کد خبر: ۵۰۰۱
۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۰

پیشرفت مشهد در عصر غزنوی

مشهد طوس هم از روز پیدایش آن و در روزگاری که تشیع هنوز در ایران استقرار نیافته بود، مورد احترام و مزار و مطاف دینداران و روشن‌دلان این سرزمین بوده است.

مرضیه ترابی| جایگاه مقدس مشهد سبب شده است تا در ادوار مختلف تاریخی شاهان، درباریان، چهره‌های علمی، سرمایه‌داران و حتی عام‌ترین مردم از هر گروه و فرقه و نژاد به فراخور وسعشان در شکوه و جلال هر‌چه‌بیشتر آن بکوشند.

یکی از این ادوار را که می‌توان ردپایی از عمران و آبادانی مشهد و به‌ویژه حرم مطهر رضوی که نقطه پرگار این دیار است، در آن مشاهده کرد، عصر غزنویان است. ساخت نخستین گل‌دسته حرم مطهر، سقف و ستون‌خوردن مسجد بالاسر به‌عنوان قدیمی‌ترین مسجد مشهد، احیای کاریز شهر و وقف یکی از قدیمی‌ترین قرآن‌های آستان قدس رضوی، بخشی از این خدمات است.

اگر چه دوره غزنوی یکی از ادوار ویژه تاریخ مشهد محسوب می‌شود که تابه‌حال کمتر به آن پرداخته شده است. هرچند که شروع اقتدار غزنویان با آغاز حکومت سبکتگین در سال ۳۶۶ قمری پیونده خورده است، بی‌تردید این سلطان محمود بود که غزنویان را به اوج اعتلا رساند و سه دهه حکمرانی بلامنازع او در ایران شرقی، اقتدار فراوان را برای این دودمان درپی داشت. با مرگ محمود و شروع کشمکش میان فرزندان وی، محمد و مسعود، گویی ستاره اقبال غزنویان نیز غروب کرد.

مسعود هرچند در جنگاوری به پدر شباهت داشت، هرگز کیاست و هوش وی را دارا نبود و بعد از کنار زدن برادرش محمد، به جان کسانی افتاد که پیش‌تر، از برادرش برای رسیدن به فرمانروایی حمایت می‌کردند؛ افرادی مانند «حسنک وزیر» که بیهقی داستان «بر دار کردن» او را به تفصیل در کتاب ارجمند خود آورده است.

مسعود نیز، پس از قریب ۱۰ سال حکومت، سرانجام در برابر سلجوقیان و در نبردی نزدیک «نسا» (در ۱۹ شعبان ۴۲۶ قمری) قافیه را باخت و چندی بعد، هنگام گریز به هندوستان، طبق روایت «گردیزی»، در «رباط ماریگله» (در جمادی‌الاول ۴۳۲ قمری) به دست گروهی از سپاهیانش که به ثروت و غنایم وی چشم طمع دوخته بودند، به قتل رسید و با مرگ او، اضمحلال غزنویان نیز آغاز شد.

عمر این دودمان تا سال ۵۴۷ قمری و عهد بهرام‌شاه غزنوی که به‌صورت محدود بر غزنه و اطراف آن حکم می‌راند، دوام آورد، اما سرانجام به دست قطب‌الدین غوری، مشهور به «جهانسوز» پایان گرفت.


گزارش‌ها و اسناد تاریخی چه می‌گویند؟

با وجود همه فرازوفرودها، مشهد در دوره محمود و مسعود غزنوی، یعنی روزگار اوج اقتدار این دودمان، یکی از ادوار مهم توسعه عمرانی خود را تجربه کرد؛ توسعه‌ای که البته ریشه در عهد سامانی و تکاپوی افرادی نظیر ابومنصور محمدبن‌عبدالرزاق طوسی (مقتول به سال ۳۵۰ قمری) و نیز ابوالحسن فائق‌بن‌عبدالله، مشهور به «فائق‌خاصه»، صاحب‌منصب اندلسی‌الاصل دربار سامانی داشت.

ابوالفضل بیهقی در تاریخ خود، به موضوع اهتمام اولیای دولت غزنوی در عهد محمود و مسعود، توجه نشان می‌دهد و ضمن بررسی خدمات سوری‌بن‌معتز، مشهور به «صاحب‌دیوان»، از دولتمردان مشهور دربار غزنوی، می‌نویسد: «مشهد علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) را که بوبکر شهمرد، کدخدای فائق خاصه خادم، آبادان کرده بود، سوری در آن‌ها زیادت‌های بسیار فرموده بود و مناره‌ای کرد و دیهی خرید فاخر و وقف آن کرد».

بیهقی در جایی دیگر از اثر سترگ خود، ابوالحسن عراقی دبیر، یکی دیگر از دولتمردان عهد محمود و مسعود غزنوی، را هم در زمره فعالان توسعه مشهدالرضا معرفی می‌کند: «[ابوالحسن عراقی دبیر]در شعبان سال ۴۲۹ قمری درگذشت.

او وصیت کرد جنازه‌اش را به مشهد علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) ببرند و در آنجا دفن کنند و مال این کار را در حیات خود بداده بود و کاریز مشهد را که خشک شده بود، باز روان کرده و کاروان‌سرایی برآورده و دیهی مستقل سبک خراج بر کاروان‌سرا و بر کاریز وقف کرده و من در سنه ۴۳۱ قمری [دو سال بعد از درگذشت عراقی]که به طوس رفتم و تربت رضا را، رضی‌ا... عنه، زیارت کردم، گور عراقی را دیدم در مسجد (منظور مزار مقدس امام‌هشتم (ع) است) آنجا که مشهد است در طاقی پنج گز از زمین تا طاق و او را زیارت کردم».

باتوجه‌به تاریخ درگذشت ابوالحسن عراقی دبیر، مسجدی که ظاهرا همین مسجد بالاسر در حرم رضوی است، در زمان وی ساخته شد و قدمت تک‌مناره کنار گنبد اصلی نیز، احتمالا مربوط‌به همین دوره است؛ هرچند در قرن‌های متمادی، بار‌ها تعمیر و مرمتش کرده‌اند.

خوشبختانه نشانه‌های این توسعه عمرانی چشمگیر در مشهد و به‌ویژه حرم مطهر رضوی، تنها محدود به گزارش بیهقی نیست و ما اسناد قابل مطالعه‌ای از این دوره تاریخی در گنجینه کتاب‌های خطی حرم مطهر داریم. در سال ۱۳۴۶ خورشیدی، زنده‌یاد استاد احمد گلچین‌معانی، شاعر، ادیب و پژوهشگر ارجمند معاصر، ضمن نگارش مقاله‌ای در مجله «نامه آستان‌قدس» (شماره مسلسل ۲۶ و ۲۷)، با تیتر «گنجینه قرآن»، برای نخستین‌بار به معرفی قدیمی‌ترین قرآن‌های موجود در حرم رضوی پرداخت که درمیان آن‌ها، قرآنی وقف‌شده در سال ۳۹۳ قمری، مربوط‌به عهد محمود غزنوی، نظر تاریخ‌پژوهان را به خود جلب کرد.

این قرآن نفیس را ابوالقاسم منصور‌بن‌محمدبن‌کثیر، وقف حرم رضوی کرده و با خط خودش، بر یکی از اوراق آن نوشته است: «ابوالقاسم منصوربن‌محمدبن‌کثیر به طوس فی شهر ربیع‌الاول، سنه ثلث‌وتسعین‌وثلثمایه ابتغاء لوجه‌ا... طلبا لِمرضاته لایبایع و لایوهب و لایورث غفرا... له و لوالدیه»؛ [این قرآن را وقف کرد]ابوالقاسم منصوربن‌محمد‌بن‌کثیر در طوس، در ماه ربیع‌الاول، سال ۳۹۳ در راه خداوند و برای کسب رضایت او. [این مصحف شریف]فروخته نمی‌شود، بخشیده نخواهد شد و به ارث نیز نخواهد رسید. پروردگار، او (واقف) و پدرش را بیامرزد!»

وقف چنین قرآن نفیسی بر حرم رضوی، نشان می‌دهد که اهتمام و توجه به این مکان مقدس، در عصر غزنوی همه‌گیر شده بود. مرحوم گلچین‌معانی، درباره منصوربن‌محمدبن‌کثیر می‌نویسد: «در عهد سلطان محمود غزنوی، وزیر و صاحب‌دیوان بوده و در عهد سلطان مسعود به روایت بیهقی: به دیوان عرض (اداره‌کننده امور مربوط به پشتیبانی سپاه و جنگ) می‌نشست و امیرمسعود درباب لشکر با وی سخن می‌گفت و سپس [ابن‌کثیر]صاحب دیوان خراسان شد»؛ بنابراین آنچه در دوره محمود و مسعود غزنوی در مشهد روی داد، به‌نوعی یک نهضت ساخت‌وساز بود که می‌خواست ظرفیت مشهد را به‌عنوان یک مکان مقدس زیارتی، افزایش بدهد و زمینه را برای رفاه حال مجاوران و زائران آن فراهم کند.

بیشتر بخوانید:

کشیک‌نویسی؛ شغلی که نظم را به حرم رضوی آورد

 

نگاهی به چرایی و چگونگی فعالیت‌های عمرانی در مشهدِ هزار سال قبل


تحلیل داده‌های تاریخی

سؤالی که ممکن است به ذهن خطور کند، این است که علت این توجه و اهتمام چه بود؟ چرا محمود غزنوی که در دشمنی با شیعیان، شهرت فراوانی داشت و در سرکوب آن‌ها درنگ نمی‌کرد و نیز، پسرش مسعود و صاحب‌منصبان و دولتمردان این دو، به کار توسعه مشهد و به‌ویژه حرم مطهر امام‌رضا (ع) همت گماردند؟ درک این قضیه برای کسانی که از اوضاع‌واحوال هزار سال قبل این سرزمین اطلاعاتی دراختیار ندارند، البته سخت و دشوار است.

برای درک این موضوع، نیازمند دو مقدمه هستیم؛ نخست اینکه آنچه به‌عنوان عداوت بین محمود غزنوی و شیعیان در تاریخ مطرح می‌شود، بیشتر مربوط‌به تخاصم وی با مبلغان اسماعیلی است که از سال ۲۹۷ قمری، حکومتی مستقل را در مصر با نام «خلافت فاطمی» تشکیل داده و با خلیفه عباسی بغداد، باب عداوت را گشوده بودند و در بخش‌های شرقی سرزمین‌های اسلامی به «قِرمَطی» شهرت داشتند. امام‌رضا (ع)، پیشوای هشتم شیعیان اثنی‌عشری، بودند که در آن دوره به‌دلیل رویکرد‌های توأم با تقیه، کمتر در مظان اتهام و هجمه دشمنان تشیع قرار می‌گرفتند.

دوم اینکه، به قول زنده‌یاد استاد دکتر علی‌اکبر فیاض در مقاله جذاب «خبری از مشهد هزار سال پیش» (نامه آستان‌قدس، شماره ۳۱) «مشهد طوس هم از روز پیدایش آن و در روزگاری که تشیع هنوز در ایران استقرار نیافته بود، مورد احترام و مزار و مطاف دینداران و روشن‌دلان این سرزمین بوده است» و بی‌گمان این اقبال عمومی، در جلب توجه امرا و سلاطین ادوار گوناگون، بی‌تأثیر نبوده است.

با این حال مورخانی مانند «ابن‌اثیر» در «الکامل‌فی‌التاریخ»، اقدام محمود غزنوی برای توسعه و عمران مشهد را ناشی از یک خواب می‌دانند و می‌نویسند: «سبب کار محمود در تجدیدبنای آرامگاه مشهد علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع)، این بود که در خواب، امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب (ع) را بدید که به او گفت: «این کار تا کی ادامه خواهد داشت؟» محمود دریافت که مقصود اَمر مشهد است، پس فرمان بنای آن را داد».

اما به نظر می‌رسد که این دلیل، از رویکرد‌های تبلیغاتی و عوام‌فریبانه سلطان غزنوی برای تثبیت جایگاه خود در میان مردم ایران و به‌ویژه خراسان، خالی نباشد. غزنویان، دودمانی ترک‌تبار از آسیای میانه بودند که ابتدا کسوت غلامی سامانیان را داشتند و به‌دلیل نداشتن عقبه نژادی در ایران و با وجود گرفتن منشور حکومت از خلیفه عباسی، به‌دنبال تقویت مشروعیت خود از طریق پیوند با علقه‌های مردم این منطقه بودند.

نمونه این رویکرد را می‌توان در ادعای رسیدن نسب محمود غزنوی به «بهرام چوبینه»، سردار عصر ساسانی، بررسی کرد. در برخی گزارش‌های تاریخی، از حمله سبکتگین، پدر محمود غزنوی، به مشهد و تخریب آن، با اشاره برخی شیوخ «کرامیه» (فرقه‌ای منسوب به ابوعبدالله محمدبن‌کرام که مرکز فعالیت آن‌ها نیشابور بود و عقاید خاصی را ترویج می‌کردند که در بین دیگر فرق اسلامی، بیشتر بدعت شمرده می‌شد) سخن به میان آمده است.

البته مهدی سیدی در کتاب «تاریخ شهر مشهد»، با استناد به ادله تأمل‌برانگیز، این گزارش را صحیح نمی‌داند، اما بعید نیست که محمود و پسرش، از این اقدامات به‌دنبال اصلاح نگرش خراسانیان درباره غزنویان بوده‌اند که درپی هجمه به مشهد، سخت آسیب دیده بود، حتی اگر مسئله هجوم سبکتگین را هم منتفی بدانیم، رویکرد محمود و مسعود باتوجه‌به علاقه عموم مردم به مرقد مطهر ثامن‌الحجج (ع)، کاملا قابل فهم و توجیه‌پذیر است و می‌توان آن را در چارچوب مسئله کسب مشروعیت، تعریف و بررسی کرد. بدیهی است که این اقبال، تمایل دولتمردان و کارگزاران وابسته به حکومت غزنوی را برای فعالیت‌های عمرانی در مشهد به‌دنبال داشت.

آن‌ها نیز مانند الله وردی‌خان و عباسقلی‌خان شاملو در عهد صفوی، به پیروی از فرمانروای وقت خود، دست به فعالیت‌های عمرانی در مشهد رضوی زدند؛ موضوعی که نیازمند بررسی‌های دقیق‌تر و پژوهش‌های کامل‌تری است.

 

ارسال نظر