیش رفت که وزیر جابهجا میکرد و در اداره امور، آشکارا به دخالت میپرداخت.
جوینی توضیح میدهد: «قربت او زیادت گشت و تمکن او به غایت انجامید؛ چنانکه محرم اسرار اندرونى و محل رازهاى نهانى شد و ارکان از کارها محروم شدند و دست او در اوامر و نواهى گشاده شد و بزرگان اطراف به حمایت او توسل مىنمودند، خاصه بزرگان خراسان و جمعى از سادات مشهد مقدس به نزدیک او رفتند که در زعم او آن بود که سلاله سادات کبارست.»
این سیاستورزیها بههیچوجه مطبوع طبع اُمرای مغول نبود، اما برای مدتی این قدرت را نداشتند که حریف را از سر راه بردارند. امور در دست تورکیناخاتون بود و او نیز فاطمه طوسی را بسیار عزیز میداشت.
«تحفه ابراهیمآوا» در مقاله «فاطمهخاتون مشهدی، شاعره قهرمان عهد مغول» (این مقاله توسط کیوان لؤلؤئی ترجمه و در شماره۱۳ مجله «نامه پارسی» منتشر شده است) چنین عقیده دارد که فاطمه طوسی درواقع بخشی از یک جریان در بدنه سازمان اداری مغولان بود که میکوشید به عنصر ایرانی مسلمان، جایگاه ویژه و قدرتمندانهای ببخشد.
دکترشیرین بیانی، مورخ برجسته دوره مغول و استاد دانشگاه، بر این عقیده صحه میگذارد و مینویسد: «مسئلهای که در دوره نفوذ و قدرت این زن از نظر ما حائز اهمیت میباشد، این است که سعی در اهمیت و قدرت بخشیدن به ایرانیان و اعاده اعتبار خراسانیها کرده است. عُمّال ایرانی بر سر کار آمدهاند. توجه خاصی از جهت عمران و آبادی و اعاده حیثیت به خراسان مبذول شده و در نتیجه به همان نسبت از اعتبار و قدرت مغولها در دستگاه حکومت کاسته شده است.»
آنچه باعث افول ستاره اقبال فاطمه طوسی گردید، بیگمان اشتباهات راهبردی او در سیاستورزی و البته شانس و اقبالی بود که یاریاش نکرد.
وی برای بقا در دربار به اقتدار تورکیناخاتون سخت وابسته بود و بههمیندلیل، وقتی گیوک قاآن به قدرت رسید و میان او و مادرش، نقاری عمیق پیش آمد، آغازِ پایان فاطمه طوسی هم رقم خورد.
تقابل با فاطمه طوسی در دربار امپراتور مغول زمانی به اوج رسید که پس از عزل یکی از وزرای پیشین، خواستار بازداشت و اعاده او برای مجازات گردید. وزیر مخلوع به کوتان، یکی از پسران اُکتای قاآن، پناهنده شده بود. تلاش فاطمه طوسی برای بازگرداندن وزیر، بهدلیل پافشاری کوتان بر حمایت از وی، به نتیجه نرسید و تورکیناخاتون هم در یک عقبنشینی آشکار، قضیه را نادیده گرفت.
هنگام برگزاری «قوریلتای» (جلسه مشورتی بزرگان خاندان چنگیز برای تعیین امپراتور بعدی)، کوتان سخت بیمار شد و زودی درگذشت. اطرافیان به گیوک قاآن، امپراتور جدید، چنین القا کردند که مرگ کوتان، حاصل جادویی است که فاطمه طوسی مورد استفاده قرار داده است.
بهاینترتیب، با دستور خان بزرگ، فاطمه طوسی تحتتعقیب قرار گرفت. تورکیناخاتون در برابر تسلیم حاجبه ایرانیاش مقاومت کرد، اما استنکاف در برابر دستور امپراتور امکان نداشت. تورکیناخاتون بهناچار فاطمه طوسی را تسلیم فرزندش کرد؛ اما این اتفاق باعث کدورتی عمیق میان مادر و فرزند شد.
دکترشیرین بیانی در کتاب «زن در ایران عصر مغول» مینویسد: «کار این اختلاف به جایی نرسید، چون تورکیناخاتون چندروز پس از این واقعه درگذشت.»
شاید هم رقبای ملکه بزرگ، او را مسموم کردند. مرگ تورکیناخاتون، درواقع پایان کار فاطمه طوسی بود. گزارش جوینی از شکنجههای سخت و غیرانسانی این بانوی خراسانی خبر میدهد؛ شکنجههایی که وی را وادار کرد به گناه نکرده اقرار کند.
به دستور گیوک قاآن دهان و برخی اجزای بدن فاطمه طوسی را دوختند و او را در نمدی پیچیده به آب انداختند. طرفداران و نزدیکان فاطمه طوسی هم به سرنوشت دردناک او مبتلا شدند و همه از دم تیغ گذشتند؛ بهاینترتیب، دوران حیات یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای ایرانی عصر مغول به پایان رسید؛ هرچند این تأثیرگذاری، درواقع، دولت مستعجل بود.
برخی منابع:
تاریخ جهانگشای جوینی، عطاملک جوینی، تصحیح محمد قزوینی، دنیای کتاب/ زن در ایران عصر مغول، دکتر شیرین بیانی، دانشگاه تهران/ فاطمه خاتون مشهدی، شاعره قهرمان عهد مغول (مقاله)، تحفه ابراهیمآوا، ترجمه کیوان لؤلؤئی، مجله نامه پارسی، شماره۱۳، تابستان ۱۳۷۸/ زنان سخنور، علیاکبر مشیرسلیمی، انتشارات علمی، جلد دوم
* این گزارش سهشنبه ۹ اردیبهشتماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۴۷۷ در روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.