کد خبر: ۱۱۸۹۴
۳۰ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۰
سرنوشت عجیب پیکر نادرشاه افشار

سرنوشت عجیب پیکر نادرشاه افشار

اگر بخواهیم درباره شاهانی که گور‌به‌گور شدند، حرفی بزنیم، قطعا نام نادر بر بلندای فهرست می‌درخشد؛ شاهی که چهاربار دفن شد تا به آرامگاهی که اکنون در آن آرمیده است، برسد.

اگر بخواهیم درباره شاهانی که گور‌به‌گور شدند، حرفی بزنیم، قطعا نام نادر بر بلندای فهرست می‌درخشد؛ شاهی که چهاربار دفن شد تا به آرامگاهی که اکنون در آن آرمیده است، برسد. او ابتدا در مقبره‌ای که در نزدیکی حرم برای خودش مهیا کرده بود، دفن شد و سپس بقایای جسدش به تهران رفت و آنجا چند‌سالی در دل خاک ماند.

جسد نادر بعد‌ها به مشهد بازگردانده شد و در یک آرامگاه محقر در جای نخستین خود به خاک سپرده شد و آخرین بار حدود شصت سال پیش برای بازسازی از دل خاک بیرون آمد و پس از تعمیرات در آرامگاه ابدی‌اش تن به خاک سپرد تا اکنون محل مقبره و سنگ قبری که انجمن آثار ملی برای او تهیه دیده است، تفرجگاه زائران و مجاوران شود. امروز به سراغ قصه نادرشاه افشار و گورهایش رفته‌ایم تا بدانیم او چگونه بالاخره در خانه همیشگی خود دفن شد.

 

مرگ نادر و نخستین مزارش

نادرشاه در سال‌۱۱۲۶ خورشیدی زمانی که برای رفع یکی از شورش‌ها به خراسان رفته بود، توسط سردارانش که شبانه به چادر او حمله کردند، کشته می‌شود؛ مرگ دردناکی که او را به آرامگاه کوچکی در بالاخیابان مشهد کوچ می‌دهد تا استخوان‌هایش سرنوشت عجیب‌تری را تجربه کنند. آرامگاه به نادر وفا نمی‌کند و خیلی زود به خرابه تبدیل می‌شود.

احمد ماهوان در کتابی که برای مشهد نگاشته، آرامگاه نخست نادر را چنین توصیف کرده است: «بنای اولیه آرامگاه احتمالا ساختمان باشکوهی در حد یک سردار جهان‌گشا، درون باغ مشجر بزرگی بوده که مناره و گلدسته‌ای هم داشته است... اصل بنای اولیه دارای دو ایوان و چهارطاق و هشتی و خلوت‌خانه و دو در بزرگ بوده است.

آغا‌محمد‌خان‌قاجار وقتی به مشهد آمد آرامگاه او را تخریب کرد، زیرا نادرشاه در ابتدای کار خود فتحعلی‌خان را که سردار سپاه تهماسب دوم و رقیب نادر بود، در جنگ با ملک‌محمود‌سیستانی از بین برد.»

البته این تنها منبع تاریخی نیست که به این تخریب اشاره می‌کند. در سفرنامه «از خراسان تا بختیاری» که هانری‌رنه‌دالمانی نگاشته است نیز می‌توان ردپای این حادثه را یافت: «مقبره‌های مجلل نادرشاه و پسرش، رضاقلی‌میرزا، سابقا در میان آستان‌قدس‌رضوی و دروازه بالاخیابان دیده می‌شد ولی اکنون اثری از این دو مقبره نیست؛ زیرا که آغا‌محمد‌خان، خواجه قاجار، نظر به کینه‌ای که از نادرشاه و اولادش در دل داشت، وحشیانه آنها را خراب کرد و استخوان‌ها را بیرون آورد و به تهران پایتخت فرستاد.»

در سفرنامه خراسان و سیستان هم در‌این‌باره آمده است: «آغا‌محمد‌خان‌قاجار بعد از رسیدن به قدرت دستور داد استخوان‌های نادر را از گور درآورند و همراه با استخوان‌های کریم‌خان زند جلوی در ورودی کاخ وی در تهران دفن کنند و به‌نظر می‌رسد در همین زمان هم باشد که مقبره نادر با خاک یکسان می‌شود. آنچه از مقبره نادر به‌جا مانده فقط نامی است از آن که به یکی از بخش‌های شهر اطلاق می‌شود.»

همان‌طور که از خوانش منابع به دست می‌آید آغامحمدخان نه‌تنها آرامگاه را تخریب کرد که برای نخستین بار بقایای اجساد نادر را جابه‌جا کرد تا ورودی کاخ او در تهران دومین گور نادر باشد.

 

خرابه نادری بازسازی می‌شود

پس از این ماجراست که مقبره نادر تبدیل به خرابه‌ای در تنها خیابان شهر می‌شود؛ موضوعی که در کتاب مطلع‌الشمس نیز به آن اشاره شده است: «.. این دو بقعه را خود نادر بنا کرده و قصد او این بوده است که بنای باشکوه بسیار عالی مانند ابنیه معتبر هند از او به یادگار بماند... قبر‌ها در وسط بقعه و مصالح بنا آجر‌های ممتاز و سنگ‌های حجاری‌شده و جلویِ طرف مشرقی قبر نادرشاه هم یک در مرمری است که آن را با مخارج زیاد از مراغه به اینجا آورده است. آنها که قبل از خراب شدن این بنا را دیده‌اند، خیلی از استحکام و قشنگی آن تعریف می‌نمایند.»

آغا‌محمد‌خان نظر به کینه‌ای که از نادرشاه و اولادش در دل داشت، وحشیانه مزار نادر را خراب کرد و استخوان‌ها را بیرون آورد

توصیفات خرابه‌های آرامگاه نادری در میان نوشته‌های دیگرانی که این مکان را در آن زمان دیده‌اند نیز تکرار می‌شود و حتی بارنز، سیاح انگلیسی، به شلغم‌کاری در محوطه مقبره نادری اشاره می‌کند؛ البته دور گردون به‌همین‌روال نمی‌گردد و در اواخر دوره قاجار زمانی که احمد قوام والی خراسان است، از وضع آشفته این آرامگاه که تبدیل به محل نگهداری درشکه و گاری شده است دلش به رحم می‌آید و با بیرون کردن متصرفان از محوطه نادری یک ساختمان یک طبقه آجری بر آن می‌سازد و ظاهرا پس از آن است که او استخوان‌های نادر را از تهران به مشهد می‌آورد و برای سومین‌بار نادر را در آرامگاه تازه‌ساز دفن می‌کند.

ماجرای انتقال استخوان‌ها به تهران و سپس بازگشت آن به مشهد البته موضوعی است که بعضی در آن شک وارد می‌کنند. در این میان قانونی هم برای تعمیر مقبره نادری تصویب می‌شود و تصمیم گرفته می‌شود از محل عایدات نواقل شهر برای خریداری اراضی اطراف قبر و بازسازی آن اقدام شود.

طبق آنچه در یادنامه حسین علا نگاشته شده است در سال‌۱۲۹۶ افرادی مانند میرسیدمحمد‌پرورش، مأمور عالی‌رتبه وزارت دارایی، و حاجی‌محمد‌جعفر کشمیری پیش‌قدم می‌شوند و با استفاده از نفود کلام آقازاده خراسانی و رضا مهدوی رئیس‌التجار خراسانی با همراهی و همگامی چند‌نفر از اعضا کمیته حزب دموکرات خراسان مانند حسین شیبانی، ابراهیم ضرابی، شیخ‌احمد بهار، عمیدالسلطنه و برادرش، انتظام‌الملک، و میرعباس آریا این ساختمان تازه را بنا می‌کنند.

طبق گزارش انجمن آثار ملی، این آرامگاه آجری با طاق ضربی از یک ایوان در جلو و دو اطاق کوچک و راهرو در طرفین شکل گرفته است. محل آرامگاه در وسط بنا و دو اطاق در شرق و دو اطاق در غرب آن و یک سالن نسبتا طولانی در پشت آرامگاه و دو راهرو کوچک در دو سوی آن است که در مجموع ۵۴۵ متر‌مربع مساحت دارد.

محوطه آرامگاه چیزی بیشتر از ۱۵‌هزار متر است که بخش‌هایی از آن تصرف می‌شود و اعضای کمیته با همت و مجاهدت آن را از دست متصرفان خارج می‌کنند. البته طبق اسناد و مدارک سومین آرامگاه نادر هم به او وفا نمی‌کند و خیلی زود تبدیل به ویرانه‌ای می‌شود که آه و افسوس هر‌بیننده‌ای را بلند می‌کند.

 

از وقف‌های نادری چه خبر؟

نادرشاه پیش از پادشاهی وقف‌نامه‌ای می‌نویسد و سهامی از مزرعه دهشک و مزرعه شهر توس و دکان‌های بسیار در مشهد را وقف مصرف در سقاخانه صحن عتیق و حفاظ و فراش و موذن مقبره خود می‌کند و تولیت موقوفات را به فرزندش، رضاقلی‌میرزا، می‌سپارد.

نادرشاه با محاسبات خودش فکر همه‌جای کار را می‌کند جز اینکه یکی از دشمنانش قبرش را مخروبه کند و موقوفاتش هم بی‌صاحب بماند؛ البته ظاهرا بخت با نادر یار است؛ زیرا مسئولان امر در حدود سال‌های ۱۳۲۸ خورشیدی دستور ساخت آرامگاه دیگری را برای نادرشاه می‌دهند و به‌همین‌خاطر نایب‌التولیه آستان‌قدس ضمن بررسی وقفیات متعدد نادری در مشهد، در تیرماه همین سال نامه‌ای به تهران می‌نویسد و وضع موجود را گزارش می‌دهد.

طبق این مکاتبه وضعیت موقوفات نادری که سند آن در تاریخ ۱۱۴۵ هجری‌قمری تنظیم شده و در کتابخانه آستان‌قدس موجود است، چنین اعلام می‌شود: «از موقوفات مذکور فقط سهام مزرعه دهشک به وقفیت باقی است. سهام مزرعه شهر توس و دکان‌های وقفی از بین رفته است و حتی معلوم نیست که دکان‌های وقفی نادری در چه نقطه‌ای از شهر مشهد واقع بوده است؛ زیرا اسامی محل وقوع دکان‌ها اکنون شناخته نمی‌شود.

پس از کشته شدن نادر به فاصله کمی مقبره آن پادشاه را خراب کردند و به جای آن منازل و کاروان‌سرا‌هایی ساخته شد تا اینکه به موجب قانون موقوفات نادری که در میزان سال ۱۲۹۳ شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید، تقریبا در سی سال قبل به تشویق عده‌ای از علاقه‌مندان کاروان‌سرا‌ها و منازل واقع در اراضی مقبره نادری خراب و به جای آن باغی طراحی شد و در سال‌های بعد در وسط باغ بنایی عادی و بی‌تناسب به‌عنوان مقبره نادری ساخته شد.»

بر طبق این نامه مزرعه دهشک را اداره دارایی اجاره می‌دهد و درآمد آن زیر نظر اداره اوقاف و فرهنگ خراسان به مصرف می‌رسد. برحسب ظاهر سال ۱۳۲۷ اجاره‌نامه‌ای با مدت پنج سال و مبلغ ۳۸۳ هزار ریال سالیانه تنظیم شده که درآمد آن طبق وقف برای باغبان و مأمور تنظیف و حقوق آستان قدس بابت سقاخانه صحن کهنه صرف می‌شود و حدود ۲۵۰‌هزار ریال از آن باقی می‌ماند.

در ادامه اظهارات نایب‌التولیه آستان‌قدس آمده است: «تقاضای ثبت دهشک را آقایان درویش‌علی‌میرزا شاهرخ‌نادری و مرحوم محمدحسین‌میرزا نادری امیرالشعرا که خود را از اعقاب نادرشاه می‌دانند نموده‌اند و سند وقفیت چهارده سهم و ثلث سهم از مدار بیست سهم کل دهشک به‌عنوان موقوفه نادری به نام آقایان در تاریخ ۲۱ مرداد‌ماه سال ۱۳۱۳ صادر و به متقاضیان تسلیم شده است.»

 

سرنوشت عجیب پیکر نادرشاه و ماجرای چند‌بار دفن شدن

 

جنازه‌ای که عاقبت دفن شد

طبق گزارش برجای‌مانده از انجمن آثار ملی در سال ۱۳۲۸ خورشیدی، رونوشت این مکاتبه برای انجمن آثار ملی فرستاده می‌شود تا پای آنها نیز به این ماجرا باز شود. وجود یک درآمد مستمر برای آرامگاه نادرشاه باعث می‌شود که مسئله بازسازی مقبره و تهیه مجسمه مطرح و خیلی زود جدی شود و طرحی برای تأمین مالی آن از طریق جمع‌آوری اعانه و وامی که بازپرداخت آن از درآمد موقوفه باشد، داده می‌شود.

البته وجود این داستان نیز کار را تسریع نمی‌کند و ساخت آرامگاه نادری چند سال به تعویق می‌افتد تا بالاخره در سال ۱۳۳۴ مقدمات کار توسط انجمن فراهم و از سال ۱۳۳۵ خورشیدی بنای جدید آرامگاه نادرشاه و تهیه مجسمه برای آن آغاز شود.در این میان طرح مهندس سیحون به تصویب می‌رسد و کار به او سپرده می‌شود.

کار خاک‌برداری شروع می‌شود و چند‌نفر از افراد در ۶ فروردین سال ۱۳۳۶ خورشیدی در آرامگاه حضور پیدا می‌کنند. آنها برای ادامه کار مجبور می‌شوند دوباره نادر را نبش‌قبر کنند و استخوان‌ها و باقی‌مانده جسد او و کلنل پسیان را که در محوطه نادری دفن است، بیرون بکشند.

در‌صورت‌جلسه آن روز آمده است: «با مشاهده دو قبر و عکس‌برداری قبر نادرشاه آغاز گردید. در بدو امر ضمن خاک‌برداری کوزه‌ای سفالی که دارای سرسفالی و چند‌شکستگی در اطراف داشت، پیدا شد که از بالای آن آثار جمجمه‌ای مشهود بود. کوزه بدون اینکه باز شود، عینا پارچه‌پیچی شد و خاک‌برداری قبر نادر ادامه یافت.

نخست جمجمه با مقداری از شانه نمایان شد که از آن عکس‌برداری گردید؛ سپس با ملایمت تمام، کلیه استخوان‌ها جمع‌آوری و با مقداری از خاک‌های اطراف استخوان‌ها که زردرنگ بود در دو کیسیه‌گونی پاکیزه گذارده شد و با گونی محتوی کوزه مذکور در یک صندوق آهن سفید سینکار در لای پنبه قرار داده شد. این صندوق به شماره یک علامت‌گذاری و پس از سیم‌پیچی در آن لحیم گردید.»

ظاهرا پس از مهر‌و‌موم محتویات قبر کلنل پسیان هر دو صندوق در صندوقی چوبی قرار می‌گیرد و توسط انجمن آثار ملی مهر می‌شود و در اطاقی در مجاورت دفتر ساختمان قرار می‌گیرد تا پس از ساخت آرامگاه به آنجا منتقل شود.

حدود سال‌های ۱۳۳۸ است که کار آرامگاه به پایان می‌رسد و ۲۸ مرداد، گروهی از مسئولان شامل تیمسار آق‌اولی، رئیس هیئت مدیره انجمن آثار ملی، دکترخطیبی، مدیرعامل شیر و خورشید سرخ ایران، مصطفوی، خزانه‌دار انجمن، بهادری، عضو انجمن آثار ملی استان نهم، فائضی، رئیس اوقاف و دبیر انجمن آثار ملی استان نهم، و محمود علمی، مدیر ابنیه تاریخی کشور، در آرامگاه حاضر می‌شوند و پس از گشودن صندوق حاوی استخوان‌ها آن را در پارچه سفیدی می‌پیچند و پس از خواندن نماز میت و اجرای مراسم مذهبی توسط شیخ‌محمود روح‌بخش استخوان‌ها به آرامگاه ابدی نادر حمل و این بار برای همیشه روی آن پوشیده می‌شود.

سنگ قبر نادر نیز بربالای مزار او به همان شکلی که اکنون هست و ما بار‌ها آن را دیده‌ایم، نصب می‌شود تا بالاخره جنازه نادرسروسامان پیدا کند.

 

منابع:

اسناد موجود در مرکز اسناد و کتابخانه ملی ایران.

گزارش‌های انجمن ملی آثار از روند بازسازی قبر نادرشاه افشار.

مطلع‌الشمس، تألیف اعتمادالسلطنه.

تاریخ مشهد قدیم، اثری از احمد ماهوان.

سفرنامه از خراسان تا بختیاری، نوشته هانری رنه دالمانی.

سفرنامه خراسان و سیستان، تألیف چارلز ادوارد‌ییت.

 

* این گزارش شنبه ۳۰ فروردین‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۴۶۹ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44